Ice Dream

عاشق شوخی و خنده

شعر....طبیعت....معماری
محل سکونت
شمال سبز
رشته
مهندسی معماری

امضا

ولی زنگ صداش می پیچه هرشب/تو شهری که چراغاش رنگ خونن
دیگه چندوقته که حتی چراغ/چهارراها می ترسن
سبز بمونن
می خواد یاد تموم شهر بمونه/
بهاری که یکی برگاشو دزدید
درختی که قرنطینه شد آخر/تو فصلی که زمین برعکس می چرخید
صداش لبریز حرفای نگفته س/سرش لبریز صد آتشفشونه
یه دختر تو تراس روبرویی/یه شال
سبزو هرروز می تکونه
بالا