کاش می شد در ورای خاطرات کودکی
چرخ گردون فلک
ساعتی زین گردش بی حاصلش
مکث می کرد و مرا
در میان خاطرات کودکی
جا می گذاشت
کاش می شد فاصله معنی نداشت
در دل ما غصه ها جایی نداشت
بی کسی ، چون قصه ها افسانه بود
عاشقی ، سهم دل دیوانه بود
کاش میشد:بچگی را زنده کرد کودکی شد،کودکانه گریه کرد شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود آن قیامت، که دمی بیش نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟ کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . .