frozen eyes

امضا

ای نگهت نخی از مخمل وازابریشم/چند وقت است که هرشب به تو می اندیشم/به تو یعنی به همان جنگل دور به همان سبزصمیمین به همان دشت بلور/شبحی چند شب است آفت جانم شده است/اول اسم کسی ورد زبانم شده است/حتم دارم که توای آن شبح آینه پوش/عاشقی جرم قشنگی ست به انکار مکوش
بالا