Recent content by GMFAR

سلام ...

سلام روهيناي عزيز ببخشيد كه غايب بودم . سال نوي خوبي رو براتون آرزومندم. بابت عكس ها ممنونم، اولين فرصتي كه از كامپيوتر به اينترنت وصل بشم، تصاوير رو استفاده ميكنم. شاد زي و آزاد

مرد نیستے کـه بدآنــــے وقتے به عشقت پآے بنــدے ، هيچكس ديگر را نمي بيني...!!! منتظر نيستم براي هيچ چيز و هيچ كس خوب ميدانم هيچكس منتظرم نيست ... در هـيچ ايستگاهي پس چه فرقي مي كند در كدام ايستگاه پياده خواهم شد...؟!

من با تو می رسم به تماشای یک غزل... همه می گویند تکراریست حـرفــهــایــت... احـســاســـت... نـــوشــتــه ات... تــنــهــایــی ات... دوست داشتنت... عــشــقـــت...... مدتهاست رخنه کرده در تار و پودم... درد دارد ترک کردنش... باید بستری شوم برای آغوشت... می پذیری ام آیا؟؟؟؟؟؟

هبوط چه فرق می کند سیب باشد یا گندم وقتی بهانه ای ست که ترا از بهشت برانند! چه ساده ای آدم که گناه آگاهی نسل ها را به دوش می کشی و هنوز نمی دانی آنچه در بهشت به تو خوراندند چه بود! خدا و شیطان دو روی یک سکه اند که جنگ زرگری شان فقط آرامش ترا به هم زده است!!

شهامت می خواهد دوست داشتنِ کسی که . . . . . . . بداني... . . . . شاید هیچ وقت . هیچ زمان . سهم تو نخواهد شد ... ! هيچ میدانی برای گذر از "دوســـتت دارم" به "دوســـتت داشــتم" چه زجری باید بکشم ؟!!!

تشكر دوست عزيز

خدایا از تو ممنونم که این تنهایی رو به من هدیه دادی که وابسته هیچ دلی نباشم... اوایل فکر میکردم که نتونم باهاش کنار بیام... ولی دیدی که چقد خوب باهاش کنار اومدم... الان دیگه نمیتونم اونو از خودم جدا کنم... به این میگن یه هدیه ی خوب... این تنهایی همیشه همراه منه... واما قلبم... الان که...

تشكر بابت متن هاي زيباتون.

خيلي زيبا بود... مرسي خيلي

نبودنش انگیزه ای بود برای پاک ماندن در میان این همه ناپاکی... و اما رفتنش کابوسی برای تنهاییم... برای زندگیم... کاش اصلا نمیامد... حالا دیگر انگیزه ای برای پاک ماندن ندارم... دوست دارم لذت تمام گناه ها را بچشم... پاک بودن بهانه میخواهد... دلیل میخواهد... انگیزه میخواهد... حرفهایش...

خوابهایم تعبیر می شود آنگاه که نرمی تنش و مهربانی دستانش تماشایی نیست!!! حس شدنیست!!!

تنهايي خوب است وقتي افرادي كه دور و برت هستند، لياقت همكلاميت را نداشته باشند...

هر بودني كه بودن نيست... مثل هزاران بودن اطراف من، كه لحظه اي تنهايي من را پر نكرده اند...

زخمهای کهنه زخمهای کهنه وقتی... همه وجودت ... درد باشد... نوشتن از مرهم و التیام ... چه سودی دارد؟؟؟... زخمهای کهنه ام از زیر این نبض خسته ی بی حاصل ... سر باز کرده اند، دوباره این خاطرات نا گرفته از عمق طعنه ها . زخمهایش را که می چشم ... طعم عاقلی می دهند !!!! ... واژه هایم را حرمت...