Harvard_eng
پسندها
335

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اگه خودشون بخوان حالشون خوب میشه...
    وقتی از آمپول میترسن و از کنار بیمارستان اصلا رد نمیشن شما چ انتطاری دارین آخه!!!
    بعله خیلی مرده!!!!!!!!!!
    فقط بلده منو دق بده...
    والا کاغذ دیواری رو برای خونمون میخوایم
    در مورد اینکه سریع رفتن هم خیلی کار سرشون ریخته بود کلیم عقب افتاده بودن دیگه حاضر شدن از نامزدشون بزنن!!!
    منم درگیر زندگی.کار.خانواده................................................................و دلم ی فرصتی میخواد واسه خودم.تا کل خسگیم در بره
    ایشالا چن ماه دیگه تشریف میارن برای عمل...
    خودشون نخواستن من بیام فرودگاه گفتن دلم میگیره منم اصرار نکردم حتی مادرشونم نرفتن...
    اون قسمت آخر قطعا تیکه بود،درسته؟!!!
    سلام مهندس
    خوب هستید؟؟!!
    والا مهندس شما امشب پرواز دارن به مقصد استانبول و ازون جا هم امستردام...
    نخیر ما هیجوقت کم نمیاریم
    دیگه ایشون داشتن هلاک میشدن گفتم بده آخه جوون مردم از دست بره ی رحمی کردم بش
    سلام
    بفرمایید مهندس...
    انقد عجز و لابه و التماس کرد تا دلمو بدست آورد...
    شما پسرا خوب رگ خوابو بلدینااااا...!!!!!
    ما دخترا هم دل رحم...
    حالا هم قراره ی چن ساعت دیگه بیاد دنبالم شامو بیرون باشیم
    فقط تو روخدا دعا کنید حالش بد نشه تا برگرده آخه داروهاشو جا گذاشته...
    مرسی ازین که همدردی میکنید باهام...
    حالا شاید در مجازاتش تخفبف قایل شدم اونم فقط بخاطر قلبش...
    بخدا دیونم کرده انقد زنگ زده
    نمیدونم والا....
    ولی آدم سنگ دلی نیستم اصلا،بخدا از موقعی که اومده فقط رفتم تو اتاقم دارم گریه میکنم...
    بعد از دو ماه که دیدمش اونم اینجوری!!
    ولی باید بهم حق بدین
    بخدا من فقط نگران قلبشم که بیماریش دوباره عود نکنه دارم باش مدارا میکنم
    ولی پلیمره رو تا آخرش میرم،همونجور که گفتم باید گریشو ببینم من
    کم اذیتم نکرده
    نه کله پا که نه...
    فقط یخورده نیاز به تنبیه دارن،حتی مادرشونم از من عذرخواهی کردن...
    فقط ی مقدار نگرانشم مهندس،چجوری بگم والا...
    ی مقدار مشکل قلبی دارن میترسم اذیتش کنم طوریش شه
    پایان خوشش که دست مهندس هستش...
    اگر که سعی کنن خوب تنبیه شن پایان خوشی داره!!!!!
    بخدا باورتون نمیشه چقد از دستش ناراحتم...
    البته بهشم حق میدم کارش و درسش واقعا سنگینه ولی باید یخورده هم بفکر من باشه...
    حالا فعلا برای دو سه روزی که اینجا هستن قراره به همه بگم که میخوام پلیمر بخونم و روی نظرم هم ثابت میمونم!!!
    یعنی تو این چن وقت ی بار بلند نشد بخاطر من بیاد
    بعد تا من بش گفتم میخوام انصراف بدم بلیط گرفت...
    واقعا همه پسرا اینجورین!
    حالا من بش میگم فقط پلیمر میخوام بخونم ببینم میخواد چیکار کنه
    نه اتفاقا بیچاره من مهندس...
    که چقد حرص خوردم از دستش...
    هنوز که هنوزه باز فکر پروژه های اونورش...
    انگار نه انگار ی نامزدیم داره...
    البته من هنوز دروغه رو بش نگفتم...
    سلام متشکرم شما خوب هستید؟
    بله تشریف آوردند...
    اول که کلی زنگ زدن من جوابشونو ندادم بعدم که با مادرشون تشریف آوردن خونه فقط به احترام مادرشون اومدم ی سلام و عرض ادبی کرده باشم،بازم تحولیش نگرفتم با این که دو ماه ندیده بودمش...
    دیگه اومدن منت کشی منم رفتم تو اتاق درو بستم روش درم باز نکردم
    البته هنوز مونده تا ادب شه...
    ولی خب همچنان دارن تماس میگیرن و....
    خواهش میکنم،اختیار دارید...
    فقط بعد از خوردن قهوه هاتون!!!مسواک و دهان شویه فراموش نشه...
    نه مهندس...
    افشین بسیار آدم خوش برخورد و مهربونیه،اصلا همین مهربونیش و سر به زیر بونش بود که منو مجاب خودش کرد فقط این مدت که من بشدت درگیر شده بودم ایشونم 2،3تا پروژه کاری و درسی داشتن
    ولی خب همین رفتارم بعید بود ازشون،خیلیم از دستشون ناراحتم
    ایشون 26سالشونه
    باورتون نمیشه مهندس چ کتابایی سرم ریخته،چ درسای سنگینی...
    تازه استرسشم بماند باید بفهمیم این مطالبو چون بالاخره با ی جز از بدن انسان سر و کار داریم...
    بعد تو این موقعیت دو دلیه من و درسا و مقاله هام ایشونم اینجوری کنن!!!
    آخه مادرشون خودشون میدونن حق با منه!!!
    در مورد کتک و اینا هم راه حل خوبیه!!!!!!!!!!!!!!!!!
    ولی مهندس جدی ناراحتم ای مدت خیییییلی کار سرشون ریخته بود،بخدا منم قصد اذیت کردنشونو ندارم ولی باید بدونن همیشه ی مساءلی مهمتر از چیزای دیگست...
    بماند...
    ولی مادرشون ماهن،به دل نمیگیرن!
    حالا شما تجربه بشه براتون ایشالا هر وقت خواستین برین خواستگاری یا مساءل اینچنینی بدونین!!
    جلو چشش آفتابی نشم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
    ی کاری میکنم اصلا ناقص برگرده...
    باورتون نمیشه هر وقت من زنگ میزنم میگن کار دارم یا خستم و قطع میکنن هر وقتم خودشون زنگ میزنن بحث رشته ی منه!
    حالا شما بگو من حق ندارم؟؟!!!!!!
    اتفاقا مادرشون تماس گرفتن گفتن آقا افشین قراره تشریف بیارن نمیرین پیشوازشو این حرفا
    یچیزی گفتم خودم خجالت کشیدم دیگه روم نمیشه با مادرشون چشم تو چشم شم اصلا
    خب شما پیشنهاد بدید چ بلایی سرش بیارم ادم شه
    مهندس جدی میگم بخدا
    میخوام ی کاری کنم دلم خنک شه
    همینکه صدامو نشنوه و تحویلش نگیرم از هر بلایی براش بدتره...
    البته تا اونجایی که میدونم2،3روز بیشتر ایران نیستن
    درست نمیشه بلاها رو روش اجرا کرد
    نه نگران نباشین...
    مادرش ممکنه ناراحت شه ولی به من چیزی نمیگه،خودشون خبر دارن چقد منو اذیت کردن
    وای مهندس لحظه شماری میکنم که بیاد،آدمش کنم!
    حالا شما بذارین من بلاهایی که مد نظرمو سرش دربیارم ایشونم منت کشی بفرمایند
    چشم بشون میگم عضو باشگاه شن حتما
    عههههه
    که هیج خبری نیست
    باشه...
    نه جدی سر این قضیه خیلی اذیتم کرد یعنی تا اونجا پیشرفت که گفت اصلا نیازی نیست درس بخونی
    منم براش برنامه دارم تا جلو مادرش اشکشو دربیارم
    وگرنه...
    نه بابا کینه ای نیستم
    مهندس جواب پیام قبلی رو تو باکس خودم براتون نوشتم...
    ولی در مورد دست گل...
    ههههه
    عمرا
    دست گل که نمیبرم اصلا نمیخوام تحویلش بگیرم
    بله من ایران هستم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا