انگار گناه های نکرده تاوان سنگین تری دارند، اصلا نمی فهمی کِی قراره بی حساب بشی!
اصلا نمی فهمی باید به کی حسابشون رو پس بدی!
عالم و آدم طلبکارت هستن!
نمی فهمی عذابشون کی به آخر می رسه.. هزار بار می کشند و تو هنوز زنده ای!
اما برای رهایی، باید یاد بگیری خودت رو ببخشی!
برای بخشیده شدن، باید...
تماما یادم هست توی چه روزگاری اینجا بودم، چی از درونم گذشت و چطور گذشت..
و البته حس خوب دل کندن از اینجا هم هرگز فراموشم نمیشه.
نمیدونم از کی اشکهام سرازیر شده، کاش دخترک، ده دوازده سال پیش "من امروز" رو کنار خودش داشت!
اینجا آخرین جائیه که دخترک کم سن و سال درونم رو دیدم...
اما همین که وارد شدم، یادم به حال و هوای اون موقع افتاد..خیلی حس عجیبیه، گذشته ای که می بینی! هم هست و هم نیست!
اما در نهایت خوشحالم که نیست، قبل از ورودم خوشحالتر هم بودم...کاش اصلا وارد نشده بودم.
بعد از 7سال اومدم اینجا.
حتی مطمئن نبودم رمز کاربری درست یادم مونده باشه، یا آدرس سایت.
بچه ها راست گفتن، زندگی خود آب روانه، اصلا نمی فهمید چطور می گذره، سخت نگیرید (حداقل سعی کنید).
خودتون رو دوس داشته باشید، خیلی.
در زمان حال زندگی کنید.
و نصیحت های مادربزرگانه منو گوش کنید :دی