لطفا بدون توهين و ناسزا به هم اين شك منو برطرف كنيد:

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:
وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذي أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ أَمْسِکْ عَلَيْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفي‏ في‏ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْديهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَيْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَيْ لا يَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنينَ حَرَجٌ في‏ أَزْواجِ أَدْعِيائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً37
شماره صفحه : 423حزب : 85جزء : بیست و دومسوره : احزاب
و ( به یاد آر ) زمانی که به کسی که خدا بر او نعمت ( ایمان ) بخشیده بود و تو نیز بر او نعمت داده بودی ( آزاد کرده و پسرخوانده ات بود ) می گفتی همسرت را برای خود نگه دار و از خدا پروا کن. و تو آنچه را که خداوند ( در آینده ) آشکار سازنده آن بود ( مأمور شدنت به ازدواج با مطلّقه وی ) در دل خود پنهان می داشتی و از مردم می ترسیدی ( که بگویند با همسر پسرخوانده اش ازدواج نموده ) در حالی که خداوند سزاوارتر بود که از او بترسی. پس چون زید از وی نیازش را برآورد ( و طلاقش داد ) او را همسر تو کردیم تا ( در آینده ) برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است.

چطور؟ من تفسيرشم خوندم ولي هنوز قانع نشدم
 

narges_F

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم هنگ کردم.....اگه مسله ایمانه نباید اینجوری بشه...
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بیشتر توضیح میدید؟
چیو چطور؟

ميدونيد اينو يك نفر باهام مطرح كرد كه اعتقادي به هيچ ديني نداره ازم پرسيد كه چطور پيامبرتون از همسر پسر خوانده خودش خوشش اومده؟ منم نتونستم جوابشو بدم چون اطلاعاتم خيلي ضعيف بود براي همين پرسيدم اينم يكي از سوالات اون فرد بود:برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
ميدونيد اينو يك نفر باهام مطرح كرد كه اعتقادي به هيچ ديني نداره ازم پرسيد كه چطور پيامبرتون از همسر پسر خوانده خودش خوشش اومده؟ منم نتونستم جوابشو بدم چون اطلاعاتم خيلي ضعيف بود براي همين پرسيدم اينم يكي از سوالات اون فرد بود:برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است

یعنی چون مقام پیامبری داره نباید از کسی خوشش بیاد؟
یا اینکه منظورتون از خوش اومدن هوس و چشم ناپاکیه؟
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام مینا جان،اینو بخون،داستان کاملشه.....

سلام مینا جان،اینو بخون،داستان کاملشه.....

ازدواج با زينب زيد بن حارثه (16) مرد بسيار بزرگوارى بود . در دوره اسلام هم اين مرد شرافتها و فضيلتها كسب كرد و در جنگ مؤته همراه جنابجعفر بن ابى طالبشهيد شد. اين مرد مسلمان شد و ظاهرا دومين مرد مسلمان باشد , يعنى بعد از على اولين مردى كه به پيغمبر اكرم ايمان آورد همين زيد بن حارثه آزاد شده رسول اكرم بود . اين مرد ايمان و علاقه عجيبى به رسول اكرم داشت , به طورى كه پدر و مادرش بعدها كه فهميدند پسرشان آزاد شده آمدند او را به نزد خود ببرند , رسول اكرم هم او را مرخص كرد و فرمود اختيار با خودت , اگر مى خواهى پيش پدر و مادرت بروى برو . اما اين پدر و مادر هر كارى كردند كه برگردد گفت من بر نمى گردم و اين خانه را رها نمى كنم . اين جوان را مردم پسر خوانده پيغمبر مى خواندند . پيغمبر اكرم مخصوصا دختر عمه خودشان زينب بنت جحش را به عقد او در آوردند كه اين هم داستان خيلى معروفى دارد . پيغمبر اكرم فرستاد دنبال زينب بنتجحش به عنوان خواستگارى . او اول خيال كرد كه خود رسول اكرم خواستگار او است , خودش و برادرش عبدالله بن جحش با كمال خوشحالى و سرور جواب مثبت دادند , ولى بعد كه اطلاع پيدا كرد پيغمبر او را براى غلام آزاد شده خودش مى خواهد ناراحت و عصبانى شد , گفت من خيال كردم كه پيغمبر مرا براى خودشان خواستگارى كرده اند . من نوه عبدالمطلب , يك زن قرشيه بيايم و زن يك غلام آزاد شده شوم ؟ , اين خلاف شؤون و حيثيات من است . پيغمبر اكرم به او پيغام داد كه اسلام اين نخوتها را از بين برده است , زيد مؤمن و مسلمان و با ايمان است , مسلم كفو مسلم و مؤمن كفو مؤمن است , از نظر من تو نبايد امتناع بكنى . زينب گفت كه اگر شما واقعا معتقد هستيد كه من با زيد ازدواج كنم , موافقم . حضرت فرمودند : بسيار خوب , و چون پيغمبر موافق بود با زيد ازدواج كرد. و چون از اول زيد را نمى خواست , تا آخر هم به او علاقمند نشد و مرتب ناراحتى و كج خلقى مى كرد . زيد مىآمد نزد رسول اكرم و شكايت مى كرد كه وضع اخلاقى زينب اينطور است , اجازه مى خواست كه طلاق بدهد و رسول اكرم مانع مى شد تا بالأخره زيد او را طلاق داد و پيغمبر اكرم با او ازدواج كرد . اين همان داستانى است كه كشيشهاى مسيحى روى آن داد و فرياد راه انداخته اند كه بله پيغمبر اسلام يك روزى داخل خانه يكى از اصحاب خود شد و او اتفاقا زنى بسيار زيبا و قشنگ در خانه داشت و پيغمبر چون سرزده داخل شد آن زن را در نهايت زيبائى مشاهده كرد و بعد بيرون آمد , ولى وقتى كه بيرون آمد محبت آن زن در دلش جا گرفته بود و بعد چون فهميدند كه پيغمبر به آن زن علاقمند است شوهرش او را طلاق داد ! اينها ديگر افسانه است . زينب دختر عمه پيغمبر بود , يك زن غريبه نبود كه پيغمبر او را نديده و نشناخته باشد . مكه يكده و يا يك قصبه بوده است . در زمان جاهليت هم حجابى اساسا وجود نداشته است . قرآن بود كه آيه حجاب را در سوره نور در مدينه نازل كرد : & قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم ...& ( 17) . از زمان كودكى زينب تا وقتى كه به زمان بلوغ رسيد يعنى وقتى كه پيغمبر خودش او را براى غلام آزاد شده اش خواستگارى كرد , عادتا در محيط آن روز عرب كمتر روزى بوده است كه پيغمبر اين دختر عمه را نديده باشد . آنوقت پيغمبر عاشق دلفريفته اين زن نشد مگر در وقتى كه او را شوهر داد و چند سال هم در خانه شوهر بود و از او فرزند هم آورد و بعد ناگهان او را ديد و عاشق شد ! ازدواج پيغمبر با زينب براى نسخ عملى همين عادت و رسم بود كه بسيار ريشه دوانيده بود در تمام جوامع بشرى . خيلى براى اعرابجاهليت اين كار مستنكر بود كه پيغمبر با زن پسر خوانده خودش ازدواج كرد . ازدواج پيغمبر در آن زمان با زينب در نظر مردم مستنكر بود اما نه روى حسابى كه اخيرا كشيشها درست كرده اند , بلكه روى اين حساب كه مگر مى شود كسى با عروس خود پس از طلاق پسرش ازدواج كند ؟ ! قرآن اين رسم را نسخ كرد و جمله اول آيه ناظر به اين حقيقت است : & ما كان محمد ابا احد من رجالكم & .(18) محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست , اين حرفها يعنى چه ؟ ! او فقط پدر فرزندان خودش استنه پدر يكمرد اجنبى , او را با اين صفات نشناسيد و با اين صفات خطاب نكنيد , او را ابو زيد نخوانيد و زيد را ابن رسول الله نخوانيد بلكه او را با صفترسول الله و صفتخاتم النبيين بشناسيد , البته همه پيغمبران پيغمبر خدا بوده اند ا ما او يك صفت خاص و جداگانه اى دارد , او خاتم النبيين است , خاتم همه انبياء است .
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یعنی چون مقام پیامبری داره نباید از کسی خوشش بیاد؟
یا اینکه منظورتون از خوش اومدن هوس و چشم ناپاکیه؟

منظور اون شخص هم همين بود كه چرا مقام نبوت دارند بايد از همسر پسر خوندشون خوشش بياد؟ بعد اون تيكه اي كه قرمز كردم....... نميدونم خودم نتونستم قانع شم كه بخوام اونو قانع كنم:cry:
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ازدواج با زينب زيد بن حارثه (16) مرد بسيار بزرگوارى بود . در دوره اسلام هم اين مرد شرافتها و فضيلتها كسب كرد و در جنگ مؤته همراه جنابجعفر بن ابى طالبشهيد شد. اين مرد مسلمان شد و ظاهرا دومين مرد مسلمان باشد , يعنى بعد از على اولين مردى كه به پيغمبر اكرم ايمان آورد همين زيد بن حارثه آزاد شده رسول اكرم بود . اين مرد ايمان و علاقه عجيبى به رسول اكرم داشت , به طورى كه پدر و مادرش بعدها كه فهميدند پسرشان آزاد شده آمدند او را به نزد خود ببرند , رسول اكرم هم او را مرخص كرد و فرمود اختيار با خودت , اگر مى خواهى پيش پدر و مادرت بروى برو . اما اين پدر و مادر هر كارى كردند كه برگردد گفت من بر نمى گردم و اين خانه را رها نمى كنم . اين جوان را مردم پسر خوانده پيغمبر مى خواندند . پيغمبر اكرم مخصوصا دختر عمه خودشان زينب بنت جحش را به عقد او در آوردند كه اين هم داستان خيلى معروفى دارد . پيغمبر اكرم فرستاد دنبال زينب بنتجحش به عنوان خواستگارى . او اول خيال كرد كه خود رسول اكرم خواستگار او است , خودش و برادرش عبدالله بن جحش با كمال خوشحالى و سرور جواب مثبت دادند , ولى بعد كه اطلاع پيدا كرد پيغمبر او را براى غلام آزاد شده خودش مى خواهد ناراحت و عصبانى شد , گفت من خيال كردم كه پيغمبر مرا براى خودشان خواستگارى كرده اند . من نوه عبدالمطلب , يك زن قرشيه بيايم و زن يك غلام آزاد شده شوم ؟ , اين خلاف شؤون و حيثيات من است . پيغمبر اكرم به او پيغام داد كه اسلام اين نخوتها را از بين برده است , زيد مؤمن و مسلمان و با ايمان است , مسلم كفو مسلم و مؤمن كفو مؤمن است , از نظر من تو نبايد امتناع بكنى . زينب گفت كه اگر شما واقعا معتقد هستيد كه من با زيد ازدواج كنم , موافقم . حضرت فرمودند : بسيار خوب , و چون پيغمبر موافق بود با زيد ازدواج كرد. و چون از اول زيد را نمى خواست , تا آخر هم به او علاقمند نشد و مرتب ناراحتى و كج خلقى مى كرد . زيد مىآمد نزد رسول اكرم و شكايت مى كرد كه وضع اخلاقى زينب اينطور است , اجازه مى خواست كه طلاق بدهد و رسول اكرم مانع مى شد تا بالأخره زيد او را طلاق داد و پيغمبر اكرم با او ازدواج كرد . اين همان داستانى است كه كشيشهاى مسيحى روى آن داد و فرياد راه انداخته اند كه بله پيغمبر اسلام يك روزى داخل خانه يكى از اصحاب خود شد و او اتفاقا زنى بسيار زيبا و قشنگ در خانه داشت و پيغمبر چون سرزده داخل شد آن زن را در نهايت زيبائى مشاهده كرد و بعد بيرون آمد , ولى وقتى كه بيرون آمد محبت آن زن در دلش جا گرفته بود و بعد چون فهميدند كه پيغمبر به آن زن علاقمند است شوهرش او را طلاق داد ! اينها ديگر افسانه است . زينب دختر عمه پيغمبر بود , يك زن غريبه نبود كه پيغمبر او را نديده و نشناخته باشد . مكه يكده و يا يك قصبه بوده است . در زمان جاهليت هم حجابى اساسا وجود نداشته است . قرآن بود كه آيه حجاب را در سوره نور در مدينه نازل كرد : & قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم ...& ( 17) . از زمان كودكى زينب تا وقتى كه به زمان بلوغ رسيد يعنى وقتى كه پيغمبر خودش او را براى غلام آزاد شده اش خواستگارى كرد , عادتا در محيط آن روز عرب كمتر روزى بوده است كه پيغمبر اين دختر عمه را نديده باشد . آنوقت پيغمبر عاشق دلفريفته اين زن نشد مگر در وقتى كه او را شوهر داد و چند سال هم در خانه شوهر بود و از او فرزند هم آورد و بعد ناگهان او را ديد و عاشق شد ! ازدواج پيغمبر با زينب براى نسخ عملى همين عادت و رسم بود كه بسيار ريشه دوانيده بود در تمام جوامع بشرى . خيلى براى اعرابجاهليت اين كار مستنكر بود كه پيغمبر با زن پسر خوانده خودش ازدواج كرد . ازدواج پيغمبر در آن زمان با زينب در نظر مردم مستنكر بود اما نه روى حسابى كه اخيرا كشيشها درست كرده اند , بلكه روى اين حساب كه مگر مى شود كسى با عروس خود پس از طلاق پسرش ازدواج كند ؟ ! قرآن اين رسم را نسخ كرد و جمله اول آيه ناظر به اين حقيقت است : & ما كان محمد ابا احد من رجالكم & .(18) محمد پدر هيچيك از مردان شما نيست , اين حرفها يعنى چه ؟ ! او فقط پدر فرزندان خودش استنه پدر يكمرد اجنبى , او را با اين صفات نشناسيد و با اين صفات خطاب نكنيد , او را ابو زيد نخوانيد و زيد را ابن رسول الله نخوانيد بلكه او را با صفترسول الله و صفتخاتم النبيين بشناسيد , البته همه پيغمبران پيغمبر خدا بوده اند ا ما او يك صفت خاص و جداگانه اى دارد , او خاتم النبيين است , خاتم همه انبياء است .

خوب اين درست ...منم اينا رو ميدونم ...مشكل من اينه برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خوب اين درست ...منم اينا رو ميدونم ...مشكل من اينه برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است

ببین خواهر خوبم،هر آیه ای شأن نزول داره،من و شما و خیلی از دوستان اینجا که نمیتونیم بفهمیم معنی این آیه ها چیه،صرف بسنده کردن به ترجمه فارسی آیه باعت میشه که من و شما برای خودمون برداشت کنیم،که متأسفانه معلومه که برداشت خوبی هم نیستش و خلاف عرفه جامعه اسلامیه.....

من مثال بزنم؟یه آیه ای هست که گفته زنانتان رابزنید اگر فرمانبری نکردن(این ترجمه اشه)من و شما میگیم واقعا چقد این دین اسلام ضد حقوق بشره،مگه نه؟
میدونی تفسیرش چیه؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببین خواهر خوبم،هر آیه ای شأن نزول داره،من و شما و خیلی از دوستان اینجا که نمیتونیم بفهمیم معنی این آیه ها چیه،صرف بسنده کردن به ترجمه فارسی آیه باعت میشه که من و شما برای خودمون برداشت کنیم،که متأسفانه معلومه که برداشت خوبی هم نیستش و خلاف عرفه جامعه اسلامیه.....

من مثال بزنم؟یه آیه ای هست که گفته زنانتان رابزنید اگر فرمانبری نکردن(این ترجمه اشه)من و شما میگیم واقعا چقد این دین اسلام ضد حقوق بشره،مگه نه؟
میدونی تفسیرش چیه؟

من ميدونم هر آيه دو تفسير داره تفسير ظاهري و تفسير باطني ..كاملا درك ميكنم ولي اول خودم بايد قانع شم تا بتونم كسي رو هم قانع كنم........
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
خوب اين درست ...منم اينا رو ميدونم ...مشكل من اينه برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان- آن گاه که پسرخوانده ها نیازشان را از آنها برآورده باشند- سختی و منعی نباشد ، و امر ( تکوینی ) خداوند همواره شدنی است

نه من میخام بدونم وقتی یکی از یکی طلاق میگیره، ایا به پدر اون فرد هنوز محرم هست؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه من میخام بدونم وقتی یکی از یکی طلاق میگیره، ایا یه پدر اون فرد هنوز محرم هست؟

مشكل ايشون اين نبود قبل از طلاق دادن اگر ترجمه آيه رو بخونيد پيامبر از زن پسر خوندشون خوشش اومده ازم پرسيد كه اين قرآني كه بهش اعتقاد داري اينم ترجمه آيش ...اگر اول طلاق بود و بعد ازدواج خوب ميتونستم جوابشو بدم ولي وقتي آيه رو ميخونم نميتونم
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من ميدونم هر آيه دو تفسير داره تفسير ظاهري و تفسير باطني ..كاملا درك ميكنم ولي اول خودم بايد قانع شم تا بتونم كسي رو هم قانع كنم........

آفرین بر تو(معلم جغرافیمون با لهجه شیرازی اینو هی میگفت)

ببین،برتری ما نسبت به دوستان و برادران اهل سنت اینه که امام باقر و امام صادقی داریم که لغت به لغت آیات قرآن رو برای ما تفسیر کردن،دقت کردی چقد از روایات ما قال الباقر و قال الصادقه؟
حالا این درست،کجای روایت های شیعه این مطلب درج شده؟کدوم تفسیری رأی بر ترجمه این آیه برای تمامیه مسلمانان داره؟شرایطی نداره اونوقت؟
هرکسی هست و هرجا هست و داره این حرفای منو میخونه،این مطلبی که من اول گذاشتم رو شهید مطهری از لسان مراجع دینی گفته و این تفسیر این آیه اس.

بعضی آیات هستند که بر پایه داستان اند،یعنی دارن واقعه ای رو تعریف میکنن،اونا پایه احکامی نیستند که،من فکر میکنم که این آیه هم به این اشاره داره.

دوست صاحب سوال هم بیاد،من ببینم اینو از کجا یافته تا جواب کامل بدم
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
مشكل ايشون اين نبود قبل از طلاق دادن اگر ترجمه آيه رو بخونيد پيامبر از زن پسر خوندشون خوشش اومده ازم پرسيد كه اين قرآني كه بهش اعتقاد داري اينم ترجمه آيش ...اگر اول طلاق بود و بعد ازدواج خوب ميتونستم جوابشو بدم ولي وقتي آيه رو ميخونم نميتونم

آخه خیلی عذر میخام مگه پیامبران دل ندارن؟! دیوار که نیستن! اوناهم احساس دارن. حالا قرآن که میگه خوشش اومده به این نذارید که نعوذ بالله پیامبر هیز بوده. خب دختر خوبی بوده که محبتش توی دل پیغمبر افتاده بوده. منم مثلا خاله و عمه خودم رو دوست دارم جرم کردم؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخه خیلی عذر میخام مگه پیامبران دل ندارن؟! دیوار که نیستن! اوناهم احساس دارن. حالا قرآن که میگه خوشش اومده به این نذارید که نعوذ بالله پیامبر هیز بوده. خب دختر خوبی بوده که محبتش توی دل پیغمبر افتاده بوده. منم مثلا خاله و عمه خودم رو دوست دارم جرم کردم؟

وا ايشون پيامبر بودند معصوم و مبرا از گناه............
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
مشكل ايشون اين نبود قبل از طلاق دادن اگر ترجمه آيه رو بخونيد پيامبر از زن پسر خوندشون خوشش اومده ازم پرسيد كه اين قرآني كه بهش اعتقاد داري اينم ترجمه آيش ...اگر اول طلاق بود و بعد ازدواج خوب ميتونستم جوابشو بدم ولي وقتي آيه رو ميخونم نميتونم

بعدم باید دید که وقتی قرآن درباره محبت پیامبر نسبت به این عروس حرف میزنه، اعراب ازین کلمه برای محبت بد و زشت استفاده میکنن یا اینکه این کلمه محبت برای جاهایی هست که محبت پاک باشه؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعدم باید دید که وقتی قرآن درباره محبت پیامبر نسبت به این عروس حرف میزنه، اعراب ازین کلمه برای محبت بد و زشت استفاده میکنن یا اینکه این کلمه محبت برای جاهایی هست که محبت پاک باشه؟

خوب اين درست اون بندي كه قرمز كردم چي؟
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
وا خاله كه محرمه ادمه....اي بابا

خب منم همینو میگم
دوست داشتن که گناه نیست. نگاه حرام داشتن گناهه!
مگه نمیشه یه پسر یه عشق پاک داشته باشه به یه نامحرم؟ عشق پاک داشتن گناهه؟! حالا شاید حرفام زیاد درست نباشه درباره این آیه ولی دوست داشتن گناه نیست.

بعدم اون تیکه قرمز مشکلش کجاست؟
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب منم همینو میگم
دوست داشتن که گناه نیست. نگاه حرام داشتن گناهه!
مگه نمیشه یه پسر یه عشق پاک داشته باشه به یه نامحرم؟ عشق پاک داشتن گناهه؟! حالا شاید حرفام زیاد درست نباشه درباره این آیه ولی دوست داشتن گناه نیست.

بعدم اون تیکه قرمز مشکلش کجاست؟

يعني اون تيكه كه قرمزش كردم مشكلي نداره؟:surprised:
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب منم همینو میگم
دوست داشتن که گناه نیست. نگاه حرام داشتن گناهه!
مگه نمیشه یه پسر یه عشق پاک داشته باشه به یه نامحرم؟ عشق پاک داشتن گناهه؟! حالا شاید حرفام زیاد درست نباشه درباره این آیه ولی دوست داشتن گناه نیست.

بعدم اون تیکه قرمز مشکلش کجاست؟

ميدوني درسته دوست داشتن دست خوده ادم نيست ولي وقتي كسي همسر داره ميشه خيانت ...........
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی واسم سنگینه من اصن معنیشو متوجه نمیشم..!!:D

خوب منم براي همين گذاشتمش... البته الان يكي از دوستان گلم يه سري مطالب برام فرستاد خيلي چيزا دستگيرم شد ولي اون بند آخرو نميفهمم
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب منم براي همين گذاشتمش... البته الان يكي از دوستان گلم يه سري مطالب برام فرستاد خيلي چيزا دستگيرم شد ولي اون بند آخرو نميفهمم

من کلا هیچ بندشو متوجه نشدم...
:smile:
ولی من خیلی سوال دارم جوابشم فقط باید از خدا بگیرم چون هیشکی جواب قانع کننده بهم نمیده!!
حالا خدا رو از کجا باید پیدا کنم نمیدونم!!
 
Similar threads

Similar threads

بالا