عدالت؟!
دلم برای خواهرم عجیب میسوزد عجیب
برای او که از پسر داییم خورد فریب
حوا به جرم خوردن گندم برهنه شد
تارای بیچاره به جرم خوردن یک سیب
خواهر ز هوا و هوس نبود که گول خورد
او مانده بود در ان شهر تنها و غریب
دیگر پسر داییم هم او را نمیخواهد
زیرا به قول داییم تارا نبود نجیب
خاله چرا...
خدایا...
کودکان گلفروش را می بینی؟
مردان خانه به دوش...
دختران تن فروش...
مادران سیاه پوش...
کاسبان دین فروش...
محرابهای فرش پوش...
پدران کلیه فروش...
زبانهای عشق فروش...
انسانهای ادم فروش..
همه را می بینی؟؟؟؟
با تیرکمان غرورت سنگ میزنی
بر بیقراریهای شیشه ایم.
زنگ خاطراتم را میزنی و فرار میکنی!
فرصتی نیست
فرار نکن!
معنی این شیطنتها را بگو
این بار اگر دلت در حیاط من افتاد
سراغش را نگیر
پس نمیدهم!
به جریمه زنگهایی که زدی و فرار کردی...
کاش...
کاش دلم تنها نمی بود اسیر غما نمی بود
این دل کوچیک و سادم گیر ادما نمی بود
کاش در این قلب ساده رو به هرکس وا نمی بود
واسه ی جلب محبت حقیر و گدا نمی بود
کاش اونی که منو له کرد با من اشنا نمی بود
حرفای خوب و قشنگش یه مشت ادعا نمی بود
کاش دلم دفتر مشق...
سلام
ببخشین دیر جوابتونو دادم
راجع به سوالتون
این جمله رو دوست دارم چون واقعا حقیقته .واسه همین به عنوان امضا انتخاب کردم که همیشه جلو چشمم باشه و فراموشم نشه
اما اینکه همه اقایون این مدلین رو بهتره خودتون ج بدین.
فکر میکنین که یه چ چیز یک خانومه زیبا و روشنفکر و خوش فکر بیشتر به چشم یک مرد...