از اینکه این رابطه از ریشه غلط بوده و همه تایید کردند شکی نیس ، شمام منو آگاه کردید که من باید بفکر خودمم باشم چون من همش دارم به اینکه آرزو صدمه نبینه فکر میکنم اگرچه فکر میکنم بازیم داده خیلی موقع ها، و لی گاهی وقتام درکش کردم و احساسشو فهمیدم ،من خطمو خاموش نمیکنم ولی همه سعیمو میکنم که قانع...
میدونید من از این نظر هم خودمو سرزنش میکنم که بالاخره خودمم یه زمانی شاید ازش سواستفاده کردم و خواستم که نیازهای عاطفی خودمم تامین بشه و این منجر به ادامه دار شدن رابطمون شده و از این بابت خودمو مقصر می بینم
از نزدیک نه چون همشهری نیستیم ، خانوادشم اونجوریکه خودش تعریف کرده نه اینکه برم تحقیق کنم، گفتم که از اولم بهش گفتم اصلا رو من حساب باز نکن فک نمیکردم اینقد براش جدی بشه و زندگی منم تحت تاثیر قرار بده، موضوع برای من تموم شدس با مخالفت خونوادم
شما خیلی کمکم میکنید از اینکه وقت میذارید و از راهنمایی های همتون خیلی ممنون، من خیلی راحت میتونستم خطمو عوض کنم و خودمو درگیر نکنم ولی با همه دروغاش احساس کردم دختر تنهاییه و بهم پناه آورده به همین خاطر دلم نیومد اذیت بشه ولی الان فکر میکنم کاش زودتر ازاین ارتباطمو قطع میکردم اینجوری بنفع...
از اینکه کسایی پیدا میشن که بدون سرزنش راهکاری رو نشون میدن واقعا خوشحالم ...... تقریبا یک ساله همین کارو میکنم و میخوام فاصله مون زیاد بشه تا کم کم وابستگیش کم شه که موفق نشدم
وقتی قانع نمیشه چیکار باید کرد من خیلی سعی کردم که بهش بفهمونم بدرد هم نمیخوریم و از اولم هیچ قولی بهش ندادم و فکر میکنم به یک اندازه هر دومون مقصریم و اشتباه بزرگی کردیم و هر دومونم باختیم
ممنون دوست عزیز:(
نمیدونم اینجا جای مناسبی هست که یکم درد و دل کنم و حماقتی که دو سال پیش کردم رو بازگو کنم از یه روانشناس شنیدم که میگفت نوشتن اشتباهات گذشته میتونه کمک کنه به ادم......... انتظار مشاوره دادن از کسیو ندارم ، از اینکه وقتتونو میزارین و میخونین و احیانا نظر میدین از شما ممنونم.
دو سال پیش یه دختر...