kolaqermezi
پسندها
218

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • زخمی بر پهلویم هست روزگار نمک می پاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که من میرقصم. * دکتر علی شریعتی *
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/451848-کمک-فوری-از-بچه-های-کامیپوتر-باشگاه(توروخدا-کمک-کنید-)?p=6343245#post6343245
    سلام خوبی؟؟
    من خودم هم زیاد نیستم....
    سال نوت هم پیشاپیش مبارک....
    واااااااااااای هوورااااااااااااااا تولد اجی انیسه anise_b.......همگی دعوتین......
    از زرتشت پرسیدند؛زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
    گفت 4 اصل:
    1-دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
    2-دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
    3-دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد پس تلاش کردم
    4-دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم
    کنارِ ریلِ تنهایی ،

    تویِ شهرِ غریبِ دل

    نشسته کودکی تنها ،

    تو فکرای عجیبِ دل

    نمی دونم کجا بوده ،

    با قلبِ من چرا بوده ؟

    نمی دونم کیه ، اصلا ! تو


    .
    .
    .
    لحظه ها گذشتند

    چون رود

    چون باد

    چون عقربه های ساعتی که هرروزمی خواند

    خودرادرآینه ببین!

    چهل سال گذشت...

    اماکودک درونت هنوزغمگین است.

    .
    .
    .
    تو رفته ای

    و سالهاست

    نگاهم از نگاه تو

    تهی است.

    فضای سرد خانه ام

    پر از صدای بی کسیست.

    در این سرای بی کسی

    بغیر ناله های من

    نمانده چیز دیگری
    .
    .
    .
    من

    در هراس نبودن هایت

    تورا میخواهم را فریاد زدم

    در میان صخره های بلند کوهستان غمهایم

    تا شاید انعکاس صدایم

    مرهمی باشد

    بر زخمهای کهنه ام

    تا شاید...
    .
    .
    .
    بیا جاهایمان را عوض کنیم

    من مقداری تو باشم و تو مقداری من

    که من از من بودنم خسته شده ام

    و تو از تو

    من می خواهم تو باشم و تو گمان می بری که من
    گلی عاشق ولی تنها

    برای ان دل پاکت

    برای چشم شهلایت

    به دیدار خدا رفتم

    به اغوش دعا رفتم

    ولی ای تک گل زیبا

    ندیدم من خدای را

    ندی
    .
    ..
    دیدی که خودت بوسه خریدار نبودی

    من تجربه کردم تو پرستار نبودی

    گفتم گله ها را نشنیدی گلک من

    چون عاشق و دیوانه و بیمار نبودی

    من درد به جان دارم و ای
    ...
    .
    .
    جاییست پشت لحظه ها

    جایی به وسعت واژه ها

    عشقی که هم گم شده بود هم پیدا

    بی رنگی عاشقانه ی یاسها

    اندیشه ی بی پرو بال پروانه ها

    چه بیهوده است انتظار
    .
    .
    .
    شعله آتش ِ عشق تو دگر سوخت مرا

    طفلکی دل!..

    تازه به کار بود، ز همه بیزارش کرد ...

    در شب وصل ،ز بس کش مکش و راز و نیاز ...
    .
    .
    .
    ذهن درگیرم

    نشسته در کمینم

    نقشه های نو

    با هزاران وعده

    در سرم

    فریبم میدهد


    افکارم

    با خیال بافی

    در جوابم

    مدام

    مشغول میزند

    فشارم

    به
    .
    .
    .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا