Recent content by سامه

سلام. مرسی.. شما هم همینطور.:gol:

سلام.. از توجهتون ممنونم:gol::gol::gol:

سلام.. خوب هستید..

سال دوم یه معلم داشتیم که هم گیر بود هم تند خو، هم جذبۀ خیلی زیادی داشت... درسش رو خیلی سخت میگرفت.. خلاصه زنگای این بچه ها ماتم میگرفتند همیشه.. یه هفته مونده به عید یه امتحان ازمون گرفت و گفت هر کی از یه سطحی نمرش بیاد پایین تر باید جریمه بنویسه بعد هم یه لیست بلند بالا از جریمه ها رو به...

سال دوم هنرستان که بودم از دو روز مونده به چهارشنبه سوری آتیش بازی رو راه انداختیم.. جاتون خالی اوّل یه آتش کوچیک تو بالا پشت بوم مدرسه راه انداختیم که باعث شد کل مدرسه به حالت آماده باش در بیان.. (با انواع و اقسام کپسول های آتش نشانی) بعدم زنبوری مینداختیم رو میز معلم ها و کلی هم ترقه تو دفتر...

هنرستان که بودیم زنگای ناهار اجازه بیرون رفتن و واسه خودمون ساندویچ خریدن نداشتیم.. جلوی در سالن هم یه مامور مخصوص گذاشته بودن که حرف هیچ احدی به گوشش نمیرفت.. عزّ و التماس و گشنمونه هم هیچ رقمه حالیش نبود عین ربات بود تا 10 دقیقه بعد از زنگ از جاش پا نمیشد. یه روز 7-8 تا از بچه ها جمع بودیم...

مقداد عزیز خوب شدن مامان عزیزت رو بهت تبریک میگم.. انشاءالله همیشه خوش باشید.:gol: [IMG]

اطلاعات عمومیه دیگه..!!!! فرانسه رو هم دوست دارم.

یونان.. جزیرۀ پروس و بعدشم.. ایتالیا.. شایدم از اونور یه سر به استرالیا زدم..:biggrin:

سلام:redface:.. داش محسن.. دلت می یاد؟؟؟؟؟؟؟ نه..... میخوام بدونم واقعا دلت می یاد؟؟؟؟؟:crying2: من به این بی گناهی...!!!!:redface:

سلام.. شرمنده ام.. خیلی دیر این تاپیکو دیدم.. صفحات اول رو که خوندم واقعا دستام لرزید... اما حالا که خدا رو شکر به خیر گذشته فقط میتونم بگم خدایا شکرت...:gol: خداوند به همه سلامتی بده. محرم و صفر همیشه سنگین بوده.. خود من هم سال پیش زیر فشارش شکستم.. میدونم انتظار برای کسی که به کما رفته چقدر...

سلام.. دوست عزیز. از اینکه به یادم بودی ممنونم. موفق باشی. بای تا های.

بهم گفتی خداحافظ تو رو دیگه نمیخوامت!! بهت قول میدم از امروز، دیگه هیچوقت نمی پامت.. بهم گفتی تو این روزا، ازت من میگذرم آسون ببین ذرات عشقم رو ....همه حل شد توی بارون خداحافظ چه آسون بود، چشات امشب چه آروم بود!!!! ولی انگار که عشق من، مثه جغد روی بوم بود!!!!

در شبان غم تنهايي خويش عابد چشم سخنگوي توام من در اين تاريكي من در اين تيره شب جانفرسا زائر ظلمت گيسوي توام گيسوان تو پريشانتر از انديشه من گيسوان تو شب بي پايان جنگل عطرآلود شكن گيسوي تو موج درياي خيال كاش با زورق انديشه شبي از شط گيسوي مواج تو من بوسه زن بر سر هر موج گذر مي كردم كاش بر اين شط...