کوچه های تنهایی
- شروع کننده موضوع @ RESPINA @
- تاریخ شروع
- وضعیت
ماههاست فراموش کرده ام،
خاطراتش را هم...!
ولی نمیدانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند!!!
خاطراتش را هم...!
ولی نمیدانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش ذوق میکنند!!!
مخاطب خاص m
مخاطب خاص m
سراسر شب را به یادت می اندیشیدم
پنجره باز بود و باد دفتر شعرم را ورق می زد
و دیوانه وار در هوا می پراکند
پرده اتاق در باد می رقصید... همه چیز حاکی از تو بود
چشمهایم...صدای باد...سکوت شب...وترانه ی تنهایی من
در دل تاریکی
ستاره ها سر گردان... مهتاب دلتنگ بود چو من...
اه... چه بی انجام می رفتی
انگاه که من ترانه ام را به تو تقدیم می کردم
مخاطب خاص m
سراسر شب را به یادت می اندیشیدم
پنجره باز بود و باد دفتر شعرم را ورق می زد
و دیوانه وار در هوا می پراکند
پرده اتاق در باد می رقصید... همه چیز حاکی از تو بود
چشمهایم...صدای باد...سکوت شب...وترانه ی تنهایی من
در دل تاریکی
ستاره ها سر گردان... مهتاب دلتنگ بود چو من...
اه... چه بی انجام می رفتی
انگاه که من ترانه ام را به تو تقدیم می کردم
کاش میشد برگردی و ببینی
چشمانم چگونه تقاص
تمام بی خیالی هایت را پس میدهند....!
چشمانم چگونه تقاص
تمام بی خیالی هایت را پس میدهند....!
تنهایی
تنهایی
سلام
هر کس برداشت خودش را از تنهایی با جملاتی که
به دل میشینه بنویسه
تنهایی پیچیده نیست
چای خوردن است
خندیدن است و گریستن است
به جبر هجران
تنهایی
سلام
هر کس برداشت خودش را از تنهایی با جملاتی که
به دل میشینه بنویسه
تنهایی پیچیده نیست
چای خوردن است
خندیدن است و گریستن است
به جبر هجران
خدایا کمی بیا جلوتر...
میخواهم در گوشت چیزی بگویم...
این یک اعتراف است...
من بی او دوام نمی آورم...
حتی تا صبح فردا...
تنهایی یعنی نبودنش...
رو پاکت سیگار نوشته بود :برای شما و اطرافیانتان ضرر دارد...!
توی دلم گفتم :تو یکی رو اطراف من پیدا کن، من کلا سیگار میذارم کنار..!!!!
توی دلم گفتم :تو یکی رو اطراف من پیدا کن، من کلا سیگار میذارم کنار..!!!!
مرا به تختم ببندید و تنهایم بگذارید
هرچقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید....
من دارم اورا ترک می کنم..!!!
هرچقدر هم نالیدم و فریاد زدم به سراغم نیایید....
من دارم اورا ترک می کنم..!!!
دخترک دلشکسته کنار پنجره سیگار میکشید...
دخترک خسته بود... آنقدر که یادش رفت بعد از آخرین پک
سیگار را پایین پرت کند... نه خودش را!
دخترک خسته بود... آنقدر که یادش رفت بعد از آخرین پک
سیگار را پایین پرت کند... نه خودش را!
دل به دلم که ندادی!
پا به پایم که نیامدی!
دست در دستم که نگذاشتی!
سر به سرم دیگر نگذار که قولش را به بیابان داده ام!!!
پا به پایم که نیامدی!
دست در دستم که نگذاشتی!
سر به سرم دیگر نگذار که قولش را به بیابان داده ام!!!
solo69
عضو جدید
دفتـــرم را از زیــر ِ آوار ِ خاطراتــــ / خاطراتــــ بیـــرون میــکشــم
خط / خط میــ ـزنم نــامـ َـتــــ را میـــان کلمــاتــــ
خــودم را میــ ـنویســـ م .../.
ســرنوشتــــ را عــوض کـــردم /
بــ ه همیــن ســادگــ ی !
"تـــو / تـــو " تنـــــها مـــــاندیُ " مــن / مــن " رفتـــــــــم .../.
خط / خط میــ ـزنم نــامـ َـتــــ را میـــان کلمــاتــــ
خــودم را میــ ـنویســـ م .../.
ســرنوشتــــ را عــوض کـــردم /
بــ ه همیــن ســادگــ ی !
"تـــو / تـــو " تنـــــها مـــــاندیُ " مــن / مــن " رفتـــــــــم .../.
- وضعیت
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
گفتگوهای تنهایی | ادبیات | 11193 | |
|
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم) | ادبیات | 122 | |
|
((**++ تشکر از تنهایی کاربری که شایسته تشکر است ++**)) | ادبیات | 52 |
Similar threads
-
-
پس از آن غروب رفتن اولین طلوع من باش(من از خلوت و تنهایی میترسم)
- شروع شده توسط حمید...HaMiD
- پاسخ ها: 122
-