amir61
پسندها
6

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدواندا!دلم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو ده که
    هرکجا تردیدی بود اطمینان شود
    هرکجازخمی بود مرهم شود
    هرکجا ناامیدی بود امید شود
    هرکجا نفرت بود عشق شود
    فرارسیدن سال نورا به همه ی دوستان خوب وعزیزم تبریک میگم.امیدوارم سالی پر از موفقیت وسعادت وخوشبختی پیش رو داشته باشید وبتوانید از فرصتهای طلایی که براتون پیش میاد بهترین استفاده رو بکنید.
    دلم هوایت کرده (mad)



    هوا شیرین است ،‌ مثل وقتی که می خواستمت ، اما اکنون تو نیستی و من ماندم و هوای دل .

    هوا ترد است ، مثل دل شکسته ی من ، آنوقت که چشمانت را به رویم بستی .

    هوا خشک است ، مثل باغچه ی دل من ، مانند گل های پژمرده ی زرد خانه ی من .

    هوا آبی است ، مثل آسمان صاف دل من ، اما ابرهای بارانی تو آنرا کدر کردند .

    هوا خیس است ، مثل چشمان تر من ، از آن هنگام که تو را دیدم .

    هوا مرده است ، مانند جان خسته ی من ، از وقتی که قلبم را به تو سپردم .

    دلم هوای تو را می کند ! دیگر جوابی برایش ندارم . از تو می پرسد ، چه بگویم ؟
    چاه نفسانی من

    پُر شد از حجم تهی

    از این دنیای سراسر زالو

    من تو را می خوانم

    به حقیقت تو مرا دریابی

    من تو را می خواهم
    و صدایم کن

    با صدای پایت

    با ندای جان

    شوق دیدارت

    صبحدم از خواب رهایی تو بیدارم کن

    و چه سنگین خوابی ست ، خواب پژمردن یاس ، در گِلِ خُش ( ک ) شده ی بیمارم

    و چه سنگین صوتی ست ، صوت قد قامت تو

    و مرا تاب ندارد بدنم

    لِه شدم زیر ِ یک بوسه ی قاصدکت
    جانم به لب آمد ...

    مگر این درد عظیم را ، جز به مردن درمانی است ؟!

    کوچه ی بنی هاشم امروز فریاد می کند . در به دیوار شکایت . آتش از شرم خانه آب می شود و زمین و زمان از بودن خود پشیمان ... و آسمان مثل هیچ وقت خواهد گریست
    []دست های بلندت ، پست ترین غنچه ها را نیز آب می دهد
    [بارها نوشتم ، باز فراموش کردم اما باز نوشتم ولی بارها فراموش کردم
    []اما تو ... !
    دست های بلندت ، پست ترین غنچه ها را نیز آب می دهد .
    بارها نوشتم ، باز فراموش کردم اما باز نوشتم ولی بارها فراموش کردم .
    اما تو ... !
    هیچ چیز نمی تواند دست های کوتاه و خسته ام را جز عشق تو در این سیاهی شب وادار به نوشتن کند .
    آه که چقدر می خواهم بنویسم . از تو .... ، از زیبایی .... ، از عشق
    میتوان حقیقتی را دوست نداشت اما نمیتوان منكر آن شد. (روسو)
    آنان كه گذشته را به یاد نمی آورند محكوم به تكرار آنند." سانتایانا
    من از نسل شب شکنان روزگارم ، من از نسل نورآفرينان پاک ، از سلاله پاک آريائيان بردبارم ، منم ميراث هزار ساله زمين ، همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ، همان پيام آور مهر و دوستی ، همان گرفته در فش آشتی بر دوش نه خود ستيزم ، نه ديگر ستيز مرا و يادگاران مرا به نيکی يادآر که يادگار يادگاران من ، همه شادی است و شادمانی
    کلبه

    آه یکی‌ بود یکی‌ نبود
    یه عاشقی بود که یه روز
    بهت می گفت دوست داره
    آخ که دوست داره هنوز
    دلم یه دیونه شده
    واست میازاره هنوز
    از دل دیونه نترس
    آخ که دوست داره هنوز
    وای که دوست داره هنوز
    شب که می‌شه به عشق تو
    غزل غزل صدا می شم
    ترانه خون قصه ی تموم عاشقا می شم
    در تالار راهنمای سایت همه موارد گفته شده...
    اگر سوالی بود در تاپیک سوالات در تالار راهنمای سایت مطرح کنید..
    موفق باشید..
    امیر جان لطف کن از این به بعد تو سایت فارسی بنویس.
    از قوانین اصلیه سایته و اخطار شاملش میشه.
    ممنون.
    سلام امیر جان.:gol:
    خوبین؟:victory:خوش اومدین به اینجا.:w16:
    ایشالا شاهد فعالیت هاتون تو تالار نخصصی باشیم.:w16:
    اگه سوالی داشتین من در خدمتم.:w12:
    مرسی بابت پیام.
    موفق باشین.:victory:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا