عرفان 444

با ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﯿﺲ ﺩﻧﺒﺎﻝ " ﻗﺒﺮﻡ" ﻣﯿﮕﺸﺖ ... ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺵ ﻧﺒﻮﺩ .. ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ :ﮔﻮﺭﺕ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﻦ


من منم.......عرفان کرامتی..........از بچگی سختی کشیدم ......خونواده فقیری داشتم..ولی همیشه بهشون افتخار کردم....برخلاف چیزایی که دوستان میگن و فکر میکنن خونواده ی کاملا مذهبی دارم....داداش بزرگم عارف از 7سالگی گذاشتنش کلاس قرآن تو 12سالگی حافظ قرآن شد. منم از 10سالگی رفتم و 20سالگی حافظ قرآن کریم شدم..آبجی کوچیکه هم قراره 2سال دیگه بره شیطون...خخخ...داداشم 2بار مقام اول رو تو قراعت قرآن تو استان خراسان رضوی کسب کرد... راستی داداش و زن داداشم پرستارن....ولی من نتونستم مقام بیارم خب سخت بود....من عاشق پرستاری ام....از وقتی اول دبیرستان بودم..الانم به آرزوم رسیدم...میگن خوش چهره ام ولی مامانم و اطرافیان میگن من تو خونواده از همه زشت ترم...خخخ خوش چهره بودن تقریبا همیشه به ضررم بوده چون بیشتره پسرا باهام لج می افتن و ازمن خوششون نمیاد......یه خواهر کوچولو هم دارم آتوسا.....چیزه دیگه ای هم نمونده......آههها از 2 دسته آدم متنفرم و بدم میاد....اول آدمایی که بهشون خوبی میکنی و گازت میگیرن......دووم پسرایی که خیلی بیخودو بی جهت از جنس مخالف دفاع میکنن و میخوان خودشونو پیشش عزیز کنن حتی اگه حق با دختر خانما نباشه.........

عکاسی.....حرم رفتن تنهایی
محل سکونت
مشهد
رشته
پزشکی
مقطع تحصیلی یا آخرین مدرک تحصیلی
دانشجوی لیسانس

امضا

:gol: دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند گفنه بودم مردم اینجا بدند :gol:
بالا