hossein.t
پسندها
9

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • انگشتانم که لای ورق های دیوان حافظ میرود

    دستدلم می لرزد

    اما به خواجه میسپارم تا امید رو از دلم نگیره

    دلم میخواد همیشه بگوید

    یوسف گم گشته باز اید به کنعان غم نخور .............
    همه ما با بلیط برگشت به این دنیا امده ایم ،
    تاریخ برگشت بر روی بلیط قطار زندگیمان
    نوشته شده است ، اما قادر به خواندن آن نیستیم
    ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ
    ﺑﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﯽ، ﺩﯾﮕﻪ
    ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ
    ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﺑﮕﯽ :ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
    ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ، ﺷﻤﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻝ ﻣﻨﯽ
    ﻫﯿﭻ
    ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯿﺮﻩ ﭘﺎﯾﯿﻦ
    ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻓﺎ ﺭﻭ ﺑﯿﺎﺭﻩ ﺑﺎﻻ
    ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎﺱ ﮐﻪ،ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺑﻪ ﺣﺬﻑ،
    ﺣﺬﻑ..
    ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻫﺎ ، ﺁﺩﻣﻬﺎ ..
    ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﮐﻪ ﻣﯿﺸﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ
    ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻭﻧﯽ
    ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺧﺪﺍﯾﺖ
    ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﯼ همیشگی ات
    بالاترین آرزویم این است که... حاجت دلت با حکمت خدایت یکی باشد...
    تـن تـو آهـنگی است
    و تـن من کلمه ای است
    که در آن می نـشیند
    تا نـغمه ای در وجود آیـد
    سروده ی که تـداوم را می تـپد
    در نگاهت همه ی مهـربـانی هاست:
    قـاصدی که زنـدگی را خبر می دهد.
    و در سکـوتـت همه صداها
    فـریـادی که بـودن را
    تـجربـه می کـند.:gol:
    زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند

    زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ

    زندگی رویایست،مثل رویای یک کودک ناز

    زندگی زیباست،مثل زیبایی یک غنچه ی ناز

    زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست

    زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است

    زندگی مثل زمان در گذر است

    زندگی آب روانی است روان می‌گذرد..

    آنچه تقدیر من و توست همان می‌گذرد.
    گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده

    نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت

    آنجاست که با چشمانی خیس

    رو به آسمان میکنی و میگویی

    خدایا تنها تو را دارم

    تنهایم مگذار
    من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست.
    و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست.
    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد.
    چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
    واژه ها را باید شست .
    واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.
    چترها را باید بست.
    زیر باران باید رفت.
    فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
    با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
    دوست را، زیر باران باید دید.
    عشق را، زیر باران باید جست.
    زیر باران باید بازی کرد.
    زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
    زندگی تر شدن پی در پی ،
    زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون”است.
    بی تو بودن را معنا می کنم با تنهایی و آسمان گرفته

    آسمان پر باران چشم هایم

    بی تو بودن را معنا می کنم با شمع , با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه

    بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد

    وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است ؟ 
    میان ماندن و نماندن

    فاصله تنها یک حرف ساده بود

    از قول من

    به باران بی امان بگو :

    دل اگر دل باشد ،

    آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
    دلتنگی چه حس بدی است....تنهایی چه حس بدی است ..کاش..پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی می بارید کاش نگاهم شرار نور میشد اشتی میدادش که دوست داشتن چه کلام کاملی است من...چقدر دلم تنگ دوست داشتن است!
    این روزها من

    خدای سکوت شده ام

    خفقان گرفته ام تا

    آرامش اهالی دنیا

    خط خطی نشود...

    اینجا زمین است

    اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

    اینجا گم که میشوی

    بجای اینکه دنبالت بگردنن

    فراموشت میکندد.........
    کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!دلتنگی معنی ندارد... درد دارد..
    ماه بالای سر آبادی است،
    اهل آبادی در خواب

    روی این مهتابی، خشت غربت را می بویم:
    باغ همسایه چراغش روشن،
    من چراغم خاموش

    ماه تابیده به بشقاب خیار، به لب کوزۀ آب.
    غوک ها می خوانند.

    مرغ حق هم گاهی.
    کوه نزدیک من است: پست افراها، سنجدها.
    و بیابان پیداست.

    سنگ ها پیدا نیست، گلچه ها پیدا نیست.
    سایه هایی از دور، مثل تنهایی آب، مثل آواز خدا پیداست.

    نیمه شب باید باشد.
    دب اکبر آن است: دو وجب بالاتر از بام.

    آسمان آبی نیست، روز آبی بود.
    یاد من باشد فردا، بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم.
    یاد من باشد فردا لب سلخ، طرحی از بزها بردارم،
    طرحی از جاروها، سایه هاشان در آب.

    یاد من باشد، هر چه پروانه که می افتد در آب، زود از آب درآرم.
    یاد من باشد کاری نکنم، که به قانون زمین بر برخورد.

    یاد من باشد فردا لب جوی، حوله ام را هم با چوبه بشویم.
    یاد من باشد تنها هستم.

    ماه بالای سر تنهایی است.

    سهراب سپهری
    ما زخمیترین

    ساقه های این جنگل خشکیم

    تیغ و تبری ؛

    نیست که ما را نشناسد!
    سلام
    تشکر بابت اشعار بسیار زیبایی که برام ارسال کردید
    ممنونم بسیار قشنگ بودن:gol:
    تنهایی
    شاخه ی درختی ست پشتِ پنجره اَم
    گاهی لباسِ برگ می پوشد
    گاهی لباسِ برف
    اما، همیشه هست
    همیشه هم قافیه بوده اند، “ســ ـ ـیب” و “فریـ ـ ـب”!
    همانند سیبی که آدم و حوا را فریب داد و حالـــا هم با هم میگوییم
    “سیــــــــ ــب”
    و دوربین های عکاسی را فریب میدهیمـــ
    تا پنهان کنیم اندوهمان را پشت این لبخند مصنوعی…
    می توانند همه چیزت را بگیرند ..اموالت ، بهترین سال هایت ..تمامی خوشی ها ..و تمامی شایستگی هایت را ...تا آخرین تکه ی لباست !ولی همیشه رویاهایت برایت باقی خواهند ماند تا جهانی را که از تو ربوده اند ، از نو بسازی ... !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا