..<br>
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن<br>
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم<br>
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت<br>
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که<br>
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد<br>
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم<br>
که دنیا بی <a href="
http://maadweb.com/" target="_blank">تو</a> چیزی چون تورا کم داشت<br>
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم<br>
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟<br>
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تورا از درگهم راندم؟<br>
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!