Recent content by NiKi_

  1. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    تا سر زلف پریشان تو محبوب منست روزگارم به سر زلف پریشان ماند چه کند کشته عشقت که نگوید غم دل تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند
  2. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند آن کو دلش را برده‌ای جان هم غلامت می‌کند ای نیست کرده هست را بشنو سلام مست را مستی که هر دو دست را پابند دامت می‌کند مولانا جان
  3. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    من باشم و وی باشد و می باشد و نی... کی باشد و کی باشد و کی باشد و کی.. من گه لب وی بوسم وی گه لب می.. من مست ز وی باشم و وی مست ز می.. مولانا جان
  4. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    مه من چراغ بفروز که نماند جز سیاهی که جز از ره خیالت نروم به هیچ راهی اصلا اشکالی نداره که یه تیکه از یه آهنگ باشه وقتی شعرش اینقد قشنگه:redface:
  5. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    تا با توام، از تو جان دهم آدم را وز نور تو روشنی دهم عالم را چون بی‌تو بوم، قوت آنم نبود کز سینه به کام خود برآرم دم را
  6. NiKi_

    مشاعره از اون طرف

    گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب حافظ جان
  7. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی حافظ
  8. NiKi_

    مشاعرۀ سنّتی

    دلم دل از هوس یار بر نمی‌گیرد طریق مردم هشیار بر نمی‌گیرد بلای عشق خدایا ز جان ما برگیر که جان من دل از این کار بر نمی‌گیرد
بالا