niloofar.z
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سال نو می شود. زمین نفسی دوباره می کشد. برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند، و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز، دوباره...من...تو...ما... کجا ایستاده ایم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
    زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و چون همیشه امیدوار و سال نو مبارک...
    باز کن پنجره ها را که نسیم
    روز میلاد اقاقی ها را
    جشن میگیرد
    و بهار
    روی هر شاخه کنار هر برگ
    شمع روشن کرده است
    همه چلچله ها
    برگشتند
    و طراوت را فریاد زدند
    کوچه یکپارچه آواز شده است
    و درخت گیلاس
    هدیه جشن اقاقی ها را
    گل به دامن کرده ست
    باز کن پنجره ها را ای دوست
    هیچ یادت هست
    که زمین را عطشی وحشی سوخت
    برگ ها پژمردند
    تشنگی با جگر خاک چه کرد
    هیچ یادت هست
    توی
    تاریکی شب های بلند
    سیلی سرما با تاک چه کرد
    با سرو سینه گلهای سپید
    نیمه شب باد غضبناک چهکرد
    هیچ یادت هست
    حالیا معجزه باران را باور کن
    و سخاوت را در چشم چمنزار ببین
    و محبت را در روح نسیم
    که در این کوچه تنگ
    با همین دست تهی
    روز میلاد اقاقی ها را
    جشن میگیرد
    خاک جان یافته است
    تو چرا سنگ شدی
    تو چرا اینهمه دلتاگ شدی
    باز کن پنجره ها را
    و بهاران را
    باور کن
    فریدون مشیری
    نوروزتان پیروز!
    مدت زیادی از رقص قلم در دستانم دورم... قلم را می رقصانم...تا لذتش را فراموش نکنم...می دانم گاهی باید ایستاد... تا به مقصد رسید.....شب و روز ، خورشید و زمین در حرکتند... اما تو بایست.، ای زمان دست بردار از دویدن...:gol:

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.p...33#post5644533
    باران باشد

    تو باشی

    یک خیابان بی انتها باشد

    به دنیا می گویم ، خداحافظ ........



    گریزی از این پاییز اضطراب انگیز نیست؛
    بوی کیف چرمی نو،
    مدادهای نتراشیده و دفترچه های سفید؛
    ۶ صبح بیدار باش بچه های خوب شاگرد اول؛
    مشق غروب و سوز افسردگی مادر جوان؛
    برق رفتگی و خواب رفتگی زیر کرسی مادر بزرگ؛
    ناگزیر پا در چکمه زرد سال می کنیم؛
    سرما مورمور می کند روحمان را!
    سپاس بابت درخواست دوستی.امیدوارم دوستای خوبی باشیم
    من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پردوست
    بر درش گلی آویزان
    روی آن با قلم سبز بهار بنویسم
    خانه ی دوستیه ما اینجاست
    تا که سهراب نپرسد دیگر خانه ی دوست کجاست
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا