س/من بادخترای زیادی بودم تودوران دانشجوی ولی هیچ وقت خیانت نکردم...
ولی این خانمو خیلی دوست داشتم میدونی مشکل کجابود پدرایشون ریس راه وترابری
شهرماهست بابلسر پدر ایشنون وپدرمن باهم سابق تو یه وزارت خونه ای همکاربودن
همکارای پدرم زیادبرای جلسه میان خونه مافکرکنم پدرایشونم اومده باشه ...
خودش میدونه ...من ساده خیلی بهش رسیدم خیلی زیاد.
میانگین درهفته 3یا4روز ایشونامیبردم رستوران اونم بخاطرباهم بودن بی خیال کلاس
ودانشگاه خودش میشودبااین که دانشجوی پزشکیم هست...من حتی بخاطر اون
تو روزای بارونی باماشین پدرمیرفتم دنبالش از دانشگاه میابردمش نزدیکای خونشون
البته خودش زنگ میزدمنم دلم نمیومدکه نرم دنبال تو هوای بارونی....
وووخیلی چیزای دیگه ...من خیلی دوسش داشتم اما اون......