هستی ام در پای آن سرمست رفتدلم غصه داره دلم بي قراره
نه شب عاشقانه است نه رويا قشنگه
دلم بي تو خونه دلم بي تو تنگه
چشمان من از فاجعه بیمارتر استدر سياهي دستهاي من
مي شكفت از حس دستانش
شكل سرگرداني من بود
بوي غم ميداد چشمانش
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |