narges224

مرا در بيستون بر خاك بسپاريد كه تا شبها
غم بي همزباني را براي كوهكن گويم
بگويم عاشقم،بي همدمم،ديوانه ام، مستم
نمي دانم كدامين حال و درد خويشتن گويم
از آن گمگشته من هم نشاني اور اي قاصد
كه چون يعقوب نابينا سخن با پيرهن گويم

امضا

دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم … اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی

Following

بالا