مریم گل آسا
پسندها
7

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مـرا بـه حـال خـودم واگـذاشتـنـد هـمـه
    همـه همـه همـه امّـا ، تـو هـم ؟ تـو هـم ؟ مـریـم ؟!

    نانو در محیط زیست مقالات فارسی زیادی در اینترنت هست دانلود کن و یاد بگیر . من تهرانم و مدرس نانو و شیراز هم درس میدم البته در اموزشگاهها و بیشتر خصوصی . شما ظاهرا میخوای پایان نامت نانویی کنی ؟ آره؟ انقدر کتاب مقاله فارسی لاتین نانو محیط زیست هست که بترکی ... برو حالشو ببر ....


    عترت آمد از آیینه ام
    کیست در غار حرای سینه ام
    رگ رگم پیغام احمد می دهد
    سینه ام بوی محمد می دهد

    میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش و ولادت امام جعفر صادق (ع) بر شما خجسته باد
    كجايي تو دختر؟
    فقط مياي سك سك ميكني و ميري؟؟؟
    خيلي بدييييييييييييييييي
    آجي كجايي يه ماهه؟
    ستاره سهيل شدي ها
    نميگي دلمون مي تنگه برات:crying2:
    سلام من برای طراحی دهکده المپیک در شمال ایران نیاز به ایده های جالب دارم ضمنا در کنار این پروژه بزرگترین تله کابین جهان داره احداث میشه ممنون


    هر چند حال و روز زمين و زمان بد است
    يک تکه از بهشت در آغوش مشهد است
    حتی اگر به آخر خط هم رسيده ای
    آنجا برای عشق شروعی مجدد است


    در کمین اندوه هستم
    بانو
    مرا دریاب
    به خانه ببر
    گلی را فراموش کرده ام
    که بر چهره ام نمی تابید
    زخم های من دهان گشوده اند
    همه ی روزگار پر، از
    اندوه بود
    بانو مرا
    قطره قطره دریاب
    در این خانه
    جای سخن نیست
    زبان بستم
    عمری گذشت
    مرا از این خانه
    به باغ ببر
    سرنوشت من
    به بدگمانی
    به خوناب دل
    خاموشی لب
    اشک های من بسته
    بر صورت من است
    هیچکس یورش دل را
    در خانه ندید
    بانو
    من به خانه آمدم
    و دیدم
    که عشق چگونه
    فرو می ریزد
    و قلب در اوج
    رها می شود
    و بر کف باغچه می ریزد
    بانو مرا دریاب
    ما شب چراغ نبودیم
    ما در شب باختیم


    خستگی هایم را با خدا قسمت کرده ام ...

    خدا قبول کرده است، سهم بزرگتری از خستگی هایم را برای خودش بردارد !

    چون من کوچکترم،کمترش برای من باشد !

    درد هایم هم همینطور ...

    به خدا گفتم که من کوچکم و ضعیف

    و خواستم درد ها و خستگی هایم را، همه اش را بدهم برای خدا باشد !

    خدا قبول نکرد ...

    گفت آدم زنده ی بی درد وجود ندارد !

    اگر بخواهی،

    درد ها و همه ی خستگی هایت را،با زندگی ات ازت می گیرم !

    همه را با هم ...

    من قبول نکردم ...

    سهمی از درد ها و سهمی ازخستگی هایم و همه ی زندگی ام را نگه داشتم ...

    .

    .

    .
    نفس می کشم و خدا هم هست ...!
    ماه من غصه چرا!آسمان را بنگر، كه هنوز ، بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم و آبي و پر از مهر، به ما مي‌خندد !يا زميني را كه دلش از سردي شب‌هاي خزان نه شكست و نه گرفت !بلكه از عاطفه لبريز شد و نفسي از سر اميد كشيد و در آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد زير پاهامان ريخت،تا بگويد كه هنوز ، پر امنيت احساس خداست !دل به غم دادن و از ياس سخن گفتن‌ها كار آنهايي نيست، كه خدا را دارند.ماه من !غم و اندوه، اگر هم روزي، مثل باران باريد يا دل شيشه‌اي ات، از لب پنجره عشق، زمين خورد و شكست،با نگاهت به خدا، چتر شادي وا كن و بگو با دل خود، كه خدا هست، خدا هست هنوز!ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد!ولي از ياد مبر :پشت هر كوه بلند، سبزه‌زاري ست پر از ياد خدا
    و در آن باز كسي مي‌خواند كه خدا هست ، خدا هست هنوز ....
    خوشبختي داشتن "دوست داشتني ها" نيست، دوست داشتن "داشتني ها است .
    سلام آجی جونم
    ایشالا هرچی زودتر مشکل شبکه حل میشه و آجی نازنینم میاد باشگاه
    نوري به زمين فرود آمد:
    دو جاپا بر شن‌هاي بيابان ديدم.
    از كجا آمده بود؟
    به كجا مي رفت؟
    تنها دو جاپا ديده مي شد.
    شايد خطايي پا به زمين نهاده بود.

    ناگهان جاپاها براه افتادند.
    روشني همراهشان مي‌خزيد.
    جاپاها گم شدند،
    خود را از روبرو تماشا كردم:
    گودالي از مرگ پر شده بود.
    و من در مرده خود براه افتادم.
    صداي پايم را از راه دوري مي‌شنيدم،
    شايد از بياباني مي‌گذشتم.
    انتظاري گمشده با من بود.
    ناگهان نوري در مرده‌ام فرود آمد
    و من در اضطرابي زنده شدم:
    دو جاپا هستي‌ام را پر كرد.
    از كجا آمده بود؟
    به كجا مي‌رفت؟
    تنها دو جاپا ديده مي‌شد.
    شايد خطايي پا به زمين نهاده بود
    دل شكوه كن ازمن،من شكوه كنم از دل

    يا رب تو قضاوت كن،ديوانه منم يا دل
    کودکان و درختان....

    در پهنه جهان
    انسان برای کشتن انسان
    تا جبهه می رود
    انسان برای کشتن انسان
    تشویق می شود

    در جبهه های جنگ
    کشتار میکنند
    یا کشته میشوند

    تابوت صد هزار جوان را
    پیران داغدار
    با چشمان اشکبار
    بر دوش میکشند
    بر خاک می نهند

    آنگاه کودکان را
    تعلیم می دهند
    یک شاخه از درخت را نباید بشکنند

    فریدون مشیری
    ´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
    ´´´´´´´¶¶´´´´´سلام ´´´´´´¶¶
    ´´´´´¶¶´´´´´´ آجی ´´´´´´´´¶¶
    ´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ ´´´´¶¶
    ´´¶¶´´´خوفییییییییییییییی ؟؟؟؟؟´´´´¶¶
    ´´¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´´ ´´´´´¶´¶
    ´¶´´´´´´´´´´´´´´´´¶´´´´´´ ´´´´´´´¶
    ´¶´´´´´´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´ ´´´´´´´´¶
    ´¶´´´´´´´´´´´´¶¶´¶´´´´´´´ ´´´´¶´´´¶
    ´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´´ ¶¶¶¶´´´´¶
    ´¶´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶ ¶´´¶´´´´¶
    ´´¶´´´´´´´´¶¶¶¶¶´¶´´´´´¶¶ ¶¶¶¶´´´¶
    ´´¶¶´´´´´´´¶´´´´´¶´´´´¶¶¶ ¶¶¶´´´¶¶
    ´´´¶¶´´´´´´¶´´´´¶´´´´¶¶¶¶ ´´´´´¶
    ´´´´¶´´´´´´¶´´´¶´´´´´¶´´´ ´´´´¶
    ´´´´¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´¶ ´´¶¶
    ´´´´¶¶´´´´´´´´´´´´´´´¶¶¶´ ´¶
    ´´´´´¶¶¶´´´´´´´¶¶¶¶¶´´´´´ ´¶
    ´´´´´´´´¶¶¶´´´´´¶¶´´´´´´´ ¶¶
    ´´´´´´´´´´´´¶¶´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´
    ´´´´´´´´´´¶¶´´´´´´¶¶´¶
    ´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´¶´¶¶
    ´´´´´´´´´¶´´¶¶´´´´´¶´´´¶
    ´´´´¶¶¶¶¶¶´¶´´´´´´´¶´´¶´
    ´´¶¶´´´¶¶¶¶´¶´´´´´´¶´´´¶¶ ¶¶¶¶¶
    ´´¶¶´´´´´´¶¶¶¶´´´´´¶´¶¶´´ ´´´¶¶
    ´´¶´´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´ ´´´´´¶
    ´´´¶¶´´´´´´´´´¶´´´¶´´´´´´ ´´´´¶
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا