دیوید پلی پنز بعد از یک تصادف موتورسیکلت یک انگشت و بخشی از سرش را از دست داد، ولی به جای آنکه انگشت قطع شده اش را دور بیاندازد، با خود به خانه برده ، آن را پخت و و خورد و حتی استخوان هایش را به عنوان یادگاری نگاه داشت.
جراحان به آقای پلی پنز اطلاع دادند که به دلیل سیاه شدن انگشتش در حادثه تصادف موتورسیکلت مجبور به قطع آن هستند. این مرد اهل کولچستر از پزشکان درخواست کرد که بعد از عمل آن را به او بدهند تا به خانه ببرد و آنها نیز مخالفتی نکردند.
به گفته دیوید ، او همیشه درباره آدم خواری و چگونگی مزه گوشت انسان کنجکاو بوده است و از آنجا که خوردن گوشت انسانها غیر قانونی است ، او نتوانسته بود این کنجکاوی خود را فرونشاند!
البته به عقیده خودش آن انگشت بخش بزرگی از وجود او بوده است و نمی توانسته راحت آن را از دست بدهد ، با این کار او سعی کرده است تا آن را برای خود حفظ کند.
دیوید بعد از دو روز بهبودی پس از عمل به این کار دست زده و برای حفظ استخوان هایش آن را آب پز و بدون هیچ گونه ادویه مصرف کرد تا طعم واقعی آن از دست نرود!
آقای پلی پنز به همه اطمینان خاطر داد که با این کار هرگز به یک آدم خوار سریالی نظیر هانیبال لکتر تبدیل نخواهد شد، این یک تجربه در زندگی اش بود که هرگز قصد ندارد آن را تکرار کند. او اکنون استخوانهایش را درون یک جعبه به عنوان یادگاری نگاه داشته است.
جراحان به آقای پلی پنز اطلاع دادند که به دلیل سیاه شدن انگشتش در حادثه تصادف موتورسیکلت مجبور به قطع آن هستند. این مرد اهل کولچستر از پزشکان درخواست کرد که بعد از عمل آن را به او بدهند تا به خانه ببرد و آنها نیز مخالفتی نکردند.
به گفته دیوید ، او همیشه درباره آدم خواری و چگونگی مزه گوشت انسان کنجکاو بوده است و از آنجا که خوردن گوشت انسانها غیر قانونی است ، او نتوانسته بود این کنجکاوی خود را فرونشاند!
البته به عقیده خودش آن انگشت بخش بزرگی از وجود او بوده است و نمی توانسته راحت آن را از دست بدهد ، با این کار او سعی کرده است تا آن را برای خود حفظ کند.
دیوید بعد از دو روز بهبودی پس از عمل به این کار دست زده و برای حفظ استخوان هایش آن را آب پز و بدون هیچ گونه ادویه مصرف کرد تا طعم واقعی آن از دست نرود!
آقای پلی پنز به همه اطمینان خاطر داد که با این کار هرگز به یک آدم خوار سریالی نظیر هانیبال لکتر تبدیل نخواهد شد، این یک تجربه در زندگی اش بود که هرگز قصد ندارد آن را تکرار کند. او اکنون استخوانهایش را درون یک جعبه به عنوان یادگاری نگاه داشته است.
............
