داشتیم با بابا در مورد این مرغ های سوخاری و پاچینی ای که توی دستگاه فر رستورانها دم در می گذارند صحبت می کردیم.
گفتم : هوس کردم!
گفتم: جدیدا مد شده کتف و بال مرغ های بیچاره را هم به سیخ می کشند و تو دستگاه می گذارند بچرخد.
جلوی چشم مردم.
گرچه مزه اش شاید شبیه همین مرغهای خانگی باشد اما بازم آدم را به هوس می اندازد.
گفتم: حالا من هم به هوس افتادم.
بابا گفت: خوب نیست از اینا بخوری.
توی دلم گفتم احتمالا بابا می خواهد مرا از هوس بیندازد.
گفت: اینها چشم رویشان هست.
یعنی چشم مردم همش به اینها خورده.
خیلی ها مثل تو هوس کرده اند.
یک آه کشیده اند و ازش رد شده اند.
این اثر چشم شان رو ی این مرغ مانده.
اثر آه شان روی آن مانده.
بابا گفت: توی می روی از ویترین دستگاه فر یکی از مرغ ها را انتخاب می کنی و گارسون می گذارد جلوی تو...نمی دانی داری یک عالمه آه و حسرت مردم را می خوری...
از هوس افتادم...
افتادم از هوس...
گفتم : هوس کردم!
گفتم: جدیدا مد شده کتف و بال مرغ های بیچاره را هم به سیخ می کشند و تو دستگاه می گذارند بچرخد.
جلوی چشم مردم.
گرچه مزه اش شاید شبیه همین مرغهای خانگی باشد اما بازم آدم را به هوس می اندازد.
گفتم: حالا من هم به هوس افتادم.
بابا گفت: خوب نیست از اینا بخوری.
توی دلم گفتم احتمالا بابا می خواهد مرا از هوس بیندازد.
گفت: اینها چشم رویشان هست.
یعنی چشم مردم همش به اینها خورده.
خیلی ها مثل تو هوس کرده اند.
یک آه کشیده اند و ازش رد شده اند.
این اثر چشم شان رو ی این مرغ مانده.
اثر آه شان روی آن مانده.
بابا گفت: توی می روی از ویترین دستگاه فر یکی از مرغ ها را انتخاب می کنی و گارسون می گذارد جلوی تو...نمی دانی داری یک عالمه آه و حسرت مردم را می خوری...
از هوس افتادم...
افتادم از هوس...