Recent content by bahram61

  1. bahram61

    گویند سگ ده خوی نیک دارد که هرکس داشته باشد خوشبخت شود : ـ منزل ندارد، واین ازصفت مجردان است...

    گویند سگ ده خوی نیک دارد که هرکس داشته باشد خوشبخت شود : ـ منزل ندارد، واین ازصفت مجردان است. ـ شب بیداراست، واین صفت عبادت کاران است. ـ درسفرتوشه برنمی دارد، واین صفت اهل توکل است. ـ چون سفره گستردند کناری نشیند، واین صفت منیع طبان است. ـ اگراورا بزنند وبرانند به اندک نوازشی بازمی...
  2. bahram61

    گویند سگ ده خوی نیک دارد که هرکس داشته باشد خوشبخت شود : ـ منزل ندارد، واین ازصفت مجردان است...

    گویند سگ ده خوی نیک دارد که هرکس داشته باشد خوشبخت شود : ـ منزل ندارد، واین ازصفت مجردان است. ـ شب بیداراست، واین صفت عبادت کاران است. ـ درسفرتوشه برنمی دارد، واین صفت اهل توکل است. ـ چون سفره گستردند کناری نشیند، واین صفت منیع طبان است. ـ اگراورا بزنند وبرانند به اندک نوازشی بازمی...
  3. bahram61

    گویند سگ ده خوی نیک دارد که هرکس داشته باشد خوشبخت شود : ـ منزل ندارد، واین ازصفت مجردان است...

    گویند سگ ده خوی نیک دارد که هرکس داشته باشد خوشبخت شود : ـ منزل ندارد، واین ازصفت مجردان است. ـ شب بیداراست، واین صفت عبادت کاران است. ـ درسفرتوشه برنمی دارد، واین صفت اهل توکل است. ـ چون سفره گستردند کناری نشیند، واین صفت منیع طبان است. ـ اگراورا بزنند وبرانند به اندک نوازشی بازمی...
  4. bahram61

    حکایت می کنند که دو نفر بر سر قطعه ای زمین نزاع می کردند و هر یک می گفت: این زمین از آن من است...

    حکایت می کنند که دو نفر بر سر قطعه ای زمین نزاع می کردند و هر یک می گفت: این زمین از آن من است. نزد حضرت عیسی علیه السلام رفتند. حضرت عیسی علیه السلام گفت: اما زمین چیز دیگری می گوید! گفتند : چه می گوید ؟ گفت: می گوید هر دو از آن منند !
  5. bahram61

    حکایت می کنند که دو نفر بر سر قطعه ای زمین نزاع می کردند و هر یک می گفت: این زمین از آن من است...

    حکایت می کنند که دو نفر بر سر قطعه ای زمین نزاع می کردند و هر یک می گفت: این زمین از آن من است. نزد حضرت عیسی علیه السلام رفتند. حضرت عیسی علیه السلام گفت: اما زمین چیز دیگری می گوید! گفتند : چه می گوید ؟ گفت: می گوید هر دو از آن منند !
  6. bahram61

    وقتي نميتوني فرياد بزني ناله نکن!!خاموش باش قرن ها ناليدن به کجا انجاميد؟؟ تو محکومي به زندگي...

    وقتي نميتوني فرياد بزني ناله نکن!!خاموش باش قرن ها ناليدن به کجا انجاميد؟؟ تو محکومي به زندگي کردن تا شاهد مرگ آرزوهاي خودت باشي
  7. bahram61

    وقتي نميتوني فرياد بزني ناله نکن!!خاموش باش قرن ها ناليدن به کجا انجاميد؟؟ تو محکومي به زندگي...

    وقتي نميتوني فرياد بزني ناله نکن!!خاموش باش قرن ها ناليدن به کجا انجاميد؟؟ تو محکومي به زندگي کردن تا شاهد مرگ آرزوهاي خودت باشي
  8. bahram61

    می خواهم عروسک وار زندگی کنم تا اگر سرم به سنگ خورد نشکشند تا اگر دلم را کسی شکست چیزی احساس...

    می خواهم عروسک وار زندگی کنم تا اگر سرم به سنگ خورد نشکشند تا اگر دلم را کسی شکست چیزی احساس نکنم تا اگر به مشکلات زندگی برخوردم بی پروا به آغوش صاحبم که دخترک کوچکی بیش نیست پناه آورم . اما نه ..... چه خوب است که همین انسان خاکی باشم اما سنگ به سرم نخورد کسی دلم را نشکشند و مشکلات مرا از پای...
  9. bahram61

    هنگام پاییز زیر یک درخت ... مردم برگهایش مرا پوشاند و هزاران قلب یک درخت گورستان ... قلب من شد

    هنگام پاییز زیر یک درخت ... مردم برگهایش مرا پوشاند و هزاران قلب یک درخت گورستان ... قلب من شد
  10. bahram61

    هنگام پاییز زیر یک درخت ... مردم برگهایش مرا پوشاند و هزاران قلب یک درخت گورستان ... قلب من شد

    هنگام پاییز زیر یک درخت ... مردم برگهایش مرا پوشاند و هزاران قلب یک درخت گورستان ... قلب من شد
  11. bahram61

    شبی مست رفتم اندر ویرانه ای ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیشرفتم در کنار پنجره...

    شبی مست رفتم اندر ویرانه ای ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیشرفتم در کنار پنجره تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای پیرمردی کور و فلج درگوشهای مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای پسرک از سوز سرما میزند دندان بههم دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر...
  12. bahram61

    شبی مست رفتم اندر ویرانه ای ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیشرفتم در کنار پنجره...

    شبی مست رفتم اندر ویرانه ای ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیشرفتم در کنار پنجره تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای پیرمردی کور و فلج درگوشهای مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای پسرک از سوز سرما میزند دندان بههم دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر...
  13. bahram61

    به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هر چه را که می‌تواند به قربان‌گاهِ عشق...

    به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هر چه را که می‌تواند به قربان‌گاهِ عشق می‌آورد، آن‌چه فدا کردنی‌ست فدا می‌کند، آن چه شکستنی‌ست می‌شکند و آن‌چه را تحمل‌سوز است تحمل می‌کند، اما هرگز به منزل‌گاهِ دوست داشتن به گدایی نمی‌رود.
  14. bahram61

    به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هر چه را که می‌تواند به قربان‌گاهِ عشق...

    به یاد داشته باش که یک مرد، عشق را پاس می‌دارد، یک مرد هر چه را که می‌تواند به قربان‌گاهِ عشق می‌آورد، آن‌چه فدا کردنی‌ست فدا می‌کند، آن چه شکستنی‌ست می‌شکند و آن‌چه را تحمل‌سوز است تحمل می‌کند، اما هرگز به منزل‌گاهِ دوست داشتن به گدایی نمی‌رود.
  15. bahram61

    سخن عاشقانه گفتن دليل عشق نيست...عاشق كم است سخن عاشقانه فراوان... عشق عادت نيست، عادت همه چيز...

    سخن عاشقانه گفتن دليل عشق نيست...عاشق كم است سخن عاشقانه فراوان... عشق عادت نيست، عادت همه چيز را ويران مي كند از جمله عظمت دوست داشتن را...از شباهت به تكرار مي رسيم، از تكرار به عادت، از عادت به بيهودگي از بيهودگي به خستگي و نفرت
بالا