مشاعرۀ سنّتی

russell

مدیر بازنشسته
تنها تو آگهي و تو مي داني

اسرار آن خطاي نخستين را

تنها تو قادري كه ببخشائي

بر روح من، صفاي نخستين را
 

= nAviD =

عضو جدید

انکه می گوید دوستت می دارم
خنیاگر غمگینی است که آوازش را از دست داده است
ای کاش عشق را زبان سخن بود
هزا کاکلی شاد در چشمان توست
هزار قناری خاموش در گلوی من
عشق را ای کاش زبان سخن بود
انکه می گوید دوستت می دارم دل اندوهگین شبی است
که مهتابش را می جوید
ای کاش عشق را زبان سخن بود
هزار آفتاب خندان در خرام توست
هزار ستاره ی گریان در تمنای من
عشق را ای کاش زبان سخن بود
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
آه ای ابر بهاری مویه کن!
روح تبدار مرا پاشویه کن
این گران باری که بر دل میبرم
هم تو میدانی چه مشکل میبرم
هستیم در پای آن سرمست رفت
آه ای یاران دلم از دست رفت!
آه آه ای شاعران نسترن
گل به گل داغ است باغ شعر من
یک سبد اندیشه نابم رفیق
شاعری با لهجه آبم رفیق
عاشقی در باطن من ذاتی است
طفلکی روح من احساساتی است
بارها با ماه خلوت کرده ام
بارها با لاله صحبت کرده ام
فکر من از آسمان آبی تر است
روح من با عشق عنابی تر است
(هنوز 30 بیت مونده که دیگه نمینویسم که کسی شاکی نشه. ببخشید طولانی شد)
(ضمنا انگار هنگامی که من مشغول تایپ بودم، نوید هم پاسخ داده، وگرنه من اینبار ردالحرف رو رعایت کردم)
 
آخرین ویرایش:

گلابتون

مدیر بازنشسته
ناگهان درخانه ميپيچد صداي در
سوي در گوئي ز شادي ميگشايم پر
اوست ... آري ... اوست
آه اي شهزاده ، اي محبوب رويائي
نيمه شبها خواب ميديدم كه مي آئي
 

mohammadjavaad

عضو جدید
5243

5243

یاد باد انکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
ان جوان بخت که میزد رقم خیر و قبول
بنده پیر ندانم ز چه ازاد نکرد
 
آخرین ویرایش:

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یاد باد ان صحبت شبها که با زلف تو ام
بحث سر عشق و ذکر حلقه ی عشاق بود
 

= nAviD =

عضو جدید
یا رب تو کریمی و کریمی کرمست
عاصی ز چه رو برون ز باغ ارمست
با طاعتم ار ببخشی آن نیست کرم
با معصیتم اگر ببخشی کرم است
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک روز سرد و برفی، از درد مرده بودم
آری به خاطرم هست، من گول خورده بودم
او بر سر قرارش، آن روز توی سرما...
با خود فریب آورد، من عشق برده بودم!
تا لحظه های آخر، از روی نا توانی
دستان سرد او را، محکم فشرده بودم
«اینجا بمان میایم، بنشین و تا سه بشمار»
هفتاد و هشت، هشتاد، تا صد شمرده بودم
آمد کنار نعشم، زل زد به دستهایم
خشک است و سرد آری، اینبار مرده بودم!
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دلم غصه داره دلم بي قراره
نه شب عاشقانه است نه رويا قشنگه
دلم بي تو خونه دلم بي تو تنگه
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم غصه داره دلم بي قراره
نه شب عاشقانه است نه رويا قشنگه
دلم بي تو خونه دلم بي تو تنگه
هستی ام در پای آن سرمست رفت
آه ای یاران دلم از دست رفت
او که خویشاوند نزدیک گل است
شرح احساسات سبز بلبل است
او که با آیینه ها مانوس بود
چشم او یک کاسه اقیانوس بود
(..................................)
 

tired_poet

عضو جدید
کاربر ممتاز
در سياهي دستهاي من
مي شكفت از حس دستانش
شكل سرگرداني من بود
بوي غم ميداد چشمانش
چشمان من از فاجعه بیمارتر است
حقا که غمت از تو وفادارتر است
من که بیدارم ازین شوق که برمیگردی
ولی از بخت بدم قهر تو بیدارتراست
گرچه از دوری تو گریهٌ بسیار کنم
سختیٍ آن دل بی درد تو بسیارتر است
تو همانی که برای دل من تسکینی
من همانم که برای تو دل آزارتر است
 

mohammadjavaad

عضو جدید
5243

5243

تنها، و روي ساحل،
مردي به راه مي گذرد
نزديك پاي او
دريا، همه صدا
شب، گيج در تلاطم امواج
باد هراس پيكر
رو مي كند به ساحل و در چشم هاي مرد
نقش خطر را پر رنگ مي كند
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو و تنهایی و ان چشم سیاه
من و رسوایی ان بار گناه
از من تازه مسلمان بگذر بگذر
بگذر از دل و ایمان بگذر بگذر
 

بارانی

عضو جدید
کاربر ممتاز
رقیبت گر هنر هم دزدد از من ..من نخواهد شد....به گلخن گر چه گل هم بشکفد..گلشن نخواهد شد..
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا