Recent content by baran256016

  1. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    آنکس که گفت بهر تو مردم دروغ گفت / من راست گفتم که برای تو زنده ام
  2. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    مشکل شرعی ندارد بوسه از لبهای تو / میوه بیرون زده از باغ حق عابر است...
  3. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    دوستت می دارم و بیهوده پنهان می کنم خلق می دانند و من انکار ایشان می کنم عشق بی هنگام من تا از گریبان سرکشید از غـم رسـوا شدن سـر درگریبـان میکنم
  4. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تمنا میکنم یک شب به خواب من بیایی تو و با یک حسرت شیرین، به دنبالم بیایی تو بهارم را خزان کرده غم هجر تو ای یارا که گر لب وا کنم، بی شک به سوی من بیایی تو مرا دریاب میمیرم از این دنیای بی مهری چه سود اخر که بر سنگ مزار من بیای تو؟!
  5. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    میرفت و به ناز و کبر میگفت: بی ما چه کنی؟!؟ به لابه گفتم: بنشینم و صبر پیش گیرم...
  6. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    گفتم ای دوست تو هم گاه به یادم بودی؟!؟ گفت من نام تو را نیز نمیدانستم پ.ن: دوست داشتم با گ بگم:cool:
  7. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطره آبم که در اندیشه دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته ام را بگذار...
  8. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    من چه خوشبختم که در تقدیرم آمد نام تو میزبانی از تو و عشق تو شد فرجام من... انچنان وابسته ام من که ببین انداخته فکر یک لحظه جدایی لرزه بر اندام من...
  9. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش خواندم غزلی از تو و دلگیر شدم لیک از بخت بد خویش ز تو سیر شدم! هر بار که گفتی ب خدا عاشقم هستی من مست ز عشق تو کمی شیر شدم بیتی غزلت را به سرم کوفت حسابی با خواندن ان بیت کنون پیر شدم هرچند که در اخر شعرت خبری بود با "گیر کسی بودن تو" تیر شدم دریاب مرا و لحظه ای خشم مران با حسرت تو...
  10. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    در چشم ترم باغ بهشتی تو و در خواب از سیب لبت چیده لبم وسوسه ها را کارم شده اینکه همه شب بعد نمازم من شکر کنم بابت عشق تو خدا را
  11. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    دمیده گر چه خدا در تو روح انسان را از ان طرف به تو داده رخ پریان را چنان برایم عزیزی که شک نکن حتی جواب می کند این تن، به خاطرت جان را
  12. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت؟
  13. baran256016

    مشاعرۀ سنّتی

    توهم از عشق من تب میکنی گاهی، به خلوت با خدای خود یا رب میکنی گاهی از آن روزی که من را در میان شعرها جستی چه زیبا با خیالم روز را شب میکنی گاهی قلم در دست تو، شعر و غزلهایت چه میخواهند؟ تبسم میکنم اما، چه با لب می کنی گاهی تو هم از عشق من تب میکنی گاهی به خلوت با خدای خود یا رب میکنی گاهی
  14. baran256016

    سلام. شکر منم خوبم.

    سلام. شکر منم خوبم.
  15. baran256016

    چون فرصت ندارم بیام. خوبین ؟

    چون فرصت ندارم بیام. خوبین ؟
بالا