designer.Ali
عضو جدید
حرکت در معماری
حرکت ذهن در خودش
حرکت ناشی از نیروهای محیطی
عوامل ایجاد حرکت
حرکت ذهن در خودش
حرکت نسبت به فرم
فرمهای پویا :
پویایی یک اثر احتمالاً متأثر از تناسب و شکل آن است، در هر اثری یک تحرک قوی یا ضعیف وجود دارد. ساختمانی که متقارن و دارای تناسبات متعارف باشد پویایی را کمتر القاء میکند تا ساختمانی که عناصر آن متضاد و دارای پیچیدگی باشند. هر فرمی حرکت را در ذات خود دارد. یک راهرو باریک، حرکت در امتداد محور را به ما القا میکند درحالی که در یک پلان مربع حس ایستایی و تمرکز به ما القا میشود. تحرک تنها در فرمهای ساده وجود ندارد بلکه در ترکیبهای فرمال نیز دیده میشود. هر تضاد فرمی دارای تحرکی است که به صورت یک رابطه متقابل بین تنشهای جهت داده شده بروز میکند.
دفرمه شدن :
Deformation در دوره رنسانس به صورت اتفاقی به وجود آمد. در این دوره ما با هنرمندانی برخورد میکنیم که دامنه فعالیت آنها گسترده است بنابراین نمیتوانستند در تمامی رشتهها به نتیجه برسند. در قرن 19 با دیدگاه جدید ناتمامی و نرسیدن به کمال، دستمایه هنرمندان شد. نمونه این کار را در آثار رودن در دروازه جهنم میتوان دید این مسئله را در نقاشی میتوان در کارهای ون گوک و سزان مشاهده کرد.
در کار فوتوریستها حرکت باعث دفورمیشن شد و اشیاء را در حال حرکت به تصویر کشیدند که ساختار آن نسبت به ساختار ایستا دفرمه بود. دفرمیشن از طریق ایجاد تضاد، تنوع و ابهام باعث ایجاد حرکت میشود که تضاد، تنوع و ابهام در عوامل مادی و غیر مادی ایجاد میشود. ( عوامل مادی : مصالح ، مقیاس، فرم و . . . و عوامل غیر مادی مثل نور و سایه و . . . )
در معماری هم دفرمیشن از دوران گذشته وجود داشت مثلاً در دوران هخامنشی (در تخت جمشید) با بزرگ شدن سردرها روی ورودی تاکید میشد. و برای حرکت آرامتر و متین تر پلههای ورودی دفرمه شدهاند. (دفرمیشن از طریق تغییر مقیاس و تضاد ).
نمود دفرمه شدن را در دوره صفوی هم میتوان مشاهده کرد و میدان نقش جهان اصفهان کاخ عالی قاپو نسبت به جداره میدان بیرون آمده و مسجد شیخ لطف الله نسبت به جداره میدان عقب نشینی دارد و نحوه حرکت انسانها را در میدان تغییر داده است (مسجد شیخ لطف الله) ایجاد کشش میکند.
از اولین کارهای دفرمه شده مدرن کلیسای رونشان است که حرکت را از طریق تضاد و تنوع باعث میشود.
در معماری دیکانستراکشن هم از تمام عوامل تضاد، تنوع و ابهام برای ایجاد حرکت در فضاهای دفرمه شده استفاده میکنند.
حرکت ذهن در نسبت به معنا
در معماری میتوان با جایگزین کردن عناصر معنی دار معماری با عناصر فرمی (سطح و حجم) ادارک پایدارتر فضای هستی را جایگزین ادراکات آنی کرد. معماری نیازمند آن است که بین تأثیرات لحظهای حسی و ادراک پایدارتر تعادلی برقرار کند. این عناصر معنی دار را در واقع همان سمبلهای فرهنگی هر ملت میباشد که بیشتر پست مدرنیسمها از این سنبلها استفاده میکردند و باعث میشد که ذهن در یک حرکت بین گذشته و حال تداوم پیدا کند.
حرکت ناشی از نیروهای محیطی:
به اعتقاد گرگلین Grege leen تفاوتی میان معماری و شهرسازی وجود دارد که عبارت از این است که معماری در تکنیکهای شکل دهی و ایستایی گرفتار شده است در حالی که شهرسازی با توسعه بیشتر و کنشهای متقابل زودگذر میان حرکتهای همپوشان ، جریانها، تراکمات و شدتها شکل گرفته است.
در واقع اصلی ترین تفاوت معماری و شهرسازی بر سرکلمه ایستایی و تعادل است. Stability تعادل یا توازن در درون یک ترکیب پیچیده از نیروهای متقابل از میان حرکت ریتمیک و نوسانی میتواند به دست بیاید، در حالی که ایستایی Static بر یک زمان ساکن دلالت میکند تعادل بر stability بر تداوم دینامیک دلالت میکند. معماری برای باقی ماندن در حال حاضر باید ایستا باشد در حالی که در حقیقت چنین نیست کلید تفاوت این دو در زمان است و معماری ایستا بدون زمان تصور شده در حالی که معماری متعادل و پابرجا باید در یک روش بر پایه زمان طراحی شود.
این وارد کردن یک بعد جدید به طراحی و معماری است. تکنیکهای جدید برای توصیف فرم و حرکات آن به منظور بهرهبرداری از ارتباط میان محیطها و فیلدها و فرمها ضروری میباشد.
در تمام تاریخ معماری علاقه به حرکت به صورت فرمهای ایستا در نقشهها خلاصه میشد و محبوس بوده است. بنابراین نواحی شهری و حرکتهای شهری هم به عنوان طرحهای ثابت و فیکس شده شناخته شده و مورد کاربرد قرار میگرفتند.
در حالی که به منظور کار با نیروهای شهری در حالت غیر فرمالیک ضروری است که طراحی در یک محیط دینامیک و نه استاتیک (ایستا) انجام شود، چرا که اساس این طراحی زمان است. این امر جهش عظیم از معماری بر پایه تکنیکهائی مبتنی بر سکون، فضای استاتیکی کارتزین به عمق طراحی با تکینکهای در محدوده فضای دینامیک و متحرک را میطلبد.
لازم نیست که معماری واقعاً حرکت کند اما باید در محدوده یک ناحیه شهری که دینامیک بوده و سرشار از نیروهای متفاوتی است که در عوض فرمها، مشخصه آن ناحیه خاص هستند شکل گیرد و مورد اندیشه و مدلبندی قرار گیرد.
سایتها دیگر فرم، توپوگرافی و عوارض نیستند بلکه محیطهای درجه بندی حرکتها و نیروها میباشند. مانند فلز مایعی که میزان تغییرات دمای هوا را نشان میدهد هیچ شکل و مرز مشخصی ندارد. سایتها هم رسانههای مایعی هستند که نشانگر جریان و حرکتی در زمان میباشند، این تغییرات سیال باید به صورت فرم دربیاید. تحت این نیروهای محیط دیجیتال سیال به جای انجماد ناحیهها نمونههای قابل انعطاف مطرح میشوند. بجای ساخت یک ناحیه تمایز سودمندی میان نیروها به اشیاء و میان جریانها و قرابتهایی که از درون آنها پدیدار میشود بروز میکند.
اثرات حرکت بزرگ مقیاس بعداً میتواند برای درست کردن و شکل دادن به المانهای ناهمگن ناپیوسته استفاده شوند به این طریق تمیز دادن میان تجرد معماری و استمرار شهرسازی ممکن میگردد.
در معماری گذشته از هندسه سادهای صحبت میشد که تعلق به مکان و زمان خاصی نداشت امروزه هندسهای مطرح است که از سطوح توپوگرافیک و غیر مسطح و غیر مشخص صحبت میکند این هندسه نیز فضای خود را خلق میکند تعلق به مکان و زمان خاصی ندارد و از یافتههای انسان امروزی است نه انسان غربی و شرقی به هر حال در جهان پویا و در حال تغییر و تحول امروز هر نظریهای میتواند جایگاهی برای خود داشته باشد.
آیزنمن معماری امروز را وابسته به روابطی میداند که یک معمار دارد لذا معماری امروز را میتوان فاقد فرم، فاقد مرز، فاقد هویت، و مبتنی بر روابط دانست. درست به مانند فضای طبیعی (LANDSCAPE) با منطق عشیرهای (NOMADIC SCIENSE) و با خواص شبکه ، ارتباط دو سویه (Interactive) آزادی بدون سلسله مراتب هوشمند ناهمگن (Heterageneous) و هر گونه تغییرات موثر بر طیف وسیعی از شبکه
عوامل ایجاد حرکت
ارسطو و نیوتن به زمان مطلق معتقد بودند به این معنی که میگفتند انسان میتواند به وضوح فاصله بین دو رویداد را اندازه گیری کند و زمان مستقل از شخص اندازه گیرنده است، مشروط بر اینکه از ساعتی دقیق استفاده کرده و زمان را مستقل از فضا میدانستند. این اکتشاف که سرعت نور به نظر هر ناظری یکسان مینماید و مستقل از چگونگی حرکت او میباشد منجر به نظریه نسبیت و به دنبال آن بطلان نظریه وجود زمانی مطلق و یگانه شد.
هر جسم عادی از طریق نسبت E=mc2 تا ابد محکوم به حرکت با سرعت کمتر از سرعت نور است وفقط نور و امواج فاقد جرم میتوانند با سرعت نور حرکت کنند.
انیشتین در تئوری نسبیت خود فضا- زمان را در مفهوم کلی تری متحد کرد و نشان داد که مکان و زمان به وضع حرکت خودمان بستگی دارد . طبق نظریه نسبیت، فضا سه بعدی نیست و زمان تافته جدا بافتهای نبوده و هر دو با هم یک دستگاه متحد چهار بعدی را تشکیل میدهند و ماده چیزی جز انرژی نیست.
نتیجه کلی نظریه انیشتین این است که کلیه اندازهگیریها که متضمن زمان و فضا هستند نسبی و وابسته به موضوع حرکتی ناظرند.
«زمان فرزند حرکت است»
اشیاء و کائنات مادی اگر ذاتاً ثابت باشند هیچگاه بیقرار و نا آرام نخواهند شد و بر آنها زمان نخواهد گذشت. هستیهای مادی که در گذر و سیلان مستمرند زمان ایجاد میکند. حوادث زمان را به وجود میآورند و این دو را نمیتوان از هم جدا کرد. این بخاطر آن است که در حقیقت جنبهای و چهرهای از هر شیء زمان است.
تعریف هرمان میتکوسکی از فضا و زمان که در جامعه محققین علوم طبیعی آلمان در سال 1908 اعلام کرد:
«فضا به تنهایی و زمان به تنهایی محکوم به نیستی است و تنها وحدتی از این دو حیات آنها را میسر میدارد.»
زیگفرد گیدئون در کتاب فضا – زمان-معماری مسیر فضا در طول تاریخ را به سه دسته تقسیم میکند:
تصور فضایی که معنایش ترکیب احجام، ساختمانهای مختلف با یکدیگر است به نظر میرسد که ناظر برای درک کلیتی از موضوع باید حرکتی پیرامون حجم داشته باشد مانند اهرام مصر.
توجه به فضای داخلی ساختمانها و مسئله طاق زدن در این مرحله با پیدایش پرسپکتیو، حرکت در فضاهای داخلی را بوجود آورده و در این راستا به معماری داخلی اهمیت بیشتری داده شد و سعی در بوجود آوردن فضاهایی با ادراکات حسی مختلف شد.
توجه به فضای داخلی و دوباره اهمیت دادن به حجم در شکل دادن به فضا خارجی.
این مسئله باعث مطرح شدن زاویه دید شد که در معماری عمدتاً در انتخاب زاویه نگریستن به ساختمانها از نقطه نظر درک فضا متجلی میگردد.
ساخت ماکت در مقایس 1 به 100 ، 1 به 500 و 1 به 1000 و . . . به معمار یک دید وسیع و نگرش بهتر میدهد، که تمام بی تناسبیها و اشکالاتی را که در دید ناظر نمیتوان دید مشاهده کند.
انتخاب زاویه دید در معماری پدیده پیچیده، چند وجهی و زیبایی است که بی تردید بخشی از آن به سلیقه و روحیه خود ناظر بستگی دارد. اما سازنده سامان دهنده و معمار این مجموعه هم در انتخاب زاویه دید نقش بسزایی دارد که معمار با ایجاد زوایای دید مختلف میتواند ادراکات حسی متفاوتی از جمله سکون ، حرکت، . . . را ایجاد کند.
به طور مثال گاهی بوسیله تسهیلاتی از قبیل ایجاد مرکز تجمع و قرارداد پاگردهایی در سایت احساس سکون را بوجود میآورد.
بررسی تعدادی از مفاهیم معماری از دیدگاه حرکت
انتظار
انتظاردارای مفاهیمی چون پیش بینی، انتها، نهایت و آینده است. در عرصه شکل میتواند به صورت اتمام شکل، تکمیل اشکال، جهت گیری و همزمانی در عین توالی ظهور کند. یک فرم هندسی مشخص مثل دایره را تصور کنید که قسمتی از آن برداشته شده باشد. ذهن ما با توجه به پیش زمینهها آن را در خود تکمیل میکند و میسازد. یا اینکه وقتی در یک راهرو تاریک حرکت میکنیم ظاهر شدن نورطبیعی به معنای وجود گشایش خواهد بود. همچنین وقتی عنصر یا حجمی با تغییرات مشخص تکرار میشود ذهن ما مراحل بعدی آن را تصور خواهد کرد. اینها همه ذهن را به حرکت واداشته و بصورتی ناخودآگاه در زمان به جلو و عقب رفته و جستجو میکند تا به نتیجه برسد.
در بیشتر خانههای قدیمی ایرانی پس از عبور از واسطهای فضایی نسبتاً تاریک به یک گشایش غذایی که معمولاً حیاط اصلی خانه میباشد برخورد میکنیم که این حرکت بصورت یک روند برنامه ریزی شده بخوبی دیده میشود.
بحران
بحران یا فروپاشی در تبدیل سریع از حالتی به حالت دیگر، مانند آب به یخ و یا بخار تجلی میکند.
بحران یا به دوپاره شدن میانجامد یا به پیچیده شدن، درهم فرورفتن و در هم تنیدن که مضمون معماری فولد است. در این معماری حرکت فرمها در حال کج شدن و فروریختن میبینیم و ترکیب پلان و نما و مقطع با هم اشکال ابهام آمیزی همانند کریستالها میآفریند. در واقع با ایجاد فضای پیچیده و در نتیجه ابهام، ناظر را به حرکت در فضا وامی دارد.
این بازی را فرانک گهری با در هم آمیختن زبانهای گوناگون معماری و ترکیب آنها آغاز کرده است. در بنای موزه ویترای او در وایمار آلمان که در کارهای آیزنمن تأثیر گذاشت اجزای معماری مکعبهای دفرمه و کج و کوژ و درهم تنیدهاند.
در کارهای گهری ایده تجمع اشکال متفاوت در یک مجموعه واحد همانند یک شهر به کار گرفته شده است. برای مثال در مجموعه ساختمان اداری ویترا در سوئیس بخشی شبیه ویلا برای مراسم رسمی و خاص طراحی شده و بخش مکعب گونه برای بخش اداری این دو ساختمان همانند ساختمانهای شهری به هم چسبیدهاند.
منبع:sharchitect.blogfa.com
حرکت ذهن در خودش
حرکت ناشی از نیروهای محیطی
عوامل ایجاد حرکت
حرکت ذهن در خودش
حرکت نسبت به فرم
فرمهای پویا :
پویایی یک اثر احتمالاً متأثر از تناسب و شکل آن است، در هر اثری یک تحرک قوی یا ضعیف وجود دارد. ساختمانی که متقارن و دارای تناسبات متعارف باشد پویایی را کمتر القاء میکند تا ساختمانی که عناصر آن متضاد و دارای پیچیدگی باشند. هر فرمی حرکت را در ذات خود دارد. یک راهرو باریک، حرکت در امتداد محور را به ما القا میکند درحالی که در یک پلان مربع حس ایستایی و تمرکز به ما القا میشود. تحرک تنها در فرمهای ساده وجود ندارد بلکه در ترکیبهای فرمال نیز دیده میشود. هر تضاد فرمی دارای تحرکی است که به صورت یک رابطه متقابل بین تنشهای جهت داده شده بروز میکند.
دفرمه شدن :
Deformation در دوره رنسانس به صورت اتفاقی به وجود آمد. در این دوره ما با هنرمندانی برخورد میکنیم که دامنه فعالیت آنها گسترده است بنابراین نمیتوانستند در تمامی رشتهها به نتیجه برسند. در قرن 19 با دیدگاه جدید ناتمامی و نرسیدن به کمال، دستمایه هنرمندان شد. نمونه این کار را در آثار رودن در دروازه جهنم میتوان دید این مسئله را در نقاشی میتوان در کارهای ون گوک و سزان مشاهده کرد.
در کار فوتوریستها حرکت باعث دفورمیشن شد و اشیاء را در حال حرکت به تصویر کشیدند که ساختار آن نسبت به ساختار ایستا دفرمه بود. دفرمیشن از طریق ایجاد تضاد، تنوع و ابهام باعث ایجاد حرکت میشود که تضاد، تنوع و ابهام در عوامل مادی و غیر مادی ایجاد میشود. ( عوامل مادی : مصالح ، مقیاس، فرم و . . . و عوامل غیر مادی مثل نور و سایه و . . . )
در معماری هم دفرمیشن از دوران گذشته وجود داشت مثلاً در دوران هخامنشی (در تخت جمشید) با بزرگ شدن سردرها روی ورودی تاکید میشد. و برای حرکت آرامتر و متین تر پلههای ورودی دفرمه شدهاند. (دفرمیشن از طریق تغییر مقیاس و تضاد ).
نمود دفرمه شدن را در دوره صفوی هم میتوان مشاهده کرد و میدان نقش جهان اصفهان کاخ عالی قاپو نسبت به جداره میدان بیرون آمده و مسجد شیخ لطف الله نسبت به جداره میدان عقب نشینی دارد و نحوه حرکت انسانها را در میدان تغییر داده است (مسجد شیخ لطف الله) ایجاد کشش میکند.
از اولین کارهای دفرمه شده مدرن کلیسای رونشان است که حرکت را از طریق تضاد و تنوع باعث میشود.
در معماری دیکانستراکشن هم از تمام عوامل تضاد، تنوع و ابهام برای ایجاد حرکت در فضاهای دفرمه شده استفاده میکنند.
حرکت ذهن در نسبت به معنا
در معماری میتوان با جایگزین کردن عناصر معنی دار معماری با عناصر فرمی (سطح و حجم) ادارک پایدارتر فضای هستی را جایگزین ادراکات آنی کرد. معماری نیازمند آن است که بین تأثیرات لحظهای حسی و ادراک پایدارتر تعادلی برقرار کند. این عناصر معنی دار را در واقع همان سمبلهای فرهنگی هر ملت میباشد که بیشتر پست مدرنیسمها از این سنبلها استفاده میکردند و باعث میشد که ذهن در یک حرکت بین گذشته و حال تداوم پیدا کند.
حرکت ناشی از نیروهای محیطی:
به اعتقاد گرگلین Grege leen تفاوتی میان معماری و شهرسازی وجود دارد که عبارت از این است که معماری در تکنیکهای شکل دهی و ایستایی گرفتار شده است در حالی که شهرسازی با توسعه بیشتر و کنشهای متقابل زودگذر میان حرکتهای همپوشان ، جریانها، تراکمات و شدتها شکل گرفته است.
در واقع اصلی ترین تفاوت معماری و شهرسازی بر سرکلمه ایستایی و تعادل است. Stability تعادل یا توازن در درون یک ترکیب پیچیده از نیروهای متقابل از میان حرکت ریتمیک و نوسانی میتواند به دست بیاید، در حالی که ایستایی Static بر یک زمان ساکن دلالت میکند تعادل بر stability بر تداوم دینامیک دلالت میکند. معماری برای باقی ماندن در حال حاضر باید ایستا باشد در حالی که در حقیقت چنین نیست کلید تفاوت این دو در زمان است و معماری ایستا بدون زمان تصور شده در حالی که معماری متعادل و پابرجا باید در یک روش بر پایه زمان طراحی شود.
این وارد کردن یک بعد جدید به طراحی و معماری است. تکنیکهای جدید برای توصیف فرم و حرکات آن به منظور بهرهبرداری از ارتباط میان محیطها و فیلدها و فرمها ضروری میباشد.
در تمام تاریخ معماری علاقه به حرکت به صورت فرمهای ایستا در نقشهها خلاصه میشد و محبوس بوده است. بنابراین نواحی شهری و حرکتهای شهری هم به عنوان طرحهای ثابت و فیکس شده شناخته شده و مورد کاربرد قرار میگرفتند.
در حالی که به منظور کار با نیروهای شهری در حالت غیر فرمالیک ضروری است که طراحی در یک محیط دینامیک و نه استاتیک (ایستا) انجام شود، چرا که اساس این طراحی زمان است. این امر جهش عظیم از معماری بر پایه تکنیکهائی مبتنی بر سکون، فضای استاتیکی کارتزین به عمق طراحی با تکینکهای در محدوده فضای دینامیک و متحرک را میطلبد.
لازم نیست که معماری واقعاً حرکت کند اما باید در محدوده یک ناحیه شهری که دینامیک بوده و سرشار از نیروهای متفاوتی است که در عوض فرمها، مشخصه آن ناحیه خاص هستند شکل گیرد و مورد اندیشه و مدلبندی قرار گیرد.
سایتها دیگر فرم، توپوگرافی و عوارض نیستند بلکه محیطهای درجه بندی حرکتها و نیروها میباشند. مانند فلز مایعی که میزان تغییرات دمای هوا را نشان میدهد هیچ شکل و مرز مشخصی ندارد. سایتها هم رسانههای مایعی هستند که نشانگر جریان و حرکتی در زمان میباشند، این تغییرات سیال باید به صورت فرم دربیاید. تحت این نیروهای محیط دیجیتال سیال به جای انجماد ناحیهها نمونههای قابل انعطاف مطرح میشوند. بجای ساخت یک ناحیه تمایز سودمندی میان نیروها به اشیاء و میان جریانها و قرابتهایی که از درون آنها پدیدار میشود بروز میکند.
اثرات حرکت بزرگ مقیاس بعداً میتواند برای درست کردن و شکل دادن به المانهای ناهمگن ناپیوسته استفاده شوند به این طریق تمیز دادن میان تجرد معماری و استمرار شهرسازی ممکن میگردد.
در معماری گذشته از هندسه سادهای صحبت میشد که تعلق به مکان و زمان خاصی نداشت امروزه هندسهای مطرح است که از سطوح توپوگرافیک و غیر مسطح و غیر مشخص صحبت میکند این هندسه نیز فضای خود را خلق میکند تعلق به مکان و زمان خاصی ندارد و از یافتههای انسان امروزی است نه انسان غربی و شرقی به هر حال در جهان پویا و در حال تغییر و تحول امروز هر نظریهای میتواند جایگاهی برای خود داشته باشد.
آیزنمن معماری امروز را وابسته به روابطی میداند که یک معمار دارد لذا معماری امروز را میتوان فاقد فرم، فاقد مرز، فاقد هویت، و مبتنی بر روابط دانست. درست به مانند فضای طبیعی (LANDSCAPE) با منطق عشیرهای (NOMADIC SCIENSE) و با خواص شبکه ، ارتباط دو سویه (Interactive) آزادی بدون سلسله مراتب هوشمند ناهمگن (Heterageneous) و هر گونه تغییرات موثر بر طیف وسیعی از شبکه
عوامل ایجاد حرکت
ارسطو و نیوتن به زمان مطلق معتقد بودند به این معنی که میگفتند انسان میتواند به وضوح فاصله بین دو رویداد را اندازه گیری کند و زمان مستقل از شخص اندازه گیرنده است، مشروط بر اینکه از ساعتی دقیق استفاده کرده و زمان را مستقل از فضا میدانستند. این اکتشاف که سرعت نور به نظر هر ناظری یکسان مینماید و مستقل از چگونگی حرکت او میباشد منجر به نظریه نسبیت و به دنبال آن بطلان نظریه وجود زمانی مطلق و یگانه شد.
هر جسم عادی از طریق نسبت E=mc2 تا ابد محکوم به حرکت با سرعت کمتر از سرعت نور است وفقط نور و امواج فاقد جرم میتوانند با سرعت نور حرکت کنند.
انیشتین در تئوری نسبیت خود فضا- زمان را در مفهوم کلی تری متحد کرد و نشان داد که مکان و زمان به وضع حرکت خودمان بستگی دارد . طبق نظریه نسبیت، فضا سه بعدی نیست و زمان تافته جدا بافتهای نبوده و هر دو با هم یک دستگاه متحد چهار بعدی را تشکیل میدهند و ماده چیزی جز انرژی نیست.
نتیجه کلی نظریه انیشتین این است که کلیه اندازهگیریها که متضمن زمان و فضا هستند نسبی و وابسته به موضوع حرکتی ناظرند.
«زمان فرزند حرکت است»
اشیاء و کائنات مادی اگر ذاتاً ثابت باشند هیچگاه بیقرار و نا آرام نخواهند شد و بر آنها زمان نخواهد گذشت. هستیهای مادی که در گذر و سیلان مستمرند زمان ایجاد میکند. حوادث زمان را به وجود میآورند و این دو را نمیتوان از هم جدا کرد. این بخاطر آن است که در حقیقت جنبهای و چهرهای از هر شیء زمان است.
تعریف هرمان میتکوسکی از فضا و زمان که در جامعه محققین علوم طبیعی آلمان در سال 1908 اعلام کرد:
«فضا به تنهایی و زمان به تنهایی محکوم به نیستی است و تنها وحدتی از این دو حیات آنها را میسر میدارد.»
زیگفرد گیدئون در کتاب فضا – زمان-معماری مسیر فضا در طول تاریخ را به سه دسته تقسیم میکند:
تصور فضایی که معنایش ترکیب احجام، ساختمانهای مختلف با یکدیگر است به نظر میرسد که ناظر برای درک کلیتی از موضوع باید حرکتی پیرامون حجم داشته باشد مانند اهرام مصر.
توجه به فضای داخلی ساختمانها و مسئله طاق زدن در این مرحله با پیدایش پرسپکتیو، حرکت در فضاهای داخلی را بوجود آورده و در این راستا به معماری داخلی اهمیت بیشتری داده شد و سعی در بوجود آوردن فضاهایی با ادراکات حسی مختلف شد.
توجه به فضای داخلی و دوباره اهمیت دادن به حجم در شکل دادن به فضا خارجی.
این مسئله باعث مطرح شدن زاویه دید شد که در معماری عمدتاً در انتخاب زاویه نگریستن به ساختمانها از نقطه نظر درک فضا متجلی میگردد.
ساخت ماکت در مقایس 1 به 100 ، 1 به 500 و 1 به 1000 و . . . به معمار یک دید وسیع و نگرش بهتر میدهد، که تمام بی تناسبیها و اشکالاتی را که در دید ناظر نمیتوان دید مشاهده کند.
انتخاب زاویه دید در معماری پدیده پیچیده، چند وجهی و زیبایی است که بی تردید بخشی از آن به سلیقه و روحیه خود ناظر بستگی دارد. اما سازنده سامان دهنده و معمار این مجموعه هم در انتخاب زاویه دید نقش بسزایی دارد که معمار با ایجاد زوایای دید مختلف میتواند ادراکات حسی متفاوتی از جمله سکون ، حرکت، . . . را ایجاد کند.
به طور مثال گاهی بوسیله تسهیلاتی از قبیل ایجاد مرکز تجمع و قرارداد پاگردهایی در سایت احساس سکون را بوجود میآورد.
بررسی تعدادی از مفاهیم معماری از دیدگاه حرکت
انتظار
انتظاردارای مفاهیمی چون پیش بینی، انتها، نهایت و آینده است. در عرصه شکل میتواند به صورت اتمام شکل، تکمیل اشکال، جهت گیری و همزمانی در عین توالی ظهور کند. یک فرم هندسی مشخص مثل دایره را تصور کنید که قسمتی از آن برداشته شده باشد. ذهن ما با توجه به پیش زمینهها آن را در خود تکمیل میکند و میسازد. یا اینکه وقتی در یک راهرو تاریک حرکت میکنیم ظاهر شدن نورطبیعی به معنای وجود گشایش خواهد بود. همچنین وقتی عنصر یا حجمی با تغییرات مشخص تکرار میشود ذهن ما مراحل بعدی آن را تصور خواهد کرد. اینها همه ذهن را به حرکت واداشته و بصورتی ناخودآگاه در زمان به جلو و عقب رفته و جستجو میکند تا به نتیجه برسد.
در بیشتر خانههای قدیمی ایرانی پس از عبور از واسطهای فضایی نسبتاً تاریک به یک گشایش غذایی که معمولاً حیاط اصلی خانه میباشد برخورد میکنیم که این حرکت بصورت یک روند برنامه ریزی شده بخوبی دیده میشود.
بحران
بحران یا فروپاشی در تبدیل سریع از حالتی به حالت دیگر، مانند آب به یخ و یا بخار تجلی میکند.
بحران یا به دوپاره شدن میانجامد یا به پیچیده شدن، درهم فرورفتن و در هم تنیدن که مضمون معماری فولد است. در این معماری حرکت فرمها در حال کج شدن و فروریختن میبینیم و ترکیب پلان و نما و مقطع با هم اشکال ابهام آمیزی همانند کریستالها میآفریند. در واقع با ایجاد فضای پیچیده و در نتیجه ابهام، ناظر را به حرکت در فضا وامی دارد.
این بازی را فرانک گهری با در هم آمیختن زبانهای گوناگون معماری و ترکیب آنها آغاز کرده است. در بنای موزه ویترای او در وایمار آلمان که در کارهای آیزنمن تأثیر گذاشت اجزای معماری مکعبهای دفرمه و کج و کوژ و درهم تنیدهاند.
در کارهای گهری ایده تجمع اشکال متفاوت در یک مجموعه واحد همانند یک شهر به کار گرفته شده است. برای مثال در مجموعه ساختمان اداری ویترا در سوئیس بخشی شبیه ویلا برای مراسم رسمی و خاص طراحی شده و بخش مکعب گونه برای بخش اداری این دو ساختمان همانند ساختمانهای شهری به هم چسبیدهاند.
منبع:sharchitect.blogfa.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: