چهره زن در قرآن

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به نظر مياد كه شما خود را سنگ محك ميپنداريد و به همين علت اگر از مطلبي خوشتان بياد نگارنده را اهل مطالعه دانسته و اگر به مذاق شما خوش نيايد او را ضعيف قلمداد ميكنيد ولي قصد حضور ما در اينجا ضعيف و قوي دانستن كسي نيست اگر به تاپيك توچه كنيد قرار است در مورد حجاب گفتگو شود بنابراين بايد محدوديتهاي ذهني را از خود دور كرده و با عنايت به پوشش در جهان امروز اين پديده را بررسي كنيم اگر استدلالات در خصوص پوشش اسلامي بعنوان بهترين پوشش قوي تر بود انرا بپذيريم و اگر نبود حد اقل يك بررسي در اين موضوع شده باشد. اينكه بگوييد قوانين بشر بي اعتبار است نميتواند استدلال درستي باشد اگر قران همه قوانين را در مورد انسان بيان كرده بود كه مسلمين به سنت توسل نميكردند و بيش از چند ميليون حديث معتبر و نامعتبر صادر نميشد و يا عقل در اركان دين پيداش نميشد و يا اجماع علما مسير نهايي را نشانه گذاري نميكردند!همه اينها نشون ميدن كه ميشه در هر موضوعي تفكر كرد و از طريق استدلاي تطبيقي (مثل حقوق تطبيقي) همه ايده ها را مورد باز نگري قرار داد.
ميگن ملا صدرا در اثبات يا نفي خدا از لا اله شروع كرد و به الا الله رسيد .
اگر بگوييد در قران جبر در پوشش نيامده يكي مثل من ميگه بيا اين ايه اش كه در پوشش جبر وجود دارد بگذريم كه شخصي پيداش ميشه ميگه اين فقط در خصوص زنان پيامبره! كه همه ميدونيم اين استدلال نميتونه درست باشه حالا اگر شما بپذيريد كه پوشش اسلامي حسب دستورات قران يك اجبار است ميشه گفت نتيجه گيري لازم حاصل شده بعبارتي هر مومنه اي بايد حجاب اسلامي داشته باشد و اقليت هاي مذهبي بدليل اينكه در چنين سرزميني پا به جهان گذاشته اند حسب قوانين و نه قران وادار به رعايت حجاب اسلامي ميشوند كه در كل همه اينها با منشور حقوق بشر در تضاد است حد اكثر اينكه شما ميگوييد خوب در تضاد باشد !ما احتياجي به حقوق بشر نداريم! و يا طرح حقوق بشر اسلامي را در سازمان ملل مطرح كنيد كه اخيرا اينكار شده! حالا اگر ادمهايي كه اونجا هستند پذيرفتند كه چنين چيزي ميتونه وجود داشته باشه اونوقت همه خواهند گفت كه موضوع حجاب اسلامي هم جزو حقوق بشره!
بهتره یه خورده جو سازی و بذاری کنار تا منطقی تر صحبت کنیم
نه این که به پستی که قبلا بهش پاسخ دادی بری روش دو روز دیگه فکر کنی تا به یه جوابی برسی
من عادت دارم طرف مقابلم و بررسی کنم
تا ببینم چه کسیه
با چه تفکری
ببینم برای عقلم خوب هست در کل با این فرد هم صحبت بشم یا نه
این مذاقی که ازش صحبت می کنی و من اسمش و معرفت می ذارم به کمک عقل
شما هم داری در مورد نقص قرآن صحبت می کنی
اعتقادی به این موضوع ندارم
به این موضوع اعتقاد دارم که بشر در کسب دانش و معرفت ناموفق بوده و کوتاهی کرده
برای همین این احادیث مطرح شده
این نقص قرآن نیست
نقص بشره
در مورد اقلیت های مذهبی :
این که همین اقلیت های مذهبی بودن که یه روزی رای به جمهوری اسلامی دادن
پس باید تابع قوانین اون باشن "چون خودشون خواستن و خودشون انتخابش کردن
متاسفانه من بار قبل هم گفتم شما تعریفی از قانون نداری
و تاکید اسلام بر حاکم شرع
که در حکومت اسلامی طبیعیه
و تاکید خاصی بر سازمان مللی داری که همه می دونیم رو دست کی می چرخه
شما داری میگی قوانین سازمان ملل قابل استناده
اگه اونجا قبول شد باید قبولش کنیم
آیا واقعا همه ی کشورهای دنیا حق مشترکی برای اظهار نظرهاشون در سازمان ملل دارن
یا معدود کشورهایی هستن که یه دلایلی از جمله قدرت و کمک های مالی به سازمان ملل انحصار دستشونه
و این که یادمون رفته که غرب داره روی نظریات صهیونیستا اداره میشه و تمام فعالیت ها به این گروه بر می گرده
آمریکا رو صهیونیستا می چرخونن
اروپا رو صهیونیستا می چرخونن
و بالطبع اون تمام دنیا رو دارن اماده سازی می کنن برای دستورات خودشون و حاکمیت خودشون
 
آخرین ویرایش:

phalagh

مدیر بازنشسته
تذكر: لطفا فقط روي نظريات هم در مورد موضوع تاپيك و موضوعات مربوطه بحث كنيد.نه در مورد شخصيت همديگه.
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پست قبلی تکمیل شدست
تا آخرش بخون
من حق دارم با کسی که جو سازی بی خود می کنه مقابله کنم .
این دو تا پست و هم پاکش کن
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست عزيز اون وقتها كه شما هنوز بدنيا نيامده بوديد من كتابهاي شريعتي را خواندم ضمن احترامي كه براي ايشان قائلم بايد عرض كنم دكتر شريعتي در بيان عقايدش از منبع بهره نبرده تنها نويسنده اسلامي كه نوشته هايش در طول زمان تغيير نكرده اقاي مطهري است ايشان فلسفه اسلامي را از محمد شيرازي (ملا صدرا )اموخت و در بيان عقايدش ثابت قدم بوده است ولي ما در اينجا ميخواهيم دانش خودمان را در مورد حجاب تحت ارزيابي قرار دهيم و بياموزيم كه قران بعنوان اصلي ترين منبع چه عقيده اي دارد اگر قران ميگويد كه حجاب جبر است يعني جبر است و هيچ اختياري در ان نيست و چون هيچ اختياري در ان نيست با منشور حقوق بشر در تصاد است حالا اينكه حقوق بشر بد است يا نه موضوع اين بحث نيست در واقع ميخواهيم در اين مورد بفهميم كه قران با حقوق بشر همراه نيست.
خب این صحبت تماما سفسطست
یعنی عقاید شما کاملا سفسطست
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اينكه تاپيك در مورد چهره زن در اسلام است و نه فقط حجاب ،كاملا درست است اما بحث بر روي حجاب متمركز شد و خوشبختانه مورد توجه هم قرار گرفت.
اينكه اگر كسي اسلام اورد بايد حجاب داشته باشد هم كاملا درست است و اين يك بايد است نه اختيار .
اينكه در اسلام اوردن ،اختيار و جود دارد كاملا مصداق ندارد چون فرزند مسلمان نميتواند دين ديگري را برگزيند پس در تنيجه دختري كه در يك خانواده مسلمان بدنيا امده و به مقررات اسلام هم اعتقاد ندارد بايد حجاب داشته باشد چه مومنه باشد چه نباشد
اينكه مفاهيم ازادي در اسلام با منشور حقوق بشر كاملا متفاوت است چيز مشخصي است
اينكه حقوق اجتماعي زن در اسلام با مرد برابر نيست چيز مشخصي است و به نظر نمياد دليلي وجود داشته باشد كه انها را برابر بدانيم (مال و پسران زينت حيات شما در دنيا هستند ) به اين واضحي قران بيان ميدارد كه ديدگاهش چيست و چون بعد از كتاب با سنت روبرو هستيم بد نيست حليه المتقين را هم بخوانيم تا ديدگاه سنت را هم در مورد زنان بدانيم توضيح اينكه دانستن چيزي ، دليل بد و يا خوب بودن عقيده اي نخواهد بود .
ضمنا از منظري كه من به جهان مي نگرم هيچ تفاوتي بين واژه موجودات و افراد نيست به عبارتي هر فردي يك موجود است .




پست قبلی تکمیل شدست
تا آخرش بخون
من حق دارم با کسی که جو سازی بی خود می کنه مقابله کنم .
این دو تا پست و هم پاکش کن
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
يقينا هيچكس در اين گفتگو ها قصد توهين به مخاطب خود را ندارد بيان عقايد و برخورد انديشه ها اگر صبورانه و با نيت بشر دوستانه باشد قطعا بستر لازم براي راهيابي به انديشه هاي برتر را فراهم مينمايد براي بهتر انديشيدن بايد مطالعه كرد ،تحقيق نمود ، گفتگو كرد و انديشه اي متفاوت را دانست هر نوع تعصبي ممكنست افت صحيح انديشيدن شود به عبارتي پرهيز از تعصب راه عبور از بن بست ها را نشان خواهد داد اگر در گفتمانها ادبيات ازاد انديشي مراعات شود براي هيچكس جاي گله اي بجاي نميگذارد.




پست قبلی تکمیل شدست
تا آخرش بخون
من حق دارم با کسی که جو سازی بی خود می کنه مقابله کنم .
این دو تا پست و هم پاکش کن
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چهره زن در سنت و اختيار مرد در قران

چهره زن در سنت و اختيار مرد در قران

حليه المتقين فصل ششم"​
نقل است كه زني نزد پيامبر رفت و پرسيد حق شوهر بر زن چيست ؟​
پيامبر فرمود زياده از انست كه بتوان گفت.از جمله آنست كه روزه سنت بي رخصت او نگيرد و از خانه بي رخصت او بيرون نرود و خود را بزك كند و هر بامداد و شام خود را بر او عرضه كند كه اگر اراده جماع كند ابا نكندحتي بر پشت شتران.هيچ چيز بي رخصت او بكسي ندهد و اگر بدهد گناهش براي زن و ثوابش براي شوهر است .......​
زن گفت هر چند شوهر بر او ظلم كرده باشد؟​
پيامبر فرمود آري. آنزن گفت قسم ميخورم كه شوهر نكنم.
نقل است از امام باقر و امام جعفر صادق كه :​
حق تعالي براي زنان غيرت جايز نداشته و از براي مردان غيرت قرارداده است زيرا كه از براي مردان چهار زن و از متعه (صيغه)و كنيز آنچه خواهد حلال گردانيده و از براي زن يك شوهر و اگر شوهر ديگري طلب كند نزد خدا زناكار است....​
نقل است از پيامبر كه :​
زنان را در بالا خانه جا ندهيد و به آنها سواد نياموزيد و سوره يوسف را به او تعليم ندهيد و به او خياطي بياموزيد ....
آيه 38 الرجال قوامون علي النسا ........................ واللاتي تخافون ...........واضربوهن .................​
معنيش اينه كه مردان فرمانروايان زنان اند و ......و اگر بترسيد كه نافرماني كنند پس بزنيدشان !
چرا بايد مرد بتواند زن را به هر علتي بزند؟!
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
حليه المتقين فصل ششم"​
نقل است كه زني نزد پيامبر رفت و پرسيد حق شوهر بر زن چيست ؟​
پيامبر فرمود زياده از انست كه بتوان گفت.از جمله آنست كه روزه سنت بي رخصت او نگيرد و از خانه بي رخصت او بيرون نرود و خود را بزك كند و هر بامداد و شام خود را بر او عرضه كند كه اگر اراده جماع كند ابا نكندحتي بر پشت شتران.هيچ چيز بي رخصت او بكسي ندهد و اگر بدهد گناهش براي زن و ثوابش براي شوهر است .......​
زن گفت هر چند شوهر بر او ظلم كرده باشد؟​
پيامبر فرمود آري. آنزن گفت قسم ميخورم كه شوهر نكنم.
نقل است از امام باقر و امام جعفر صادق كه :​
حق تعالي براي زنان غيرت جايز نداشته و از براي مردان غيرت قرارداده است زيرا كه از براي مردان چهار زن و از متعه (صيغه)و كنيز آنچه خواهد حلال گردانيده و از براي زن يك شوهر و اگر شوهر ديگري طلب كند نزد خدا زناكار است....​
نقل است از پيامبر كه :​
زنان را در بالا خانه جا ندهيد و به آنها سواد نياموزيد و سوره يوسف را به او تعليم ندهيد و به او خياطي بياموزيد ....
آيه 38 الرجال قوامون علي النسا ........................ واللاتي تخافون ...........واضربوهن .................​
معنيش اينه كه مردان فرمانروايان زنان اند و ......و اگر بترسيد كه نافرماني كنند پس بزنيدشان !
چرا بايد مرد بتواند زن را به هر علتي بزند؟!

من با این عقاید مشکل دارم! این چیرایی که آقای عراقی می گن رو یک عمره دارم می بینم و با عقلم جور در نمی آد!

مگر اینکه خودم خودمو بی عقل و نصفه بدونم!

فلق جون درسته که ما عالم نیستیم اما بعضی چیزا اینقدر واضحه که دیگه نیازی به بحث نداره! و نیازی به علم هم نداره!!!!!کافیه وجدانتو قاضی کنی،

من نمی تونم به حقوقم شک کنم ، تو رو نمی دونم!

مسئله ی زدن ! اینطور بیان شده (برای از بین بردن قبحش !!!) که نباید با کبودی و اثر همراه باشه! می خوام بگم از زدن همین کبودیش مهمه؟ یا اون بی حرمتی و بی احترامیشه که یاد آدم می مونه!!!!

خنده داره به خدا خنده داره که الان بشینیم ازینا دفاع کنیم:eek:
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب این صحبت تماما سفسطست
یعنی عقاید شما کاملا سفسطست

بهتره دلیل بیاری دوست من به جای اینکه از کلمات نادرست استفاده کنی!
سعی کن مجاب کنی طرفتو ، نه اینکه اگه خلاف نظرت حرفی زد به طرز فکرش بی احترامی کنی :)

بهتره یه خورده جو سازی و بذاری کنار تا منطقی تر صحبت کنیم
نه این که به پستی که قبلا بهش پاسخ دادی بری روش دو روز دیگه فکر کنی تا به یه جوابی برسی
من عادت دارم طرف مقابلم و بررسی کنم
تا ببینم چه کسیه
با چه تفکری
ببینم برای عقلم خوب هست در کل با این فرد هم صحبت بشم یا نه
این مذاقی که ازش صحبت می کنی و من اسمش و معرفت می ذارم به کمک عقل
شما هم داری در مورد نقص قرآن صحبت می کنی
اعتقادی به این موضوع ندارم
به این موضوع اعتقاد دارم که بشر در کسب دانش و معرفت ناموفق بوده و کوتاهی کرده
برای همین این احادیث مطرح شده

این نقص قرآن نیست
نقص بشره
در مورد اقلیت های مذهبی :
این که همین اقلیت های مذهبی بودن که یه روزی رای به جمهوری اسلامی دادن
پس باید تابع قوانین اون باشن "چون خودشون خواستن و خودشون انتخابش کردن
متاسفانه من بار قبل هم گفتم شما تعریفی از قانون نداری
و تاکید اسلام بر حاکم شرع
که در حکومت اسلامی طبیعیه
و تاکید خاصی بر سازمان مللی داری که همه می دونیم رو دست کی می چرخه
شما داری میگی قوانین سازمان ملل قابل استناده
اگه اونجا قبول شد باید قبولش کنیم
آیا واقعا همه ی کشورهای دنیا حق مشترکی برای اظهار نظرهاشون در سازمان ملل دارن
یا معدود کشورهایی هستن که یه دلایلی از جمله قدرت و کمک های مالی به سازمان ملل انحصار دستشونه
و این که یادمون رفته که غرب داره روی نظریات صهیونیستا اداره میشه و تمام فعالیت ها به این گروه بر می گرده
آمریکا رو صهیونیستا می چرخونن
اروپا رو صهیونیستا می چرخونن
و بالطبع اون تمام دنیا رو دارن اماده سازی می کنن برای دستورات خودشون و حاکمیت خودشون

می گی نقض قران رو قبول نداری، یکی ممکنه مثل من پذیرش اونو همینطوری الکی قبول نداشته باشه! بگو دلیلت برای دفاع از یک سری دستورات که مطمئنم عقل خودتم یه جاهایی ردشون می کنه چیه؟ بگو شاید من هم راهنمایی شدم! ( البته اگه منطقی بود )
می گی بشر کوتاهی کرده، اما کوتاهی به نظرت بیشتر از این هم می تونه باشه که بدون دلیل فقط به خاطر یک حس شهودی و یک سری دلایل نقلی که در صحتشون هم خیلی وقتها شک داریم از یک سری جملات پشتیبانی کنیم؟ من منتظر م ببینم کسی هست که به خاطر عقایدش و آسمانی بودن عقایدش دلیلی منطقی و قانع کننده بیاره؟ :que:
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اينكه تاپيك در مورد چهره زن در اسلام است و نه فقط حجاب ،كاملا درست است اما بحث بر روي حجاب متمركز شد و خوشبختانه مورد توجه هم قرار گرفت.
اينكه اگر كسي اسلام اورد بايد حجاب داشته باشد هم كاملا درست است و اين يك بايد است نه اختيار .
اينكه در اسلام اوردن ،اختيار و جود دارد كاملا مصداق ندارد چون فرزند مسلمان نميتواند دين ديگري را برگزيند پس در تنيجه دختري كه در يك خانواده مسلمان بدنيا امده و به مقررات اسلام هم اعتقاد ندارد بايد حجاب داشته باشد چه مومنه باشد چه نباشد
اينكه مفاهيم ازادي در اسلام با منشور حقوق بشر كاملا متفاوت است چيز مشخصي است
اينكه حقوق اجتماعي زن در اسلام با مرد برابر نيست چيز مشخصي است و به نظر نمياد دليلي وجود داشته باشد كه انها را برابر بدانيم (مال و پسران زينت حيات شما در دنيا هستند ) به اين واضحي قران بيان ميدارد كه ديدگاهش چيست و چون بعد از كتاب با سنت روبرو هستيم بد نيست حليه المتقين را هم بخوانيم تا ديدگاه سنت را هم در مورد زنان بدانيم توضيح اينكه دانستن چيزي ، دليل بد و يا خوب بودن عقيده اي نخواهد بود .
ضمنا از منظري كه من به جهان مي نگرم هيچ تفاوتي بين واژه موجودات و افراد نيست به عبارتي هر فردي يك موجود است .
خب کسی که اسلام و قبول می کنه باید قوانینش و هم رعایت کنه
صرف فقط قبول کردن نیست
فکر نمی کنم درست باشه آدمی یه چیزی و قبول کنه و بعد اجراش نکنه
پس اون قبول کردن چه ارزشی داره و این که میگید فرزند مسلمان حق نداره دین دیگری و بپذیره یه حرف کاملا اشتباهیه
شما به فرهنگ بسته ی مردم ایران نگاه کردید و دارید این موضوع و مطرح می کنید .
به بقیه ی کشورهای مسلمان نگاه کنید "مطمئنا دیدگاهتون در این مورد عوض میشه
به قول دوستمون :اسلام به ذات خود ندارد عیبی "هر عیب که هست از مسلمانی ماست .
تنها دلیل این موضوع فرهنگ بسته ی مردم ایرانه
یه نگاه به کشورهایی مثل لبنان و ترکیه و اندونزی و .........بندازید "دیدگاهتون کاملا عوض میشه اسلام و به این اشتباه مردم متهم نمی کنید.
در مورد موجودات هم که میگید منظرتون اینه "راستش خیلی دو پهلوئه
اگه واقعا این بود قابل احساس بود.
کاش میشد به بعضی از اشتباهاتمون اعتراف کنیم.


يقينا هيچكس در اين گفتگو ها قصد توهين به مخاطب خود را ندارد بيان عقايد و برخورد انديشه ها اگر صبورانه و با نيت بشر دوستانه باشد قطعا بستر لازم براي راهيابي به انديشه هاي برتر را فراهم مينمايد براي بهتر انديشيدن بايد مطالعه كرد ،تحقيق نمود ، گفتگو كرد و انديشه اي متفاوت را دانست هر نوع تعصبي ممكنست افت صحيح انديشيدن شود به عبارتي پرهيز از تعصب راه عبور از بن بست ها را نشان خواهد داد اگر در گفتمانها ادبيات ازاد انديشي مراعات شود براي هيچكس جاي گله اي بجاي نميگذارد.
در مورد توهین کردن "من خودم رسما از شما عذر خواهی می کنم
من دیشب شرایط روحی خوبی نداشتم
تصمیم داشتم به صحبتای شما جوابی ندم و بعد بیام صحبت کنم اما اشتباه کردم و جواب دادم
بعد خودم خواستم پاکشون کنم که همش دقایقی دیر شده بود.
من و به تعصب هم متهم نکنید.
چون کمتر کسی من و به این صفت یا هر چیزی"" متهم کرده
چون تعصب در کل یه بیماریه
من تنها چیزی که توی صحبتای خودم با شما نمی بینم "همین تعصبه
اصلا آدم متعصبی نیستم و بیشتر تکیه به عقل می کنم .

درود بر تمامي دوستان
محمد طاها جان شما چرا هر مطلبي را كه مخالف نظرات شماست از ديدگاه سفسطه نگاه مي كنيد و اين در حاليست كه مباحث مطرح شده از جانب شما عمدتا نظر شخصي و فاقد منبع است؟از شما برادر بزرگوارم بيش از اين انتظار داشتم
مخصوصا كه هنوز مطلب من را نخوانده ايد اما اتهام سفسطه بر آن زديد
ياد ندارم در مباحث علمي توهين كرده باشم
اليته توهين به خويش را به بدترين نحو پاسخ داده ام
من اینجا به دو تا نظر گفتم سفسطه
و کاملا هم سفسطه بود.
شما میگی مطلبم و هنوز قرار ندادم و نباید من متهم به سفسطه ت می کردم
پس میشه بهم بگی این صحبت پایین چیه؟
سفسطه ی شما اینجاست
طرفداری از علم و معرفت بشر
این سفسطه ست
در مورد این که من نظرات شخصیم و بیان می کنم خیلی واضحه
اسلام دین عقله
خدا توی قرآن همین انسان و به تفکر دعوت کرده
به تفکر در مورد همه چیز
و این که در قران اشاره شده به این که با عقل و تفکر به وجود خالق پی ببرید.
برای همین نظریات من بیشتر همراه با تفکر منه
زیاد علاقه ای به مستندات ندارم
نمیگم بده ها
اما من دینم و با عقلم انتخاب کردم
پس باید با عقل هم جواب بدم
دین من تا دو سال پیش انتخابش فقط به دلیل این بود که توی خانواده ی مسلمانی به دنیا اومده بودم
اما به خاطر یه اتفاق به دینم خیلی شک کردم
کم کم از دستش دادم
حدود 6ماه طول کشید.
شب و روز فکر من در مورد دین و خدا و اسلام مشغول بود .
6 ماه تفکر کردم تا بالاخره اعتقاد صحیحی رسیدم و فکر می کنم این اعتقادی که خود آدم به دست بیاره خیلی ارزشمندتر از اعتقادیه که صرفا به خاطر بزرگ شدن توی خانواده ی مسلمون ادم داشته باشه
برای همین عقل وتفکر من از همه ی مستندات قابل استندادتره
چون خدا هم دینش و در کل بااین عقل به ماها معرفی کرده
و فقط دعوت به تفکر و تعقل کرده
در ضمن سفسطه شما آرشاما در این پایینه
بازم مدعی هستی که نظری ندادی و بی خودی متهم شدی



اگر من بيش از 100 مورد در قرآني كه امروزه به آن استناد مي شود برايتان ذكر كنم كه داراي ايرادات دستور زباني است آيا باز بر اين مدعا كه ايراد از دانش بشر است پاي مي فشاريد؟
 

tebyan

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نازنین خانوم
فکر کنم توی پست بالای من بتونی جواب سوالاتت و بگیری
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرمنده ! برای من کافی نبود، بازم نگفتی دلیلت برای پشتیبانی از دینت چیه، یا منو باید در مورد حقوق زنان در قران به طور عینی و عقلانی مجاب کنین یا اینکه بپذیریم اسلام در این مورد نقص داره! و اگرم بگی قران بی نقصه ، و عقل ما نقص داره بازم باید اعتراف کنیم که قران رو با عقل قبول نداری !!!
یه مواقعی می بینی چه چیزایی خیلی پیچیده ست کلا دانش بشر هیچی در موردش نمی دونه، اما بعضی چیزا عکسشون ثابت شده! اگه بخوایم بگیم نه، واقع گرا نیستیم!

به هر حال من بازم منتظرم
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
عزيزم براي تمام نكاتي كه بيان كردي جوابهاي منطقي وجود داره.توصيه ميكنم فعلابرا يه سري از جوابها به تاپيك زير مراجعه كني تا انشاءالله من بعد از امتحانات در يه فرصت مناسب بيام تا دراين زمينه با هم حرف بزنيم.توجه كن كه گفتم حرف بزنيم نه بحث.چون بحث رو با عالمين بايد راه انداخت اما من فقط يه آدم معمولي هستم.يكي كه اگه از شما كوچيكتر نباشم نهايتا همسنيم.
اينم لينك تاپيك : چرا ارث زن نصف ارث مرد است؟


خوندمش!!!

ببینم تو نگاه اینجوری به زن رو قبول داری؟؟؟؟؟؟

پس قوانین رو هم قبول داشته باش (ما همونیم که فکر می کنیم!)حقا که از ماست که برماست!

عزیز من!

اسلام از یک طرف زنان رو خانه نشین و کاملا مطیع می کنه! از طرف دیگه می گه دیه ات نصفه! ارثت نصفه!
این شد عدالت؟! پای کسیو ببندی ، افسارشو بدی دست دیگری و بگی تو نمی تونی راه بری؟؟؟

از شما که تحصیل کرده ای بعیده این حرفها.............

لازمه ی شان و شخصیت انسانی آزاد بودنه! و اینکه آدمی دائم در حال بالا بردن توانایی های خودش بشه!! وحقوق مطابق با توانایی هاش و شانش داشته باشه!

نه اینکه دین بیاد از یک طرف دست و پای زنان رو ببنده اونا رو بنده بار بیاره و از طرف دیگه بگه چون بنده هستین همین حقوق لایق شماست:warn:

در مورد تفقه و مهریه! اگه ازدواج خود فروشیه، که تو اسلام همین طوره، دیگه حرفی ندارم! مهریه و نفقه و در ازای اون دیه ی نصف و ارث نصف! دلیلی کامل بر تعلق زن به مرده، زنشو با مهریه می خره! در ازای نفقه هر دستوری خواست به زنش میده! حتی کتکش می زنه!!!

علاوه بر اون! در این تاپیکی که گفتی باز هم صحبت از جاهلیت اومده! چرا؟ اگه این قوانین قدرتمند هستن چرا با قوانین و فرهنگ کشورهای پیشرفته قابل مقایسه نیستن؟!
اگه بخوایم همیشه با جاهلیت مقایسه کنیم که عربستان کنونی هم بهشت به حساب میاد.
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين ايات از چي صحبت ميكنند

اين ايات از چي صحبت ميكنند

1-و آنكه استطاعت ندارد زن آزاده ايمان دار بگيرد پس مالك شود از كنيزانتان كه ايمان دارند و خدا داناتر است به ايمان بعضي بر بعضي پس بزني بخواهيد آنرا به رخصت صاحبانش و بدهيد اجورهن "
2-فاذا احصن فان اتين بفاحشه فعليهن نصف ما علي المحصنات من العذاب...
آيه ايست در مورد بيان تفاوت مجازات كنيز زنا كار و زن ازاده زنا كار كه مجازات كنيز نصف زن ازاده است !چرا؟
3-اي نبي جفتهايي برايت حلال كردم كه مهر آنها را دادي و زناني را كه خريدي و آنچه را كه غنيمت گرفتي همچنين دختر عمه هات و دختر خاله هات و آنان كه با تو هجرت كردند و زناني كه خودشان را به تو مي بخشند (به اين زنان ميگويند امراه مومنه) يعني چي؟ چرا به اين نوع زنان ميگويند امراه المومنه!
نگاه كن زنان چگونه به مردي حلال ميشوند 1- مهر انها را داده باشي 2- انها را خريده باشي 3- انان را غنيمت گرفته باشي 4- برخي از فاميلها و انهايي كه در سفر با شما همراهند؟
چرا همش معاملاتي است و اصلا صحبت از عشق و علاقه و درك يكديگر نيست ؟
حالا منشور حقوق بشر را ميخوانيم و ميفهميم زن خريدني نيست زن كالا نيست كه هر وقت مردي از او خوشش اومد بخردش و يا هر وقت بدش اومد طلاقش دهد. تازه اگر هم طلاق دهد خدا براي انها زنان پاكدامن و مومنه در نظر گرفته باشد!

محمد جان
طرح يك پرسش كه جواب دادن به آن مستلزم صبر شما است براي پايان مدت اخراج من به مفهوم سفسطه است؟
اين تعريف شما خلاف تعريف لغوي از واژه ي سفسطه است.
پرسش من در واقع بيان گر اين نظر است كه از نظر من و با استناد به داده هايي كه برايتان ارسال خواهم كرد .آنچه را كه شما نقص دانش بشر مي خوانيد در واقع نقص دانش الله است( و نه آفريدگار) كه اين نقص خود را در بيش از 100 جاي قرآن و با ايرادات ساده ي دستور زباني نشان مي دهد.
قبل از پيش داوري در انتظار مطلب بمانيد
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر كي رياضيش خوبه

هر كي رياضيش خوبه

خدا وصيت ميكند شما را در اولادتان از برای مذكر مانند بهره دو مونث پس اگر باشند زنان فوق دو تا پس از برای آْنهاست دو ثلث باقيمانده.(در بخش اول چرا زنان نصف مردان بايد ارث ببرند ؟ با توجه به اينكه پسر دوبرابر دختر ارث ميبرد پس سهم دختر ميشود 1 از 3 اما در بخش دوم چگونه است؟ منظور از دو ثلث باقيمانده چيست؟اگر كسر ها را بلد باشيم بايد ميگفت سهم هر دختر 1 از ربع است نه دو سوم باقيمانده (چون يك پسر داريم و دو دختر كه اگر به هر دختر يك بخش و به پسر دو بخش اختصاص دهيم تعداد سهام ميشود چهار سهم يعني دو تا پسر و هر دختر يك سهم) و اگر مطابق ايه فرض كنيم ابتدا مال نصف شود (چون هر دو زن معادل يك مرد ارث ميبرد) دراينصورت باقيمانده ان يك دوم مال است فلذا بر اساس اين ايه سهم زنان ميشود دو سوم از يك دوم يعني دو ششم يا يك سوم كه اگر يك سوم سهم هر دو زن باشد پس بايد انرا با يك دوم جمع كرد كه مجموع سهام ميشود پنج ششم يعني يك نميشود و اگر فرض كنيم هر زن يك سوم مال را ميبرد در اينصورت دو تا زن دو سوم مال را خواهند برد كه اگر انرا با يك دوم جمع كنيم نتيجه از يك بيشتر ميشود ! يعني چي ؟ واقعا چه كسي جمع كسر ها را بلد نيست ؟!
اما اگر فرض كنيم دو سوم را زنان ارث ميبرند و جمع كسرها هم يك است بنابر اين مذكر هم يك سوم ارث خواهد برد يعني هر يك از وراث چه مرد و چه زن بطور مساوي يك سوم ارث برده اند كه در اينضورت بخش اول ايه نقض ميشود يعني سهم دختران در تقسيم ارث برابر پسران است و بايد بخش اول ايه را حذف كرد.
 
آخرین ویرایش:

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
زنان شما كشتزار شمايند پس هر جا و هر وقت خواستيدبه كشتزار خود برويد.
اين ايه چه جوري به زنان احترام گذاشته منظورم اينه كه يعني چي زن كشتزار مرده؟ اينكه هر جا و هر وقت خواستيد به كشتزار بريد يعني احترام به زن يا جلب رضايت مرد؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس اگر طلاق دهدش پس حلال نميشود مر او را پس از سه طلاق تا به نكاح درايد شوهري غير از او پس اگر طلاق دهد شوهر دوم پس نيست گناهي كه باز گردند .
چه جوري ميشه كه اگه زني بعد از سه طلاقه شدن زن يه مرد ديگه بشه بعدش ميتونه زن شوهر اولش بشه ولي بدون عبور از اين مرحله امكان نداره كه با شوهر اولش وصلت كنه ؟ چه سري در مرد بعدي نهفته است كه مسلمان نميتونه انرا مراعات نكنه و غير مسلمان بدون رعايت اون اتفاقي براش نميفته؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
و انانكه كنند كار بدي(الفاحشه)از زنانتان پس گواه طلبيد چهار تا از شما پس اگر شهادت دادند در خانه نگاه داريدشان تا بميرند .​
يعني هر مردي قبل از ازدواج بايد يه زندان در خانه اش بسازد تا به محض خلاف كاري زنش او را در ان حبس كند تا بميرد ؟ اينا با عظمت زن در اسلام چه جوري مرتبط ميشن؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي پيغمبر بگو مر زنانت را اگر زندگاني دنيا و پيرايه هاي آنرا ميخواهيد پس بياييد سرمايه دهم شما را و رها كنم شما را رها كردني زيبا.
يعني اگر زني از همسرش خواست كه او را در خانه اي كه با هم پايه هاي انرا گذاشته اند شريك شود بايد به او گفت حال كه تو زندگاني دنيا و پرايه هاي انرا ميخواهي بيا بگير و برو؟! يعني چي؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد پروردگارش اگر طلاق دهد شما را كه بدل دهد او را جفت هايي بهتر از شما زنان مسلمان و مومن و فرمانبردار ..... نادوشيزه و دوشيزه
يعني خدا براي مردها زناني را اماده كرده بهتر از قبلي فرمانبردار و باكره و غير باكره ؟ يعني اينجوري بايد مشكلات زن و شو حل بشه ؟ يعني اگر زني نافرماني كرد بره خونه باباش يه تعداد ديگه در نوبت هستند ؟! اين يعني چهره زن در قران ؟ يا من خوب نميفهمم و عقلم به اين چيزا قد نميده ؟ بعبارتي باز بايد بهم گفته شه چون مجتهد نيستي بايد قبول كني اينها كلام خداست نبايد در اين موارد به عقل رجوع كني ؟ چون عقل در دين ايجاد مزاحمت ميكند.!
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
بدرستيكه پرهيزكاران را جاي كاميابي است.باغها و انگور ها . و دختران نار بستان هم سن و جامهاي شراب .
اين چه پاداشيه براي پرهيزكاران ؟ يعني در اين دنيا بهره برداري از پاداشهايي كه از ان ياد شده مرد را به جهنم ميبرد ولي همون چيزها در بهشت به پاداش تبديل ميشوند؟ چرا پاداش در دنياي غير ماده از نوع ماده است ؟اگه هم سن بودن خوبه چرا در سنت اومده كه هفت سال اختلاف سني باشه ؟ نار در اينجا به معني اتش است اين صفت براي دختران چه اعتباري ميدهد؟
 

نازنین

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقای عراقی تک تک آیاتی که برای من ابهام دارن نوشتین، بارها اینا رو در طی سالهای گذشته تا الان خوندم ، سعی کردم مثبت بهش نگاه کنم! هیچ روزنه ای نبود! فقط زده شدم ، همین!

گذشته از ابهاماتی که به عنوان ایراد ریاضی و یا تناقض ها پیدا می شه،

توی این قسمت ها کاملا خلاف شعار ها ی داده شده دستور اومده، و همه در جهت ذلیل کردن یک جنس به نفع جنس دیگه :huh:
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در مورد تفاوت دیه زن و مرد می‌توان گفت:
دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوى مقتول نیست، بلكه مربوط به مرتبه بدن انسان است. دیه یك انسان بى سواد با دیه یك انسان دانشمند یك اندازه است. همین طور دیه یك مرد با تقوا و با ایمان ، با دیه یك مرد بى تقوا، بنابر این جهات معنوى از قبیل علم، تقوا و... تأثیرى در مقدار و كم و زیادى دیه ندارد.
حال باید دید چرا دیه زن نصف دیه مرد است؟
در قرآن آیه‏اى تصریح ندارد كه دیه زن نصف دیه مرد است، ولى درباره قصاص فرموده: «الانثى بالانثى؛(4) زن در مقابل زن قصاص مى‏شود». این آیه دلالتى بر دیه ندارد.
اما فرقى بین زن و مرد در قصاص از این آیه و آیه «ان النفس بالنفس»(5) استفاده مى‏شود كه بحث مفصل دارد. امام صادق(ع) فرمود: «دیة المرأة نصف دیة الرجل؛(6) دیه زن نصف دیه مرد است».
در روایات اهل سنت نیز آمده است: «دیة المرأة على النصف من دیة الرجل؛(7) دیه زن نصف مقدار دیه مرد است».
حكم دیه در اسلام با توجه به تفاوت بین زن و مرد تدوین شده، تفاوت نه بر منزلت مرد مى‏افزاید و نه از مقام زن مى‏كاهد.(8) تفاوت مرد و زن به خلقت آنان و نقشی که هر یک در نظام خانواده دارند ، بر مى‏گردد .
خلقت مرد از جهاتى متفاوت از خلقت زن است.
مرد از توانمندى جسمى و روحى ویژه‏اى برخوردار است، بر خلاف زن كه جنبه عاطفه و احساس او غلبه دارد. بر این اساس وظائف سخت‏ترى بر مردان تحمیل شده است، از قبیل كار و تلاش براى تأمین غذا و پوشاك و مسكن و سائر لوازم زندگى، ایجاد امنیت و نگهدارى خانه و خانواده و دفاع از آنان در برابر تهاجم بیگانگان كه همه وظائف سختى است كه بر اساس توانایى‏هاى مرد بر دوش او سنگینى مى‏كند. هم چنین وظیفه تأمین معاش خانواده نیز بر عهده او نهاده شده است. زن نیز بر اساس توانایى وجودى خود وظائف متناسب دارد.
آیه «الرجال قوّامون على النساء بما فضل اللَّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم؛(9) مردان بر زنان حاكم‌اند، به جهت فضیلتى كه خداوند به آنان داده و به جهت خرج‌هایى كه بر گردن آنان نهاده شده است» ناظر به تفاوت خلقت مرد و زن دارد و مسئولیت سرپرستی و تأمین معاشی است که مردان بر عهده دارند. وضع قوانین همیشه جنبه عامّ و كلّى دارد، چون مردان غالبا چنین‌اند و زنان غالباً چنان هستند، این احكام قرار داده شده است.
وظائف مرد به گونه‏اى جدا از وظائف زن مى‏باشد و باعث شده است كه وظیفة اقتصادی او در خانواده و در نتیجه ارزش اقتصادی او بیشتر از زن باشد، نه ارزش انسانى، زیرا ارزش انسانى مرد با ارزش انسانى و معنوى زن یکسان است و برای ارزش انسانی، قیمت و بها تعیین نمی‌شود.
بنابر این از جهات معنوى و توانایى رسیدن به كمالات اخلاقى، هر دو مساوى‏اند و در دیه جهات معنوى و كمالات قاتل و مقتول تأثیرى ندارد، بلكه دیه، ارزش اقتصادی مقتول است. اگر مقتول مرد باشد، دیه او بیشتر است، به جهت توانایى‏ها و وظائف سنگینى كه بر عهده او بوده و بر اثر قتل به جا مانده است. اگر مقتول زن باشد، دیه او كمتر است، زیرا آن مسئولیت ها را بر عهده نداشته است. این تفاوت است، نه تبعیض. بین تفاوت و تبعیض بسیار فرق است.
از طرف دیگر دو برابر بودن دیه مرد به این معنا است كه تمام افراد خانواده كه خرج و نفقه آنان بر مرد واجب است، از سرمایه مرد استفاده می‌برند، بنابراین دیه صرف امور خانواده می‌شود كه بخشی از خانواده زنان هستند. به خصوص اگر توجه داشته باشیم كه در برخی از موارد كه منجر به مرگ می‌شود، مردی در خانواده نیست تا بیشتر بودن دیه به او برسد، بلكه باز به دیگر افراد خانواده و از جمله زن او می‌رسد.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
در زمان ارسطو تصور بر اين بوده است كه دل ميانديشد و مغز فقط عهده دار گرم و سرد كردن بدن است به همين علت هنوز عرفا معتقدند فقط از راه دل ميشود به عرفان و معرفت رسيد چون دل قدرت انديشيذن داشته اينك كه مشخص شده كه مغز مي انديشد و عقل از ان تراوش مينمايد گفته ميشود كه عقل نيايد در اين موارد دخالت كند و كماكان بايد از راه دل به يقين رسيد حالا كه مشخص شده ، دل فقط يك پمپ است معلوم نيست چگونه ميتواند انسان را به يقين برساند بايد گفت اينرا هم خدا ميداند براي اينكه بايد از مسير من نميدانم و همه چيز را خدا ميداند به يقين رسيد!؟
د
آقای عراقی تک تک آیاتی که برای من ابهام دارن نوشتین، بارها اینا رو در طی سالهای گذشته تا الان خوندم ، سعی کردم مثبت بهش نگاه کنم! هیچ روزنه ای نبود! فقط زده شدم ، همین!

گذشته از ابهاماتی که به عنوان ایراد ریاضی و یا تناقض ها پیدا می شه،

توی این قسمت ها کاملا خلاف شعار ها ی داده شده دستور اومده، و همه در جهت ذلیل کردن یک جنس به نفع جنس دیگه :huh:
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
علت ديه

علت ديه

عبد المطلب (المطلب عموي شيبه بوده است) كه به معناي برده المطلب است پدر بزرگ پيامبر ميباشد . نام اصليش شيبه است وقتي عمويش اورا با خود به مكه اورد نام او را برده المطلب نهادند. وقتي كليد دار كعبه شد فقط يك پسر داشت و پير زني كه از كنار او عبور كرد گفت "نگاه كن كليد كعبه (بتخانه ان زمان) را به چه كسي داد ه اند مردي كه با ابتر فاصله اي ندارد " شيبه عصاباني شد و نزد خدايان بتكده رفت و گفت اگر به من ده پسر دهي اخري را برايت قرباني ميكنم و چنين شد . شيبه تصميم گرفت تا عبدلله را قرباني كند كه پيشنهاد رسيد بجايش شتر قرباني كنند تا بر حسب قرعه تعداد شتر ها مشخص شود و چنين كردند و در نهايت ديه مرد 100 شتر شد و زن كه از ابتدا در بين قوم بني كلاب بحساب نمي امد ديه اي نداشت تا اينكه قران انها را نصف مردان دانست .
منبع "منهي الامال "
واقعا اين سنت اعراب كه در زمان جاهليت رسم شده بايد براي ملت ايران سر مشق باشد؟ ايا به اين قوانين نبايد كاپيتالاسيون گفت؟
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبلا از همه عزيزان بخاطر طرح اين موضوع پوزش ميخوام ولي اخه يعني چي كه ديه زن بايد كمتر از فلان چپ مرد باشه ؟! چقدر بايد به زن ايراني بي احترامي بشه تا بفهمه حرفاي من توهين نيست و انچه كه در واقع توهين بحساب مياد اين قوانين متحجر بي محتواست!
در بخش چهره زن در قران و اسلام به نظر مياد اين مطالب كفايت كند از اينكه در ذهن برخي از دوستان تصور شده كه مورد توهين قرار گرفتند خود را مقصر نميدانم چون نيتم بر كم لطفي به جوانان عزيز و مهربان نيست .
انقدر پاك و عزيزيد كه حيفم ايد شما را بخدا بسپارم
خرد نگهدارتان باد.
 

phalagh

مدیر بازنشسته
در مورد تفقه و مهریه! اگه ازدواج خود فروشیه، که تو اسلام همین طوره، دیگه حرفی ندارم! مهریه و نفقه و در ازای اون دیه ی نصف و ارث نصف! دلیلی کامل بر تعلق زن به مرده، زنشو با مهریه می خره! در ازای نفقه هر دستوری خواست به زنش میده! حتی کتکش می زنه!!!

علاوه بر اون! در این تاپیکی که گفتی باز هم صحبت از جاهلیت اومده! چرا؟ اگه این قوانین قدرتمند هستن چرا با قوانین و فرهنگ کشورهای پیشرفته قابل مقایسه نیستن؟!
اگه بخوایم همیشه با جاهلیت مقایسه کنیم که عربستان کنونی هم بهشت به حساب میاد.
عزیزم وقتی نظرت رو در مورد مهر و نفقه خوندم واقعا زبونم بسته شد.چون میبینم که همه جا رو داریم اشکال میگیریم.از یه طرف میگیم که چرا فلان چیز و فلان چیز رو به ما ندادن به مردا دادن.از یه طرف اون چیزی روهم که بهمون دادن اینطوری در موردش حرف میزنیم.نمیخواستم در این زمینه دیگه حرفی بزنم اما خوب بهتر دیدم که مطلب زیر رو اینجا بزارم:
پيدايش « مهر » نتيجه تدبير ماهرانه خلقت براي تعديل روابط زن و مرد و استحكام پيوند بين آنهاست . قانون خلقت جمال و غرور و بي نيازي را در جانب مرد قرار داده وضعيت بدني زن در مقابل مرد را هم به همين وسيله تعديل كرده است و همين جهت موجب شده كه همواره مرد از زن خواستگاري مي كرده است .
قرآن كريم مهر را به حالت فطري آن برگردانيد و در سوره نساء آيه 4 با لطايف و ظرايف بي نظيري مي گويد « واتو النساء صدقاتهن نحله » يعني « كابين زنان را كه به خود آنها تعلق دارد ( نه به پدران يا برادران آنها » و عطيه و پيشكشي از جانب شما به آنها ، به خودشان بدهيد .
قر آن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسي اشاره كرده است : اولاً با نام « صدقه » ياد كرده است نه با نام « مهر » صدقه از ماده صدق است كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است . ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه مي خواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر وي . سوم اينكه با كلمه « نحله » كاملاً تصريح مي كند كه مهر هيچ عنواني جز عنوان تقديمي و پيشكشي و عطيه و هديه ندارد .
پس مهر از احساسات رقيق و عطوفت آميز مرد ناشي شده است نه از احساسات مالكانه و خشن او و از طرفي مهر با حيا و خودداري زن رابطه دارد نه با وضعيت و بي اراداگي وي . مهر تدبيري است از ناحيه قانون خلقت براي بالا بردن ارزش زن و قرار دادن او در سطح عاليتري . مهر به زن شخصيت مي دهد . ارزش معنوي مهر براي زن بيش از ارزش مادي آن است . ( مطهري ، 1378 ، ص 183 تا 188 )
مهر يكي از نمونه هايي است كه مي رساند زن و مرد با استعدادهاي نامشابهي آفريده شده اند و قانون خلقت از لحاظ حقوق فطري و طبيعي سندهاي نامشابهي به دست آنها داده است .
در قواين اسلامي « نفقه » نيز مانند مهر وضع خصوصي دارد و نبايد با آنچه در دنياي غيراسلامي گذشته يا مي گذرد يكي دانست . براي وضوح بيشتر مطالب و امكان مقايسه بهتر ، ابتدا وضعيت استقلال زنان در غرب از گذشته تا حال را مورد بررسي اجمالي قرار مي دهيم و بعد به نظر اسلام در مورد نفقه مي پردازيم .
در شرح قانون مدني ايران تأليف دكتر شايگان صفحه 362 چنين نوشته شده است .
استقلالي كه زن در دارايي خود و فقه شيعه از ابتدا آن را شناخته است . در حقوق يونان و روم و ژاپن و تا چندي پيش هم در حقوق غالب كشورها وجود نداشته يعني زن مثل صغير و مجنون ، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است . در انگلستان كه سابقه شخصيت زن كاملاً در شخصيت شوهر محو بود و قانون يكي در سال 1870 و ديگري در سال 1882 ميلادي به اسم قانون مالكيت زن شوهر دار ، از زن رفع حجر نمود . در ايتاليا قانون 1919 ميلادي زن را از شمار محجورين خارج كرد . در قانون مدني آلمان ( 1900 ميلادي ) او در قانون مدني سوئيس (1907 ميلادي ) زن مثل خود شوهر اهليت دارد . چنانچه ملاحظه مي فرماييد زن فرنگي تا نيمه دوم قرن نوزدهم محجور بوده است و حالا چطور شد كه اروپا ناگهان به زن استقلال مالي داد ؟ پاسخ اين پرسش را ويل دورانت در كتاب لذات فلسفه مي دهد و در آنجا به اصطلاح علل آزادي زن را در اروپا شرح مي دهد و در آنجا به حقيقت وحشتناكي برمي خوريم و معلوم مي شود زن اروپايي براي آزادي و حق مالكيت خود از ماشين بايد تشكر كند نه از مردان اروپايي ! آزمندي و حرص صاحبان كارخانه بود براي اينكه سود بيشتري ببرند و مزد كمتري بدهند قانون استقلال اقتصادي در مجلس انگلستان گذراند و به گفته ويل دورانت « آزادي » زن از عوارض انقلاب صنعتي است ...
حال آنكه اسلام در هزار و چهارصد سال پيش اين قانون را گذراند و گفت : للرجال نصيب ممااكتسبوا و للنساء نصيب ممااكتسبن » ( نساء 120 ) مردان را از آنچه كسب مي كنند و به دست مي آورند بهره اي است .
قرآن كريم در اين آيه كريمه همانطوري كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان ذي حق دانست زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذي حق شمرد .
پس اسلام سيزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادي داد با اين تفاوت كه : اولاً انگيزه اي كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادي بدهد جز جنبه هاي انساني و عدالت دوستي و الهي اسلام نبوده و در آن جا مطامع كارخانه داران انگلستان وجود نداشت كه اين قانون را وضع كنند و بعد با بوق و كرنا دنيا را پر كنند كه ما حق زن را به رسميت شناختيم و حقوق زن و مرد را مساوي دانستيم .
مورد دوم اينكه اسلام به زن استقلال اقتصادي داد اما به قول ويل دورانت خانه براندازي نكرد . اساس خانواده ها را متزلزل نكرد ، زنان را عليه شوهران و دختران را عليه پدران به تمرد و عصيان وادار نكرد .
و مورد سوم اينكه آن چه دنياي غرب كرد اين بود كه به قول ويل دورانت زن را از بندگي وجان كندن در خانه ها رهانيد و گرفتار بندگي و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد . يعني اروپا غل و زنجيري را از دست و پاي زن باز كرد و غل و زنجير ديگري كه كمتر از اولي نبود به دست و پاي او بست . اما اسلام زن را از بندگي و بردگي مرد در خانه و مزرعه و غيره رهانيد و با الزام مرد به تأمين بودجه اجتماع خانوادگي هر نوع اجبار و الزامي را از دوش زن براي تأمين مخارج خود و خانواده برداشت . زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد طبق غريزه انساني به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش آن بپردازد . طوري نيست كه جبر زندگي او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبايي را از او بگيرد . در مورد نفقه زن بر مرد اين است كه مسؤوليت و رنج و زحمات طاقت فرساي توليد نسل از لحاظ طبيعت به عهده زن گذاشته شده است . اين زن است كه بايد بيماري ماهانه ، سنگيني دوره بارداري و بيماري مخصوص اين دوره ، سختي زايمان و عوارض آن را تحمل نمايد ، كودك را شير بدهد و پرستاري كند .
اينها همه از نيروي بدني و عضلاني زن مي كاهد ، توانايي او را در كار و كسب كاهش مي دهد . اينهاست كه اگر بنا شود قانوني ، زن و مرد را از لحاظ تأمين بودجه زندگي در وضع مشابهي قرار دهد و به حمايت زن برنخيزد ، زن وضع رقت باري پيدا خواهد كرد .
به علاوه زن و مرد از لحاظ نيروي كار و فعاليتهاي اقتصادي و توليد مشابه آفريده نشده اند و توانايي زن براي تحصيل ثروت كمتر و احتياج او به ثروت افزونتر از مرد است و از سويي بقاي جمال و نشاط و غرور زن مستلزم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ از خاطر زيادتري است . لذا نه تنها مصلحت زن بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگي نيز در اين است كه زن از تلاشهاي اجباري خرد كننده معاش معاف باشد .
در تقسيم كار زندگي آن كه بهتر وارد نبرد زندگي مي شود مرد و آن كه بهتر آرامش دهنده روح ديگري است زن مي باشد . زن از جنبه مالي و مادي نيازمند به مرد آفريده شده است و مرد از جنبه روحي . زن بدون اتكاء به مرد نمي تواند نيازهاي فراوان مادي خود را رفع كند . از اين رو اسلام همسر قانوني زن را نقطه اتكاء او معين كرده است . فكر الغاء نفقه از طرف مردان هوسران و شكارچي و آنانكه از تجمل و اسراف زنان به ستوه آمده اند تبليغ و تقويت مي شود .
در اروپاي امروز افرادي هستند كه طرفداري از آزادي زن را به آنجا رسانده اند كه از بازگشت دوره «مادرشاهي » و طرد پدر به طور كلي از خانواده دم مي زنند . به عقيده اينها با استقلال كامل اقتصادي زن و تساوي او در همه شئون با مرد ، پدر عضو زائد شده و از خانواده بايد حذف گردد . درعين حال همين افراد دولت را دعوت مي كنند كه جانشين پدر شود و به مادران كه قطعاَ حاضر نخواهند بود به تنهايي همه مسؤوليتهاي بچه داري را به عهده بگيرند پول و مساعده بدهد تا از بارداري جلوگيري نكنند و نسل اجتماع منقطع نگردد و بدين ترتيب وظايف و حقوق پدر به دولت منتقل گردد .
اي كاش اين افراد به عواقب كار مي انديشيدند و شعاع دورتري را مي ديدند تا درمي يافتند كه الغاء نفقه زن نتايج و آثاري چون سقوط و ترد پدر و بازگشت به دوره مادرشاهي ، جانشين شدن دولت به جاي پدر ، تضعيف احساسات مادري ، در آمدن مادري از صورت عاطفي به صورت شغل و كار و كسب را در پي خواهد داشت . بديهي است نتيجه همه اينها سقوط كامل خانواده است كه قطعاً مستلزم سقوط انسانيت است . در اين شرايط همه چيز حاصل مي شود به جز سعادت و برخورداري از لذات معنوي مخصوص كانون خانوادگي .
به هر حال با ذكر اين چند نكته در مي يابيم كه حتي طرفداران استقلال و آزادي كامل زن و طرد پدر از محيط خانواده ، وظيفه طبيعي زن را در توليد نسل مستلزم حقي و مساعده اي مي دانند كه به عقيده آنها دولت بايد اين حق را بپردازد ، برخلاف مرد كه وظيفه طبيعي او هيچ حقي را ايجاب نمي كند .
در قوانين كارگري جهان نيز حداقل مزدي كه براي يك مرد قائل مي شوند شامل زندگي زن و فرزندانش مي شود ، يعني قوانين كارگري جهان حق نفقه زن و فرزند را به رسميت مي شناسند . قانون خلقت براي اينكه زن و مرد را بهتر و بيشتر به يكديگر بپيوندد دو كانون خانودادگي را استوار تر سازد زن و مرد را نيازمند به يكديگر آفريده است . اگر از جنبه مالي مرد را نقطه اتكاء زن قرار داده است ،از جنبه آسايش روحي زن را نقطه اتكاء مرد قرار داده است . اين دو نياز مختلف بيشتر آنها را به يكديگر نزديك و متحد مي كند . ( مرتضي مطهري ، 1378 ، ص 200 تا 214 )
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
قدمت پرداخت مبلغي به زن (مهريه )در اعراب ، به قبل از بعثت برميگردد يعني از اداب و سنن اعراب بوده است كما اينكه حضرت خديجه كه با پيامبر ازدواج كرد مهر خود را بر اوحلال نمود. همانطور كه موضوع ديه به قبل از بعثت بر ميگردد (يعني همان زماني كه پدر پيامبر بدنيا امد)اينها همه از اداب اعراب ان زمان بوده كه در قران هم اورده ميشود بعبارتي خداوند پيامبر و مسلمين با مقايسه همه اداب در جهان به اين نتيجه ميرسد كه اداب اعراب از همه بر تر است و انرا به پيامبرش مياموزد تا در قران به ان رسميت ببخشد.
عزیزم وقتی نظرت رو در مورد مهر و نفقه خوندم واقعا زبونم بسته شد.چون میبینم که همه جا رو داریم اشکال میگیریم.از یه طرف میگیم که چرا فلان چیز و فلان چیز رو به ما ندادن به مردا دادن.از یه طرف اون چیزی روهم که بهمون دادن اینطوری در موردش حرف میزنیم.نمیخواستم در این زمینه دیگه حرفی بزنم اما خوب بهتر دیدم که مطلب زیر رو اینجا بزارم:
پيدايش « مهر » نتيجه تدبير ماهرانه خلقت براي تعديل روابط زن و مرد و استحكام پيوند بين آنهاست . قانون خلقت جمال و غرور و بي نيازي را در جانب مرد قرار داده وضعيت بدني زن در مقابل مرد را هم به همين وسيله تعديل كرده است و همين جهت موجب شده كه همواره مرد از زن خواستگاري مي كرده است .
قرآن كريم مهر را به حالت فطري آن برگردانيد و در سوره نساء آيه 4 با لطايف و ظرايف بي نظيري مي گويد « واتو النساء صدقاتهن نحله » يعني « كابين زنان را كه به خود آنها تعلق دارد ( نه به پدران يا برادران آنها » و عطيه و پيشكشي از جانب شما به آنها ، به خودشان بدهيد .
قر آن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسي اشاره كرده است : اولاً با نام « صدقه » ياد كرده است نه با نام « مهر » صدقه از ماده صدق است كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است . ديگر اينكه با ملحق كردن ضمير ( هن ) به اين كلمه مي خواهد بفرمايد كه مهريه به خود زن تعلق دارد نه پدر و مادر وي . سوم اينكه با كلمه « نحله » كاملاً تصريح مي كند كه مهر هيچ عنواني جز عنوان تقديمي و پيشكشي و عطيه و هديه ندارد .
پس مهر از احساسات رقيق و عطوفت آميز مرد ناشي شده است نه از احساسات مالكانه و خشن او و از طرفي مهر با حيا و خودداري زن رابطه دارد نه با وضعيت و بي اراداگي وي . مهر تدبيري است از ناحيه قانون خلقت براي بالا بردن ارزش زن و قرار دادن او در سطح عاليتري . مهر به زن شخصيت مي دهد . ارزش معنوي مهر براي زن بيش از ارزش مادي آن است . ( مطهري ، 1378 ، ص 183 تا 188 )
مهر يكي از نمونه هايي است كه مي رساند زن و مرد با استعدادهاي نامشابهي آفريده شده اند و قانون خلقت از لحاظ حقوق فطري و طبيعي سندهاي نامشابهي به دست آنها داده است .
در قواين اسلامي « نفقه » نيز مانند مهر وضع خصوصي دارد و نبايد با آنچه در دنياي غيراسلامي گذشته يا مي گذرد يكي دانست . براي وضوح بيشتر مطالب و امكان مقايسه بهتر ، ابتدا وضعيت استقلال زنان در غرب از گذشته تا حال را مورد بررسي اجمالي قرار مي دهيم و بعد به نظر اسلام در مورد نفقه مي پردازيم .
در شرح قانون مدني ايران تأليف دكتر شايگان صفحه 362 چنين نوشته شده است .
استقلالي كه زن در دارايي خود و فقه شيعه از ابتدا آن را شناخته است . در حقوق يونان و روم و ژاپن و تا چندي پيش هم در حقوق غالب كشورها وجود نداشته يعني زن مثل صغير و مجنون ، محجور و از تصرف در اموال خود ممنوع بوده است . در انگلستان كه سابقه شخصيت زن كاملاً در شخصيت شوهر محو بود و قانون يكي در سال 1870 و ديگري در سال 1882 ميلادي به اسم قانون مالكيت زن شوهر دار ، از زن رفع حجر نمود . در ايتاليا قانون 1919 ميلادي زن را از شمار محجورين خارج كرد . در قانون مدني آلمان ( 1900 ميلادي ) او در قانون مدني سوئيس (1907 ميلادي ) زن مثل خود شوهر اهليت دارد . چنانچه ملاحظه مي فرماييد زن فرنگي تا نيمه دوم قرن نوزدهم محجور بوده است و حالا چطور شد كه اروپا ناگهان به زن استقلال مالي داد ؟ پاسخ اين پرسش را ويل دورانت در كتاب لذات فلسفه مي دهد و در آنجا به اصطلاح علل آزادي زن را در اروپا شرح مي دهد و در آنجا به حقيقت وحشتناكي برمي خوريم و معلوم مي شود زن اروپايي براي آزادي و حق مالكيت خود از ماشين بايد تشكر كند نه از مردان اروپايي ! آزمندي و حرص صاحبان كارخانه بود براي اينكه سود بيشتري ببرند و مزد كمتري بدهند قانون استقلال اقتصادي در مجلس انگلستان گذراند و به گفته ويل دورانت « آزادي » زن از عوارض انقلاب صنعتي است ...
حال آنكه اسلام در هزار و چهارصد سال پيش اين قانون را گذراند و گفت : للرجال نصيب ممااكتسبوا و للنساء نصيب ممااكتسبن » ( نساء 120 ) مردان را از آنچه كسب مي كنند و به دست مي آورند بهره اي است .
قرآن كريم در اين آيه كريمه همانطوري كه مردان را در نتايج كار و فعاليتشان ذي حق دانست زنان را نيز در نتيجه كار و فعاليتشان ذي حق شمرد .
پس اسلام سيزده قرن قبل از اروپا به زن استقلال اقتصادي داد با اين تفاوت كه : اولاً انگيزه اي كه سبب شد اسلام به زن استقلال اقتصادي بدهد جز جنبه هاي انساني و عدالت دوستي و الهي اسلام نبوده و در آن جا مطامع كارخانه داران انگلستان وجود نداشت كه اين قانون را وضع كنند و بعد با بوق و كرنا دنيا را پر كنند كه ما حق زن را به رسميت شناختيم و حقوق زن و مرد را مساوي دانستيم .
مورد دوم اينكه اسلام به زن استقلال اقتصادي داد اما به قول ويل دورانت خانه براندازي نكرد . اساس خانواده ها را متزلزل نكرد ، زنان را عليه شوهران و دختران را عليه پدران به تمرد و عصيان وادار نكرد .
و مورد سوم اينكه آن چه دنياي غرب كرد اين بود كه به قول ويل دورانت زن را از بندگي وجان كندن در خانه ها رهانيد و گرفتار بندگي و جان كندن در مغازه و كارخانه كرد . يعني اروپا غل و زنجيري را از دست و پاي زن باز كرد و غل و زنجير ديگري كه كمتر از اولي نبود به دست و پاي او بست . اما اسلام زن را از بندگي و بردگي مرد در خانه و مزرعه و غيره رهانيد و با الزام مرد به تأمين بودجه اجتماع خانوادگي هر نوع اجبار و الزامي را از دوش زن براي تأمين مخارج خود و خانواده برداشت . زن از نظر اسلام در عين اينكه حق دارد طبق غريزه انساني به تحصيل ثروت و حفظ و افزايش آن بپردازد . طوري نيست كه جبر زندگي او را تحت فشار قرار دهد و غرور و جمال و زيبايي را از او بگيرد . در مورد نفقه زن بر مرد اين است كه مسؤوليت و رنج و زحمات طاقت فرساي توليد نسل از لحاظ طبيعت به عهده زن گذاشته شده است . اين زن است كه بايد بيماري ماهانه ، سنگيني دوره بارداري و بيماري مخصوص اين دوره ، سختي زايمان و عوارض آن را تحمل نمايد ، كودك را شير بدهد و پرستاري كند .
اينها همه از نيروي بدني و عضلاني زن مي كاهد ، توانايي او را در كار و كسب كاهش مي دهد . اينهاست كه اگر بنا شود قانوني ، زن و مرد را از لحاظ تأمين بودجه زندگي در وضع مشابهي قرار دهد و به حمايت زن برنخيزد ، زن وضع رقت باري پيدا خواهد كرد .
به علاوه زن و مرد از لحاظ نيروي كار و فعاليتهاي اقتصادي و توليد مشابه آفريده نشده اند و توانايي زن براي تحصيل ثروت كمتر و احتياج او به ثروت افزونتر از مرد است و از سويي بقاي جمال و نشاط و غرور زن مستلزم آسايش بيشتر و تلاش كمتر و فراغ از خاطر زيادتري است . لذا نه تنها مصلحت زن بلكه مصلحت مرد و كانون خانوادگي نيز در اين است كه زن از تلاشهاي اجباري خرد كننده معاش معاف باشد .
در تقسيم كار زندگي آن كه بهتر وارد نبرد زندگي مي شود مرد و آن كه بهتر آرامش دهنده روح ديگري است زن مي باشد . زن از جنبه مالي و مادي نيازمند به مرد آفريده شده است و مرد از جنبه روحي . زن بدون اتكاء به مرد نمي تواند نيازهاي فراوان مادي خود را رفع كند . از اين رو اسلام همسر قانوني زن را نقطه اتكاء او معين كرده است . فكر الغاء نفقه از طرف مردان هوسران و شكارچي و آنانكه از تجمل و اسراف زنان به ستوه آمده اند تبليغ و تقويت مي شود .
در اروپاي امروز افرادي هستند كه طرفداري از آزادي زن را به آنجا رسانده اند كه از بازگشت دوره «مادرشاهي » و طرد پدر به طور كلي از خانواده دم مي زنند . به عقيده اينها با استقلال كامل اقتصادي زن و تساوي او در همه شئون با مرد ، پدر عضو زائد شده و از خانواده بايد حذف گردد . درعين حال همين افراد دولت را دعوت مي كنند كه جانشين پدر شود و به مادران كه قطعاَ حاضر نخواهند بود به تنهايي همه مسؤوليتهاي بچه داري را به عهده بگيرند پول و مساعده بدهد تا از بارداري جلوگيري نكنند و نسل اجتماع منقطع نگردد و بدين ترتيب وظايف و حقوق پدر به دولت منتقل گردد .
اي كاش اين افراد به عواقب كار مي انديشيدند و شعاع دورتري را مي ديدند تا درمي يافتند كه الغاء نفقه زن نتايج و آثاري چون سقوط و ترد پدر و بازگشت به دوره مادرشاهي ، جانشين شدن دولت به جاي پدر ، تضعيف احساسات مادري ، در آمدن مادري از صورت عاطفي به صورت شغل و كار و كسب را در پي خواهد داشت . بديهي است نتيجه همه اينها سقوط كامل خانواده است كه قطعاً مستلزم سقوط انسانيت است . در اين شرايط همه چيز حاصل مي شود به جز سعادت و برخورداري از لذات معنوي مخصوص كانون خانوادگي .
به هر حال با ذكر اين چند نكته در مي يابيم كه حتي طرفداران استقلال و آزادي كامل زن و طرد پدر از محيط خانواده ، وظيفه طبيعي زن را در توليد نسل مستلزم حقي و مساعده اي مي دانند كه به عقيده آنها دولت بايد اين حق را بپردازد ، برخلاف مرد كه وظيفه طبيعي او هيچ حقي را ايجاب نمي كند .
در قوانين كارگري جهان نيز حداقل مزدي كه براي يك مرد قائل مي شوند شامل زندگي زن و فرزندانش مي شود ، يعني قوانين كارگري جهان حق نفقه زن و فرزند را به رسميت مي شناسند . قانون خلقت براي اينكه زن و مرد را بهتر و بيشتر به يكديگر بپيوندد دو كانون خانودادگي را استوار تر سازد زن و مرد را نيازمند به يكديگر آفريده است . اگر از جنبه مالي مرد را نقطه اتكاء زن قرار داده است ،از جنبه آسايش روحي زن را نقطه اتكاء مرد قرار داده است . اين دو نياز مختلف بيشتر آنها را به يكديگر نزديك و متحد مي كند . ( مرتضي مطهري ، 1378 ، ص 200 تا 214 )
 

phalagh

مدیر بازنشسته
خدا وصيت ميكند شما را در اولادتان از برای مذكر مانند بهره دو مونث پس اگر باشند زنان فوق دو تا پس از برای آْنهاست دو ثلث باقيمانده.(در بخش اول چرا زنان نصف مردان بايد ارث ببرند ؟ با توجه به اينكه پسر دوبرابر دختر ارث ميبرد پس سهم دختر ميشود 1 از 3 اما در بخش دوم چگونه است؟ منظور از دو ثلث باقيمانده چيست؟اگر كسر ها را بلد باشيم بايد ميگفت سهم هر دختر 1 از ربع است نه دو سوم باقيمانده (چون يك پسر داريم و دو دختر كه اگر به هر دختر يك بخش و به پسر دو بخش اختصاص دهيم تعداد سهام ميشود چهار سهم يعني دو تا پسر و هر دختر يك سهم) و اگر مطابق ايه فرض كنيم ابتدا مال نصف شود (چون هر دو زن معادل يك مرد ارث ميبرد) دراينصورت باقيمانده ان يك دوم مال است فلذا بر اساس اين ايه سهم زنان ميشود دو سوم از يك دوم يعني دو ششم يا يك سوم كه اگر يك سوم سهم هر دو زن باشد پس بايد انرا با يك دوم جمع كرد كه مجموع سهام ميشود پنج ششم يعني يك نميشود و اگر فرض كنيم هر زن يك سوم مال را ميبرد در اينصورت دو تا زن دو سوم مال را خواهند برد كه اگر انرا با يك دوم جمع كنيم نتيجه از يك بيشتر ميشود ! يعني چي ؟ واقعا چه كسي جمع كسر ها را بلد نيست ؟
اما اگر فرض كنيم دو سوم را زنان ارث ميبرند و جمع كسرها هم يك است بنابر اين مذكر هم يك سوم ارث خواهد برد يعني هر يك از وراث چه مرد و چه زن بطور مساوي يك سوم ارث برده اند كه در اينضورت بخش اول ايه نقض ميشود يعني سهم دختران در تقسيم ارث برابر پسران است و بايد بخش اول ايه را حذف كرد.



آقای عراقی فکر نمیکنید یه کم دارید با کلمات بازی میکنید.

از وقتی که شما این مطلب رو نوشتید بار ها و بارها آیه مربوطه (آیه 11 سوره نساء) رو خوندم به ترجمه های مختلف مراجعه کردم. و حتی به ترجمه اکتفا نکرده و با دقت متن عربی رو وارسی کردم امااشکالی درش ندیدم.خیلی عذر میخوام که اینجوری حرف میزنم اما برداشتتون اشتباه بوده.
حالا آیه و ترجمه رو میزارم تا بادقت روش بحث کنیم.
يُوصِيكمُ اللَّهُ فى أَوْلَدِكمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظ الاُنثَيَينِ فَإِن كُنَّ نِساءً فَوْقَ اثْنَتَينِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَك وَ إِن كانَت وَحِدَةً فَلَهَا النِّصف
خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى كند كه (از ميراث ) براى پسر به اندازه سهم دو دختر باشد و اگر فرزندان شما (دو دختر و) بيش از دو دختر بوده باشد دو سوم ميراث از آن آنها است و اگر يكى بوده باشد نيمى (از ميراث ) از آن او است
در جمله نخست مى گويد: ((خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش مى كند كه براى پسران دو برابر سهم دختران قايل شويد)) يوصيكم الله فى اولادكم للذكر مثل حظ الانثيين
قابل توجه اينكه از نظر جمله بندى و طرز بيان ارث دختران اصل قرار داده شده و ارث پسران به صورت فرع و با مقايسه به آن تعيين گرديده ، زيرا مى گويد: پسران دو برابر سهم دختران مى برند و اين يك نوع تاكيد روى ارث بردن دختران و مبارزه با سنتهاى جاهلى است كه آنها را به كلى محروم مى كردند (اما فلسفه تفاوت ارث اين دو به زودى تشريح خواهد شد.
سپس مى فرمايد: اگر فرزندان ميت ، منحصرا دو دختر يا بيشتر باشند دو ثلث مال از آن آنهاست . فان كن نساء فوق اثنتين فلهن ثلثا ما ترك




ولى اگر تنهاى يك دختر بوده باشد نصف مجموع مال از آن اوست )) (و ان كانت واحدة فلها النصف ).
سؤ ال :
در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه قرآن در اين آيه مى گويد فوق اثنتين يعنى اگر دختران بيش از دو نفر باشند دو سوم مال متعلق به آنهاست ، بنابراين آيه از حكم دو دختر ساكت است ، بلكه تنها حكم يك دختر و چند دختر را گفته است .
پاسخ:
با توجه به جمله اول آيه ، جواب اين سؤ ال روشن مى شود، و آن اين است كه سهم دو دختر از جمله للذكر مثل حظ الانثيين : پسر دو برابر سهم دختر دارد اجمالا معلوم مى گردد، زيرا اگر بازماندگان شخص مرده فقط يك پسر و يك دختر باشند سهم دختر يك سوم و سهم پسر دو سوم مى گردد بنابراين سهم دو دختر طبق اين جمله دو سوم خواهد بود و شايد بخاطر همين بوده كه در جمله بعد از سهم دو دختر خوددارى شده و تنها اشاره به سهم چند دختر گرديده كه آنهم از دو سوم تجاوز نمى كند. (دقت كنيد)
از مراجعه به آخرين آيه سوره نساء نيز اين مساءله روشن مى شود زيرا در آن آيه سهم يك خواهر نصف قرار داده شده (همانند سهم يك دختر) سپس مى فرمايد: اگر دو خواهر بوده باشند دو سوم مال را مى برند از اين حكم مى فهميم كه در مورد دو دختر نيز دو سوم مال در نظر گرفته شده است .
به علاوه اين تعبير در ادبيات عرب ديده مى شود كه گاهى مى گويند فوق اثنتين و منظور اثنتان و ما فوق است يعنى دو و بيشتر.
از همه اينها گذشته حكم مزبور از نظر فقه اسلامى و منابع حديث مسلم است و اگر فرضا ابهامى در جمله بالا باشد با توجه به سنت (منابع حديث ) برطرف مى گردد.
حالا به چند نکته زیر دقت کنید.که سهم هر یک از فرزندان رو تشریح کرده:


  1. و سهم يك دختر نصف مال است .
  2. و سهم چند دختر در صورتى كه وارث ديگرى نباشد كه دو ثلث (دو سوم ) مى برند.
  3. و سهم پسران و دختران در صورتى كه هر دو بوده باشند كه پسران دو برابر دختران مى برند.
  4. و ملحق به اين قسم است ارث دو دختر كه آن نيز به بيانى كه گذشت دو ثلث (دو سوم ) است .

و چه اينكه بطور اشاره در قرآن آمده باشد مانند:
يك پسر به تنهائى (با نبود دختر و پدر و مادر) همه مال را، به دليل آيه :
((للذكر مثل حظ الانثيين )) كه اگر ارث مى برد به دليل ضميمه شود به جمله : ((و ان كانت واحده فلها النصف )) اين حكم استفاده مى شود، چون در جمله دوم سهم يك دختر را در صورتى كه وارث ديگرى نباشد نصف مال ميت قرار داده و در جمله اولى سهم پسر را دو برابر سهم دختر قرار داده .
از اين دو جمله مى فهميم كه اگر وارث ميت تنها يك پسر باشد، همه مال را مى برد كه دو برابر سهم يك دختر است .
******
پس اشکالاتی که شما گرفتید وارد نیست.چون بحثشون متفاوت بوده.اونجا که میگه پسر دوبرابر دختر برا وقتی هست که پسر و دختر باشه.و اونجا که میگه اگه دو دختر یا بیشتر باشه دو سوم، برا وقتی هست که فرزند پسری نباشه.و وقتی که یک دختر باشه نصف مال رو میبره.حالا اینکه بخوایم اون دوسوم رو با یک دوم جمع کنیم بگیم که از یک بیشتر میشه درست نیست.چون وضعیتها متفاوته.
 

araghi

عضو جدید
کاربر ممتاز
تعريف مهريه از فرهنگ معين
مقداري مال يا وجهي است كه به هنگام ازدواج يا پس از ان شوهر در ازاي تمتع به زن ميدهد دقت كنيد در ازاي تمتع انرا ميپردازد و اگر مس نكرده باشد نيمي از انرا بايد بپردازد اينها هيچ معناي عرفاني ندارند
 

Similar threads

بالا