Harvard_eng
پسندها
335

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام کار جالبیه مقالتون ولی متاسفانه من اطلاعی ندارم
    تا اونجا که من می دونم همه توی سر ادم فقیر میزنن جای اینکه کمکش کنن و ببرنش جلو
    فک نکنم شما برای مقاله تون زیاد وقت داشته باشید چون من در اینده شاید 5سال شاید 10سال نمی دونم هر وقت خدا بخواد و توان بده بهم من قراره کارایی کنم خواستی بعدا بیامقاله بنویس درباره اش:biggrin: شوخی کردم ،برنامه ام جدیه ولی الان قابل اجرا نیست
    مهندس من از ی جهت دیگه هم هست که باهاش قهرم
    تمام زندگی و امیدش شده کارش،انگار ن انگار ی تعهدی نسبت به من داره
    هرچیم پروژه بیشتر میگیره بیشتر توشون غرق میشه...
    حالا من هیچی...
    بیچاره پدر مادرش
    مهندس شما که باش حرف نزدین نمیدونین چی میگه آخه...
    نمیدونه بیماریش در چ وضعیتی قرار داره...
    خودش میگه من فرضا عمل کردم و بعد عمل مردم تو میخوای چیکار کنی.
    آخه مهندس تو جای من باشی عصبانی نمیشی،جوش نمیاری،از کوره در نمیری
    فقط من دارم نابود میشم افشین داره روز به روز بدتر میشه و صورتشو با سیلی سرخ نگه میداره
    من مقابلش نیستم،معلومه که کنارش ایستادم،تا آخرم پاش وایسادم...
    مهندس جان اگه با صحبت کردن بود تا حالا صد نفر باش حرف زدن ولی چ فایده...
    همه هم میگن فقط تو میتونی روش تاثیر بذاری ولی منم خسته شدم از بس باش حرف زدم...
    در مورد کارشم باید بگم اونقدری که کارشو دوست داره منو نداره متاسفانه
    مهندس من خیلی نگرانشم...
    اصلا گیج شدم
    شب و روزم شده گریه و فک کردن به این که چی میشه آخرش
    آخه عملشم ی ریسک خیلی بزرگه
    من که باش قهرم ولی همین چند ساعت پیش پدرم باهاش حرف زد...
    واقعا مسخرس...
    فک میکنه اگه عمل کنه خدای نکرده،زبونم لال بلایی سرش میاد
    شما که نمیدونید چقد خطرناکه...
    نمیدونید چ قرصای سنگینی داره مصرف میکنه...
    هرچیم من بش میگم نمیخواد این همه پروژه بگیری عین خیالش نیست
    مهندس بخدا اگه ی مو از سرش کم بشه من دیوانه میشم
    من زیاد اهل قهوه نیستم،نسکافه رو بیشتر میپسندم...
    قهوه طرفدارای خاص خودش رو داره...
    ولی شما که قهوه خور هستید،قهوه ایتالیا رو بتون پیشنهاد میدم
    عالیه
    مهندس تو رو خدا واسه افشینم دعا کنید...
    زیر بار عمل نمیره،روز به روزم علاءم بیماریش دارن خودشونو نشون میدن
    تازه دیشبم سر همین قضیه کلی بحثمون شد
    نفرمایید مهندس...
    این از تواضع و فروتنیه شماست
    وگرنه شما بدای ما مهندسین...
    قهوه هاتون در چ وضعن؟!!!!!!!!!
    ببخشید
    گفتم که میخواستم احوالتونو بپرسم!
    توروخدا نگین بهم دکتر،من هنوز رسما دکتر نشدم
    نه عامو...تازه من کیفم کوک شده.نکنه میخواید برید لالا؟
    از سن ما گذشته ولی اینو دیدم کلی خندیدم...البته ببخشیدا:redface:
    یعنی من الان باید بگم شبخیر؟:surprised:...........................:(
    دلم مسافرت میخواد..................................................
    شما چ خبر؟
    ایشالله پاییز امسال اتفاقای قشنگی واستون بیوفته.
    .
    .
    .
    ایشالله
    نه مهندس از مریض بودنش متاسفانه خیلی مریضه
    فقط خودش زیاد در جریان نیست...
    چون به شدت احساساتیه میترسیدم طوریش شه!زیاد راجع به بیماریش واسش توضیح ندادم نذاشتم هم با پزشک معالش در ارتباط باشه زیادی
    البته تا دلتون بخواد ادمو اذیت میکنه هاااااااا
    نه دلتون کباب نشه...
    ایشون آدمو تا مرز دیوونگی میبرن...
    فقط تو رو خدا دعا کنید چیزیش نشه
    استرس کاراش فوق العاده بالاست و همین استرسم براش مضره
    از خدا میخوام آرامش بهم بده تا بتونم کاری بکنم واسشون
    نه دیگه اگه تشریف نمی اوردن...
    پشت گوششون رو میدیدن منم میدیدن
    بعله اینجوریاست...
    البته من بخاطر قلبشون خییییییلی کوتاه اومدم،وگرنه سالم برنمیگشتن
    من بیشتر درگیر اطرافیانم هسم.ب
    اید حواسم به همشون باشه.
    ی وقتایی کم میارم بخدا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا