matak49

نه سلامم نه علیکم
نه سپیدم نه سیاهم
نه چنانم که تو گویی
نه چنینم که تو خوانی
و نه آنگونه که گفتند و شنیدی
نه سمائم نه زمینم
نه به زنجیر کسی بستهام و بردۀ دینم
نه سرابم
نه برای دل تنهایی تو جام شرابم
نه گرفتار و اسیرم
نه حقیرم
نه فرستادۀ پیرم
نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ... ‏
گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
تـو همانی که همه عمر بدنبال خودت ‏نعره زنانی ‏
تو ندانی که خود آن نقطۀ عشقی
تو خود اسرار نهانی ‏
تو خود باغ بهشتی‎
تو بخود آمده از فلسفۀ چون و چرایی‎
به تو سوگند‎
که این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی در همه افلاک ‏بزرگی‎
نه که جُزئی‎
نه که چون آب در اندام سَبوئی ‏‎
تو خود اویی‎ ‎بخود آی‎
تا در خانه متروکۀ هرکس ننشـــینی و‎
بجز روشنــی شعشـعۀ پرتـو خود هیچ نبـینـی‎

و گلِ وصل بـچیـنی

عکاسی، سه تار
تاریخ تولد
August 28
محل سکونت
خراسان جنوبییییییی
رشته
مهندسی رباتیک

امضا

همش نشینو غر نزن / گذشته هارو بر نزن
شکایت از فلک نکن / رفیق راهو دور نزن
نفس بکش حتی اگه / آلودگی صددرصده (:)
"قندپهلو"
بالا