Recent content by رضواان

  1. رضواان

    خخخخ اومدم یهو خخخخ😊😊😊

    خخخخ اومدم یهو خخخخ😊😊😊
  2. رضواان

    شرمنده😀😀😀😀تازه خوندم خو خخخهههخ

    شرمنده😀😀😀😀تازه خوندم خو خخخهههخ
  3. رضواان

    سلام ممنون شما خوبین😊

    سلام ممنون شما خوبین😊
  4. رضواان

    یوهوووو

    یوهوووو
  5. رضواان

    سلام عزیزم ممنون خانومی♥:-)

    سلام عزیزم ممنون خانومی♥:-)
  6. رضواان

    .‏ﯾﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ولی ﺣﺎﻻ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ !.....!

    .‏ﯾﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ولی ﺣﺎﻻ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ !.....!
  7. رضواان

    جدیییی؟؟؟=-O شرمنده یادم نی خخخخ

    جدیییی؟؟؟=-O شرمنده یادم نی خخخخ
  8. رضواان

    ☺:-)؟؟؟؟؟!!!!!

    ☺:-)؟؟؟؟؟!!!!!
  9. رضواان

    ♥♥♥♥♥♥عیدت مبارک♥♥♥♥♥♥

    ♥♥♥♥♥♥عیدت مبارک♥♥♥♥♥♥
  10. رضواان

    مابدبختی روبوسیدیم گذاشتیم کنار...حالا ول کن نیست . . . . میره ومیاد میگه:یه بوس بده....

    مابدبختی روبوسیدیم گذاشتیم کنار...حالا ول کن نیست . . . . میره ومیاد میگه:یه بوس بده....
  11. رضواان

    ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩ ﻣﻌﺘﺎﺩﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﺳﯿﮕﺎﺭﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺿﻮ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ...

    ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩ ﻣﻌﺘﺎﺩﯼ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺫﺍﻥ ﻣﻐﺮﺏ ﺳﯿﮕﺎﺭﻣﯿﮑﺸﯿﺪ ! ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭﺿﻮ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺮﻭﻧﺪ !!!! ﭘﺪﺭﺑﺰﺭﮔﺸﺎﻥ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯿﮑﺮﺩ . ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﻣﻌﺘﺎﺩﺵ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ؛ . . . ﺗﻮﺧﺠﺎﻟﺖ ﻧﻤﯿﮑﺸﯽ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪﻭ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﯼ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯽ؟...
  12. رضواان

    "پیج مشکلات ازدواج" سلام من یه دختر ۲۸ساله ام که از شانس بدم هر چی ازدواج می کنم شوهرام یا...

    "پیج مشکلات ازدواج" سلام من یه دختر ۲۸ساله ام که از شانس بدم هر چی ازدواج می کنم شوهرام یا زیر ماشین میرن یا درد لاعلاج میگیرن میمیرن اخرین شوهرم بدست عناصر داعش بدنش قطعه قطعه شد.. خواهشا کمکم کنید الانم یه خواستگار اومده برام ... ولی نمیدونه گذشته منو !!!!! به نظرتون باهاش ازدواج کنم؟؟؟؟؟؟...
  13. رضواان

    پارسال ماه رمضان ﺳﺤﺮﻯ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻰ , ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻰ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺫﺍﻧﻮ ﮔﻔﺖ , ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﮕﻩ...

    پارسال ماه رمضان ﺳﺤﺮﻯ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻰ , ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﻳﻰ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺫﺍﻧﻮ ﮔﻔﺖ , ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻣﻴﮕﻩ ﭘﺴﺴﺴﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺭﺭﻡ ﺍﺫﺍﻥ ﮔﻔﺘﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﺨﻮﺭﯾﺎﺍﺍﺍﺍﺍ؟؟؟ . . . . . . . . . من😕😨 ﺍﻓﺘﺎﺑﻪ (😂 ﺷﯿﻠﻨﮓ 😕😁 ﭼﺎﻩ ﺗﻮﺍﻟﺖ 😯 ﺍﺻﻦ ﻯ ﻭﺿﻌﻴﻪ ﻫﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍ .. ﺗﻮﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺸﻮﯾﯽ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ ﺑﻪ ﺍﻓﻖ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻡ ! 😳😳😳
  14. رضواان

    قضاوت زودهنگام ممنوع دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد...

    قضاوت زودهنگام ممنوع دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان...
  15. رضواان

    قضاوت زودهنگام ممنوع دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد...

    قضاوت زودهنگام ممنوع دختر کوچولوی ملوس دو تا سیب در دو دست داشت. در این موقع مادرش وارد اطاق شد. چشمش به دو دست او افتاد. گفت، "یکی از سیباتو به من میدی؟" دخترک نگاهی خیره به مادرش انداخت و نگاهی به این سیب و سپس آن سیب. اندکی اندیشید. سپس یک گاز بر این سیب زد و گازی به آن سیب. لبخند روی لبان...
بالا