زردو نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با بنفشه ها نشسته ام
سالهای سال
صبح های زود
در کنار چشمه سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر
گیسوان خیسشان به دست باد
چهر ها نهفته در پناه سایه های شرم
رنگها شکفته در زلال عطرهای گرم
می تراود از سکوت دلپذیرشان
بهترین ترانه
بهترین سرود
مخمل نگاه این بنفشه ها
میبرد مرا سبکتر از نسیم
از بنفشه زار باغچه
تا بنفشه زار چشم تو
که رسته در کنار هم
زردو نیلی و بنفش
سبز و آبی و کبود
با همان سکوت شرمگین
با همان ترانه ها و عطرها
بهترین هر چه بودو هست
بهترین هر چه هست و بود
خوب خوب نازنین من
نام تو همیشه مرا مست میکند
بهتر از شراب
بهتر از تمام شعرهای ناب
نام تو،اگر چه بهترین سرود زندگیست
من ترا به خلوت خدایی خیال خود:
بهترین بهترین من
خطاب میکنم
بهترین بهترین من