m.eslami.farsani
پسندها
3

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام دوست عزيز،
    تصميم گرفتيم يه دستي رو تالار نفت بكشيم.
    خوشحال مي شيم شما هم تو اينكار كمكمون كني و از نظراتت استفاده كنيم.
    اگه دوست داشتي به تاپيك زير يه سري بزن:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=135776

    منتظرتيم... موفق باشي.
    دوش مرغی به صبح می نالید عقل و صبرم ببرد و طاقت وهوش
    گفتم این شرط آدمیت نیست مرغ تسبیح گوی و من خاموش
    ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    کمی درخودت
    سلام دوست عزیز
    خودت رو عوض کن!نخواه دنیا عوض بشه!!!تا تو عوض نشی دنیا هم عوض نمی شه!!!!!!تکرار از خودته نه دنیا!!!!!دنیا داره کارش رو انجام میده!اگه تو خسته ای بدون سره مسئولیت واقعیت نیستی!برو دنبال مسئولیت واقعیت!انفجار باید از درون تو آغاز بشه نه از جای دیگه ای!!وقتی تو هنوز نمی دونی در کجای این زندگی و دنیا وایستادی!!!!!!!!چطور می خوای انفجارهایی که رخ می ده رو بفهمی ازش استفاده کنی!!!!!!
    خسته شدم چیه این دنیا .از اول صبح که پا میشی تا آخر شب همینطوری کار تکراری .....بعد هم هی شعار میدن برنامه ریزی ،برنامه ریزی......یعنی چی؟مگه کار روزمره هم برنامه میخاد ......کاشکی یه انفجار بزرگ میشد و زمین با همه کثیفیاش نابود میش.....
    من بگم اصلا ناامید نیستم ولی دیگه حالم داره از این دنیا به هم میخوره........
    در دو روز عمر کوته سخت جانی کردم با همه نا مهربانان مهربانی کردم
    -----------------------------------------------------------------------------------------
    زمین از غصه میمیرد گل از باد زمشتانی شکوه شعر ناپیداست در این مرداب انسانی
    همه جا سایه ی وحشت همه جا چکمه ی قدرت گلوی هر قناری را بریدند از سر نفرت
    --------------------------------------------------------------------------------------------------
    زندگی شاید انتظار پروانه ای باشد که با اشتیاق به دور غنچه ای میگردد که بعد از شکفتن، او را در آغوش بکشد......
    {زیستن را به بیداری بگزرانیم زیرا که به اجبار سالها خواهیم خفت!}
    قربانت امین جون . من هنوز دنبال اون پروژه ی کنفرانس هستم . تو که پاکاری؟!!!
    من اصلاً نیازی به شناختن تو ندارم . همین قدرش برای هفت پشتم کافی بود . تجربه ی خوبی بود که با یه جور انسان دیگه هم آشنا بشم . پس باخت از این شیرین تر نمی شه . ممنون که کمک کردی . تنها مشکل این بود که زیادی به این جور انسان نزدیک شدم . باعث شد بقیه منو بدون اون تصور نکن . اینا که پاک میشه . مهم خاطره ایه که تو ذهنم موند . امیدوارم موفق باشی . حرفی برای تمام پایان ها .
    برای منم خوب شد . چون فهمیدم تو جایی که فرهنگش به من نمی خوره نباید زور بزنم که با کسی هم نشین بشم . قیمتش زیاد بود ولی برای من که ارزید . لازم هم نکرده فکری به حال ارتباطمون بکنی . من نیازی به ارتباط داشتن با جنابالی ندارم . من بچه نیازی به هیچ کدوم از شما آدم بزرگا ندارم . ولی اینو از طرف من داشته باش که همون فرهاد و هادی با وجود مدرک درسی کمترشون ، برای من از هزار تا دانشگاه نفتی عزیز ترند . این دانشگاه یه آدم با معرفت و به معنای واقعی انسان داره ، اونم شده دوست جنابالی . حواست باشه از دستش ندی چون کارت خیلی سخته .:warn:
    تنها شدنِ من به درک . باختن که شاخ و دم نداشت . من باختم . ولی دلم می خواست تو که حال و اوضاع من رو بهتر از هرکس دیگه می دونستی درک می کردی کاری که کردم اصلاً عمدی نبود . باشه . من یه بچه . ولی من بچه لااقل معنی دوست واقعی رو فهمیدم . لااقل از این خیالم راحته که دوستای خیلی خوبی نصیبت شدن . ولی یه نصیحت رو از یه بچه گوش کن هر وقت از دست دوستت ناراحت شدی بدون این امکان هم هست که یه بارم تو کاری کردی و اون با وجود ناراحتی خیلی زیاد به خاطر دوستیتون بی خیال شده .
    دلم می خواست علنی بهم می گفتی دیگه تحملم رو نداری تا اینکه بهونه بیاری وگرنه من که معذت خواهی کرده بودم . لااقل این طوری خود خوری نمی کردم . به هر حال . . . فکر کنم این ماجرا خیلی به نفعت شده . پس . . .
    اینا مونده بود تو دلم . الان راحت ترم . خدااااااااااااااااحافظ
    شرمنده،مجبور شدم که آواتارم رو عوض کنم!
    دوباره شروع کردم به نظر دادن تو تالارا،لازم بود یه آواتار شیک و با ابهت بزارم!
    وگرنه به دوستیه صمیمانمون وفادارم!

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا