بحث و گفتگویی جامع پیرامون تحدی قرآن

P.Guardiola

اخراجی موقت
قرآن برای اثبات آسمانی بودن خود تحدی (دعوت به رقابت در همانند‌آوری) کرده است. آیة ۸۸ سورة اسری می‌گويد:

[ای پيامبر به مردم] بگو اگر جن و انس دست به دست هم دهند تا «مثل» قرآن را بياورند، هرگز نمی‌توانند از عهدة اين کار برآيند، هر چند همه به همديگر کمک کنند.

آيات ۱۳ و ۱۴ سورة هود به رقيب تخفيف می‌دهند:

به آنان که می‌گويند [پيامبر آيات قرآن را] از خود می‌بافد و به دروغ به خدا نسبتش می‌دهد بگو: اگر راست می‌گوييد، جز خدا هر که را که می‌توانيد به ياری بطلبيد و ده سوره «مثل» آن بياوريد؛ پس اگر شما را اجابت نکردند (اگر از عهدة اين کار برنيامدند)، بدانيد که قرآن به علم خدا نازل شده است و نيز هيچ خدايی جز او نيست. آيا تسليم نمی‌شويد [و يا: اسلام نمی‌آوريد]؟

و اما آيات ۲۳ و ۲۴ سورة بقره در اين مورد حرف آخر را می‌زنند:

و اگر در آنچه بر بندة خويش نازل کرده‌ايم شک داريد، سوره‌ای «مثل» آن بياوريد و جز خدا همة حاضرانتان را فرا خوانيد اگر راست می‌گوييد؛ و هرگاه چنين نکرديد ـ که هرگز نتوانيد کرد ـ پس بترسيد از آتشی که برای کافران مهيا شده و هيزم آن مردمان و سنگ‌ها هستند.


در مورد آيات فوق نکته زير قابل تأمل است:


در همة اين آيات از مخالفان خواسته شده است تا متنی «مثل» قرآن بياورند، اما معنای دقيق واژة «مثل» در اين تحدی نامعلوم است.

قرآن نگفته است که منظورش از «مثل» چيست، بنابراين دعوت به رقابت و مبارزه‌ای کرده که معيار و ميزان داوری آن مشخص نيست. مخالفان هرچقدر هم متن‌های زيبا و فصيح و بليغ و با مضامين عالی اخلاقی، اجتماعی و … بياورند، پيروان قرآن به‌راحتی می‌گويند هيچکدام از اين متن‌ها «مثل» قرآن نيستند.

اما اگر از آنها سؤال شود که به چه دليل و با کدام معيار و ميزانی چنين حکمی صادر می‌کنيد، خواهيد ديد که پاسخ دقيق و محکم و واحدی برای اين سؤال وجود ندارد؟ :(
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
شايد توضيح دقيق‌تر اين مطلب ضروری باشد. عموم عالمان اسلام معتقد به اعجاز لفظی و معنوی قرآن هستند.

به اعتقاد آنها معنای آيات تحدی اين است که هيچ بشری نمی‌تواند سوره‌ای بياورد که به لحاظ زيبايی و فصاحت و بلاغت و عمق معانی مثل قرآن باشد. اما اولاً معلوم نيست چنين تفسيری از آيات تحدی با کدام دليل قطعی و با استناد به کدام شواهد و قرائن محکم بدست آمده است. همانطور که گفتم خود آيات تحدی در اين مورد سکوت کرده‌اند و در آيات ديگر قرآن نيز هيچ نشانه و اشاره‌ای در اين مورد وجود ندارد. ثانياً اوصاف مذکور (زيبايی، فصاحت، بلاغت و عمق معانی) هيچکدام معيارهای دقيق و قابل اندازه‌گيری ندارند تا با آنها بتوان معلوم کرد که به عنوان مثال اشعار ابن‌فارض (از جهات ياد شده) مثل اشعار دعبل خزايی هست يا نه، و اگر اين دو مثل هم نيستند، کدام يک برتر از ديگری است.

قضاوت در چنين مواردی بستگی به سليقه‌ها، ذوقيات، روحيات و پيش‌فرض‌ها و پيش‌زمينه‌های فکری، تربيتی، اخلاقی، روحی و روانی انسان‌ها دارد

و چون اين امور در انسانها يکسان نيستند، قضاوت‌ها نيز متفاوت از آب در می‌آيد. اشتباه نشود. منظور من اين نيست که فصاحت و بلاغت هيچ ضابطه و قاعده و قانونی ندارد.

ميگويم: اين قواعد، خصوصاً در هنگام مقايسه شاهکارهای ادبی نمی‌توانند نقش خط‌کش و ترازو را بازی کنند و ميزان زيبايی و فصاحت و بلاغت يک متن را به گونه‌ای دقيق نشان دهند. بسياری از انسان‌های معمولی توانسته‌اند و می‌توانند با رعايت همين قواعد، متن‌هايی زيبا، فصيح، بليغ و مشتمل بر مطالب عميق اخلاقی، عرفانی و ... خلق کنند (همانطور که کرده‌اند و نمونه‌های آن فراوان است).

اما سخن من اين است که هيچ‌گاه نمی‌توانيم بطور محکم و قاطع (درست همانگونه که وزن يا ابعاد دو جسم را با خط‌کش و ترازو اندازه گرفته و مقايسه می‌کنيم) معلوم کنيم که آيا اين متن‌ها مثل قرآن (و يا برتر از آن) هستند يا نه. بنابراين در تحدی قرآن معيار و ميزان داوری معلوم نيست و اين اشکال بزرگی است که پاسخ می‌طلبد.


خوب است به يک نمونه از مواردی که مخالفان برای پاسخ به تحدی قرآن اقدام به ساختن سوره‌هايی مثل سوره‌های قرآن کرده‌اند اشاره کنيم و پاسخ مسلمانان را نيز بشنويم: يکی از نويسندگان مسيحی که مدعی معارضه با قرآن است، در مقابل سوره حمد با اقتباسی که از خود سوره داشته است سوره خودساخته‌ای عرضه نموده است:

الحمدللرحمن، رب الاکوان، الملک الديان. لک العباده و بک المستعان اهدنا صراط الايمان.
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
سلام،در پاسخ به سوال شما کافیه به یکی از جنبه های اعجاز قرآن اشاره کنیم!ریاضیات در قرآن!
این شباهت و همانندی هم که گفتین باید همه جنبه های قرآن رو دربر داشته باشه!نه فقط یکیشونو!
ببخشید فرصت نداشتم بیشتر توضیح بدم ولی اگه در مورد روابط ریاضی حاکم در قرآن یه تحقیقی کنین(حداقل به عنوان یک دلیل)می بینید که با تغییر یک حرف نظم قرآن به هم میریزه!!!
موفق باشید...
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
سلام،در پاسخ به سوال شما کافیه به یکی از جنبه های اعجاز قرآن اشاره کنیم!ریاضیات در قرآن!
این شباهت و همانندی هم که گفتین باید همه جنبه های قرآن رو دربر داشته باشه!نه فقط یکیشونو!
ببخشید فرصت نداشتم بیشتر توضیح بدم ولی اگه در مورد روابط ریاضی حاکم در قرآن یه تحقیقی کنین(حداقل به عنوان یک دلیل)می بینید که با تغییر یک حرف نظم قرآن به هم میریزه!!!
موفق باشید...

اگر منظورتون این بود که مثلا 20 تا مرد اومده 20 تا زن و....
من خیلی هاشو شمردم دیدم چنین چیزی نبوده.
یعنی یکسری مشتقات عربی اون واژه مدنظر به طور عمدی شمرده شده و یکسری شمرده نشده.


اگر خواستید بررسی کنیم، میتونید دو الی سه نمونه عددی بیارین فقط خواهشا زیاد نشه که فکر کنم کل حجم تاپیک رو این عدد سازی ها بگیره !!!
در مورد ارتباط عددی و عدد اول و... هم فقط یکسری بازی با ریاضیه که شما بین حتی یکسری اعداد رندم هم میتونی با دستکاری کردن یکسری ارتباط بیابی.


به هر حال خلاصه و کم چیزی بود بیارین تا بررسی بشه منم دوست دارم اگر واقعا چیز خاصی بود بهش برسم.
نه اینکه یهو به هزار مورد اشاره بشه نفهمیم باید چی رو بررسی کرد.
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
شايد اشاره به نظر آقای جوادی آملی در باره تحدی قرآن خالی از لطف نباشد. به نظر ايشان تحدی مشتمل بر قياس و برهان است، بدين‌گونه که:


اگر اين کتاب کلام خدا نباشد، پس کلامی بشری است

اگر بشری باشد پس شما هم که بشر هستيد بايد بتوانيد مثل آن را بياوريد

اگر شما توانستيد مثل آن را بياوريد، بشری بودنش اثبات می‌شود و اگر نتوانستيد، معلوم می‌شود که (قرآن) بشری نيست و اعجازی است که اثبات کنندة ادعای نبوت و رسالت آورنده آن خواهد بود.



برهان آقای جوادی آملی مشتمل بر چهار گزاره شرطی است که هيچ‌کدام از آنها درست نيست :

1- گزاره شرطی اول نا‌درست است، زيرا ممکن است محتوای قرآن کلام ملائکه یا حالات عرفانی یک انسان باشد که فقط مخصوص همان انسان است مثل مولانا و....

2- گزاره دوم نيز نادرست است، چرا که بشری بودن يک اثر (علمی، ادبی، هنری و ...) لزوما به معنای معارض داشتن آن نيست، يا حداقل دليلی به سود اين مدعا اقامه نشده است. به عبارت ديگر وقوع اين پديده که يک نفر اثری علمی، ادبی يا هنری خلق کند و هيچ‌کس نتواند مثل يا بهتر از آن را بياورد، محال عقلی نيست.

3- گزاره شرطی سوم نيز نادرست است، زيرا معارض داشتن لزوما به معنای بشری‌بودن نيست. حداقل می‌توان فرض کرد (و احتمال داد) که پديده‌ای مخلوق ملائکه باشد و در عين حال بشر نيز توانايی خلق اثری مثل آن را داشته باشد.

4- گزاره شرطی چهارم نيز نادرست است و اگر بنا به فرض پذيرفته باشيم که قرآن پديده‌ای بی‌نظير و بلامعارض است، بشری‌نبودن آن اثبات نمی‌شود.


گويی بين توانايی يا ناتوانی آدميان در آوردن اثری مثل يک اثر مفروض، و بشری بودن يا نبودن آن، رابطه‌ای منطقی وجود دارد، در حالی که بين اين‌دو هيچ رابطه‌ای ديده نمی‌شود.
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
فرض کنيد يک مسيحی عرب‌ زبان در پاسخ به تحدی قرآن متنی زيبا، بليغ، فصيح و حاوی مضامين عالی اخلاقی و عرفانی ارائه می‌دهد و مدعی می‌شود که اين متن، حتی از قرآن هم بهتر است،

اکنون داوری در اين مورد را به عهدة چه کسی بايد گذاشت؟

پيداست که داور نبايد از ميان طرفين دعوا باشد. بنابراين دو حالت می‌ماند:

يا بايد يکی از پيروان اديان ديگر (مثلاً: يک يهودی) دراين مورد داوری کند و يا شخصی بی‌دين و لائيک. اما اولاً اين دو نيز هيچکدام نمی‌توانند بی‌طرفانه قضاوت کنند، زيرا هر دو به دليلی با قرآن مخالفند و آن را ساختة دست بشر می‌دانند و ثانياً افراد منصف و بی‌غرض هم، ممکن است قضاوت‌های مختلف داشته باشند و اين نکته‌ای فوق‌العاده مهم و قابل‌تأمل است. اگر پذيرفته باشيم که افراد مختلف، قضاوت‌های مختلف دارند، آنگاه اين سؤال پيش می‌آيد که قضاوت کداميک از آنها حجت است و به چه دليل؟ و آيا هنگامی که کار داوری به اختلاف نظر و مشاجرات و مباحثات داغ می‌کشد، می‌توان انتظار نتيجه‌ای قطعی را داشت، بگونه‌ای که همه را قانع و راضی کند؟ تقريباً در تمام کتب کلامی و تفسيری مسلمانان گفته می‌شود که:


شهادت اديبان بزرگ عرب از صدر اسلام تا کنون، بر فوق توان بشر بودن فصاحت و بلاغت قرآن، بهترين دليل خدایِی بودن قرآن از اين جهت است.


اما با تأمل در نکاتی که آمد، سستی اين استدلال آشکار می‌شود. «اديبان بزرگ عرب از صدر اسلام تاکنون» به دو دسته تقسيم می‌شوند:

مسلمان و غيرمسلمان!

شهادت مسلمانان در چنين جايی البته چيزی را اثبات نمی‌کند، اما برای پی بردن به نظرات اديبان غيرمسلمان (چه در قرن‌های گذشته و چه در زمان حاضر) بهترين و منطقی‌ترين راه، رجوع مستقيم به آثار مکتوب و رسمی خود آنان است، نه اعتماد به منابع تاريخی، کلامی و تفسيری مسلمانان و يا نقل‌قول‌های عالمان و مفسران مسلمان.

اگر با اين روش در اين مورد تحقيق شود، آنگاه معلوم می‌گردد که چه تعداد از اين اديبان و تا چه مقدار برای متن قرآن ارزش ادبی قائلند و چند نفر در ميان آنها پيدا می‌شوند که فصاحت و بلاغت قرآن را در حد اعجاز و فوق توان بشر بدانند.

و اینکه چگونه یک غیر مسلمان به اعجازی اعتراف میکند، اما خودش مسلمان نمی شود !!!
 

Sina.Taheri

عضو جدید
من این رو از متخصص های زیادی پرسیدم و اونا فقط گفتن نمیشه آورد.
ازشون خواستم حداقل یک بیت شعر مثل سعدی بیارن بفهمیم منظور از مانند آوردن چیه، گفتن میشه مثل سعدی شعر آورد ولی برام نمونه نیاوردن !!!

به نظر میاد با ادعایی روبرو هستیم که نه میشه اثباتش کرد و نه ردش کرد و تنها باید گفت چشم هرچی سرورمون بگه.
:(

این جملتون رو خیلی دوست داشتم :

گويی بين توانايی يا ناتوانی آدميان در آوردن اثری مثل يک اثر مفروض، و بشری بودن يا نبودن آن، رابطه‌ای منطقی وجود دارد، در حالی که بين اين‌دو هيچ رابطه‌ای ديده نمی‌شود.

این رابطه چطور کشف شده و با کدوم علم و منطق و در مورد کدوم دو اثر مشابه در دنیا ثابت شده، معلوم نیسسسس !!
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
آيا (از نظر قرآن و يا پيروان آن) بشر عادی می‌تواند «آيه»‌ای مثل آيات قرآن بسازد؟

اگر پاسخ مثبت است، در اين صورت بايد اعتراف کرد که ساختن سوره‌ای مثل قرآن هم از عهدة بشر برمی‌آيد (زيرا هر سوره از چند آيه ساخته شده است). و اين، معجزه بودن قرآن را نقض می‌کند و برخلاف مضمون آيات تحدی است. اما اگر پاسخ سؤال مذکور منفی است، اين سؤال مطرح می‌شود که چرا خدا نگفته است: اگر می‌توانيد، يک «آيه» مثل قرآن بياوريد؟

توجه کنيد که اگر ما معتقد باشيم فردی نمی‌تواند وزنة ده کيلويی را بلند کند، برای متذکر شدن او نسبت به ضعفی که دارد، نبايد به او بگوييم که اگر راست می‌گويی، فلان وزنة يکصد کيلويی را بلند کن!

همينطور اگر بر اين باور باشيم که شخصی نمی‌تواند حتی يک بيت شعر با وزن و قافيه بگويد، نبايد به او بگوييم که اگر راست می‌گويی يک غزل دوازده بيتی بگو!
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
شايد توضيح دقيق‌تر اين مطلب ضروری باشد. عموم عالمان اسلام معتقد به اعجاز لفظی و معنوی قرآن هستند.

به اعتقاد آنها معنای آيات تحدی اين است که هيچ بشری نمی‌تواند سوره‌ای بياورد که به لحاظ زيبايی و فصاحت و بلاغت و عمق معانی مثل قرآن باشد. اما اولاً معلوم نيست چنين تفسيری از آيات تحدی با کدام دليل قطعی و با استناد به کدام شواهد و قرائن محکم بدست آمده است. همانطور که گفتم خود آيات تحدی در اين مورد سکوت کرده‌اند و در آيات ديگر قرآن نيز هيچ نشانه و اشاره‌ای در اين مورد وجود ندارد. ثانياً اوصاف مذکور (زيبايی، فصاحت، بلاغت و عمق معانی) هيچکدام معيارهای دقيق و قابل اندازه‌گيری ندارند تا با آنها بتوان معلوم کرد که به عنوان مثال اشعار ابن‌فارض (از جهات ياد شده) مثل اشعار دعبل خزايی هست يا نه، و اگر اين دو مثل هم نيستند، کدام يک برتر از ديگری است.

قضاوت در چنين مواردی بستگی به سليقه‌ها، ذوقيات، روحيات و پيش‌فرض‌ها و پيش‌زمينه‌های فکری، تربيتی، اخلاقی، روحی و روانی انسان‌ها دارد

و چون اين امور در انسانها يکسان نيستند، قضاوت‌ها نيز متفاوت از آب در می‌آيد. اشتباه نشود. منظور من اين نيست که فصاحت و بلاغت هيچ ضابطه و قاعده و قانونی ندارد.

ميگويم: اين قواعد، خصوصاً در هنگام مقايسه شاهکارهای ادبی نمی‌توانند نقش خط‌کش و ترازو را بازی کنند و ميزان زيبايی و فصاحت و بلاغت يک متن را به گونه‌ای دقيق نشان دهند. بسياری از انسان‌های معمولی توانسته‌اند و می‌توانند با رعايت همين قواعد، متن‌هايی زيبا، فصيح، بليغ و مشتمل بر مطالب عميق اخلاقی، عرفانی و ... خلق کنند (همانطور که کرده‌اند و نمونه‌های آن فراوان است).

اما سخن من اين است که هيچ‌گاه نمی‌توانيم بطور محکم و قاطع (درست همانگونه که وزن يا ابعاد دو جسم را با خط‌کش و ترازو اندازه گرفته و مقايسه می‌کنيم) معلوم کنيم که آيا اين متن‌ها مثل قرآن (و يا برتر از آن) هستند يا نه. بنابراين در تحدی قرآن معيار و ميزان داوری معلوم نيست و اين اشکال بزرگی است که پاسخ می‌طلبد.

خوب است به يک نمونه از مواردی که مخالفان برای پاسخ به تحدی قرآن اقدام به ساختن سوره‌هايی مثل سوره‌های قرآن کرده‌اند اشاره کنيم و پاسخ مسلمانان را نيز بشنويم: يکی از نويسندگان مسيحی که مدعی معارضه با قرآن است، در مقابل سوره حمد با اقتباسی که از خود سوره داشته است سوره خودساخته‌ای عرضه نموده است:

الحمدللرحمن، رب الاکوان، الملک الديان. لک العباده و بک المستعان اهدنا صراط الايمان.



فک کنم اعجاز های علمی را بیشتر می پسندید


با كشف حقایق جدید در علم جنین‌شناسی، انسان در برابر اعجاز نهفته در قرآن كه به مراحل آفرینش جنین اشاره نموده ‌سر فرود آورده، چرا كه اینگونه مطالب در چهل و اندی آیه و ده‌ها حدیث شریف آمده و در طول پانزده قرن خطوط اصلی در زمینه این علم را ترسیم نموده و هم اكنون آن را علم جنین‌انسانی می‌نامند. هرقدر كه انسان در مطالعه‌ی آیات كریمه‌ی قرآن كه به علوم مختلف اشاره نموده، تعمق كند و آن را با حقایق ثابت علمی كه به تدریج كشف می‌شود مقایسه نماید، ایمان و یقین وی به خداوند و قرآن و آنچه رسول خدا صلى الله علیه وسلم از جانب خداوند آورده می‌شود. دكتر كیث‌‌مور استاد تشریح و جنین‌شناسی در دانشگاه اوتاوای كانادا بر این عقیده است كه: «هر چه انسان حقایق جدیدتری را كشف كند در واقع می‌بیند كه همان حقایق موجود در قرآن را تكرار كرده است»(1). علم جنین‌شناسی مطالعه خلقت انسان از ابتدای تشكیل تخمك لقاح یافته با اسپرم تا انتهای تشكیل جنین و خروج آن از رحم مادرش بعد از نه ماه است.تاریخ شروع این علم با چنین معنایی به قرن هفدهم بر می‌گردد، زمانیكه میكرسكوپ به دست دو دانشمند به نام‌های هام و هوك در سال 1677 اختراع شد كه درخلال آن اسپرم مرد را كشف كردند. سپس دانشمندی به نام دوگراف، تخمك را كشف كرد كه نام وی را بر آن گذاشتند و فولیكول دوگراف نام گرفت. نقش اصلی تخمك و اسپرم، در اواخر قرن هفدهم شناخته شد و مراحل مختلف تكامل جنین و تفاصیل دقیق تشریحی آن در قرن بیستم آشكار شد و علم روز به روز در این زمینه مطالب جدیدتری را كشف می‌كند.اگر بعضی از دانشمندان اسلامی را كه تكوین جنین را از طریق آیات كریمه و احادیث شریفه، شرح دادند استثناء كنیم، بشر تا اواسط قرن هفدهم از این علم اطلاعات ناقص و غلطی داشت. ارسطو در قرن چهارم قبل از میلاد كسی بود كه نظرات و كتابهای وی تا قرن هفدهم میلادی در مجامع علمی، مقدس به شمار می‌رفت. وی عقیده داشت كه جنین از اتحاد منی با خون حیض تشكیل می‌شود و حال آنكه در قرآن كریم همین بس كه اینگونه تذكر می‌دهد: «ویسئلونك عن المحیض قل هو أذی فاعتزلوا النساء فی المحیض... »(2).پزشك انگلیسی به نام هاروی كه گردش بزرگ خون را كشف كرد (و قبل از وی دانشمندی به نام ابن النفیس گردش كوچك خون راكشف كرده بود) در سال 1651 عقیده داشت كه رحم، جنین را ترشح می‌كند. و حال آن‌كه
Moore and Persaud، 1998، Before we are born، 5th ed.، p:37

این مطلب یك خطای فاحش علمی است. و طبق فرموده قرآن كریم، رحم قرار مكین برای نطفه است: «ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طین، ثم جعلناه نطفه من قرار مكین»(3)و یا: « ألم نخلقكم من ماء مهین، فجعلناه فی قرار مكین»(4).در سال 1675 میلادی، پزشكی بنام مالپیگی عقیده داشت كه جنین به شكل بسیار كوچكی در داخل تخمك قرار دارد و اسپرم وظیفه‌ای جز فعال كردن تخمك ندارد. و دانشمندانی به نام هام وهوك كه كاشف میكرسكوپ و اسپرم بودند، عقیده داشتند كه جنین به شكل بسیار كوچكی در داخل اسپرم قرار دارد و تخمك وظیفه‌ای جز تغذیه و فعال كردن آن ندارد. تا اینكه در قرن هجدهم دو دانشمند به نامهای ولف و اسپالانزانی آمدند و ثابت كردند كه جنین از نطفه‌ زن و مرد به طور یكسان تشكیل می‌شود؛ ‌همان حقیقت علمی كه امروزه شناخته شده است و مسلمانان از زمان نزول قران كریم، آن را در كتاب خدا می‌خوانند و همین حقیقت باعث خضوع و خشوع و یقین آنها هر روز بیشتر از روز قبل می‌شود: «یا أیها الناس إنا خلقناكم من ذكرو أنثی»(5)یا « انّا خلقنا الانسان من نطفه أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً»(6). درهمان زمانی كه یك شخص یهودی از پیامبر درباره خلقت انسان می‌پرسد و پیامبر صلی الله علیه وسلم در جواب می‌فرماید: «یا یهودی من كلِّّّ یخلق، من نطفة الرجل و نطفة المرأة
در سال 1839 دو دانشمند به نامهای شوآن و اشلیدن، كشف كردند كه بدن انسان مجموعه‌ای از سلولها است و جنین از سلول واحدی تشكیل یافته كه همان تخمك لقاح یافته است كه تقسیم و تكثیر می‌شود. یعنی در واقع جسم انسان كه تقریباً از صدها میلیارد سلول تشكیل شده، از یك سلول بنام سلول تخم نشأت گرفته است. قرآن هم تكثیر سلولی را اساس تكثیر حیات می‌داند:«انّ الله خالق الحبّ و النوی، یخرج الحیّ من المیّت و مخرج المیّت من الحیّ ذلكم الله فأنّی تؤفكون»(8). تقسیم سلولی كه تمایز سلولی ( یا انفلاق سلولی) عبارت بهتری برای آن است، به معنی تقسیم و تمایز سلول به دو قسمت مساوی است و این یك عمل اصلی فیزیولوژی است كه بواسطه آن موجودات زنده تكثیر می‌شوند لذا خداوند تعالی از خودش با صفت «برب ‌الفلق» یاد كرده یعنی سبب زندگی و تكثیر آن و سوره‌ای را با نام «فلق» نامگذاری كرده است.تا اواسط قرن بیستم، نقش تخمك و اسپرم در تعیین جنسیت ژنتیكی جنین در انسان شناخته نشده بود اما پس از كشف كروموزمهای جنسی توسط دانشمندانی به نامهای«ون وینوانتر» و «پانتر» و «تئولیدان» این پدیده شناخته شد. یونانیها معتقد بودند كه تعیین جنسیت با اسپرم مرد است، اگر اسپرم از بیضه راست خارج شود، جنس نوزاد مذكر می‌شود و اگر از بیضه چپ خارج شود نوزاد مونث می‌شود. و بعضی دیگر گمان داشتند كه اگر جنین در سمت راست رحم رشد كند مذكر می‌شود و اگر در سمت چپ رشد كند مؤنث می‌شود. ارسطو هم كه معتقد بود فرزند مذكر مربوط به هیجان روحی مرد هنگام آمیزش است و اگر فاقد آن باشد، فرزند مؤنث می‌شود.در قرآن كریم به وضوح اشاره شده كه نطفه (چه نطفه مرد باشد چه زن) اساس تعیین جنسیت جنین است كه مذكر شود یا مؤنث: «و انّه خلق الزوجین الذكر و الانثی، من نطفه اذا تمنی»(9) مراحل اساسی تكامل جنین از مرحله‌ی نطفه امشاج تا مرحله‌ی علقه، مضغه، عظام و لحم (كه قرآن كریم این نامهای علمی را به آنها داده) در واقع با شكل و خصوصیات میكروسكپی آنها مطابقت دارد با توجه به اینكه در طول همه این مراحل جنین از چند میلیمتر تجاوز نمی‌كند و علم جنین‌شناسی كه در نیمه دوم قرن بیستم پدید آمد، چنین وصف قرآنی را از طریق میكروسكوپ تأیید نمود.احادیث شریفه‌ای نیز بعضی از این آیات كریمه را در مورد جنین توضیح می‌دهد، مانند تعیین مدت زمانی كه در آن اعضای جنین تشكیل می‌شود در اواخر قرن بیستم توسط علم جنین‌شناسی این مطلب كشف شد كه لحم و عظام و سمع و بصر و اعضای جنسی از هفته هفتم بارداری شروع به تشكیل شدن نموده و تا ماه ششم كامل می‌شود. و این مصداقی است برای قول رسول اكرم صلی الله علیه وسلم كه فرمود:«اذا مرّ بالنطفه اثنتان و أربعون لیله بعث الله الیها ملكاً فصوّرها و خلق سمعها و بصرها و جلدها و لحمها و عظامها. ثم قال یا رب أذكر أم أنثی؟ فیقضی ربّك ماشاء و یكتب الملك»(10)
هر گاه چهل و دو شب از انعقاد نطفه بگذرد خداوند فرشته‌ای را مأمور می‌كند تا آن را صورت نگاری كرده و گوش و چشم و پوست و گوشت و استخوان آن را بیافریند،سپس می‌گوید پروردگارا، ‌او مرد باشد یا زن؟ و خداوند آنچه را كه بخواهد حكم می‌دهد و فرشته می‌نویسد.
بنابراین در بسیاری از آیات قرآن اعجاز طبی در زمینه جنین‌شناسی پزشكی به خوبی مشهود است. در اینجا به بررسی اینگونه آیات پرداخته و پس از آوردن نظرات متفاوت در این زمینه، به نقد و بررسی آنها پرداخته و نظر معتدل بیان خواهد شد. برخی از اینگونه آیات به خوبی نشانگر اعجاز طبی قرآن بوده و برخی دیگر، در چارچوب تعریف اعجاز قرار نمی‌گیرند فلذا می‌توان از آنها به عنوان «شگفتیهای آفرینش انسان درقرآن» یاد كردبرگرفته ازمؤسسه أم الكتاب مركز تحقیقاتی تخصصی قرآن كریمپـی نـوشـت:(1) من علم الطب القرآنی، ص32.(2) بقره/ 222.(3) مؤمنون/ 12 و 13.(4) مرسلات/ 2 و 21.(5) حجرات/ 13.(6) انسان/ 2.(7) مسند احمدبن حنبل.(8) انعام/ 95(9) نجم/ 45 و 46.(10) من علم الطب القرآنی/ ص 36





چطور پیامبری که درس نخوانده می تواند همچین چیزهایی بگوید

کتابی که یه کلامه تحریف با وجود مذهب های در آن راه نیافته چطور می تواند کفته های انسان باشد

حتی کتابهایی که در چند سال اخیر چاپ شده دارای ویرایش های مختلف می باشد و این به دلیل خطا در کار بشر میباشد


قرآن از کسی یا کتابی تقلید نکرده

ولی شما خواستید با تقلید از قرآن مثل آن را بیاورید

و این شده چیزی شبه جک


اگه باز هم نونه های اعجاز قرآن را می خواهید بهتر است بیشتر مطالع کنید تا شبه پراکنی



ساختار هندسی سوره‏های قرآنتاملی در آفاق اعجاز قرآن(1)تاملی در آفاق اعجاز قرآن(2)اعجاز بیانی قرآناعجاز در صوت و آهنگ قرآن اعجاز سقوط ستاره در سیاه چالکلاغ دانا ترین پرنده استشهر اساطیری ارم، اعجاز قرآنسیستم خود دفاعی مورچه، اعجاز قرآناعجاز قرآن در قانون گذاریاعجاز تأییرى قرآناعجاز جاودانگی قرآناعجاز تناسب آیات و سوره ها (2)اعجاز جامعیت قرآن (2)توهم"صرفه" در اعجاز قرآنکلروفیل ها و اعجاز قرآنآسمان هر روز قد می کشداعجاز معنوی قرآنچرخ لنگر در قرآنفردای ‌جهان ‌از ‌نگاه‌ قرآنفیزیک ستارگان در قرآنفیزیک ستارگان در قرآن(قسمت دوم)باده نوشی و اعجاز قرآناعجاز عدد 19 در قرآنفیزیك ستارگان در قرآناعجاز علمی در قرآن 14اعجاز رنگها در قرآناعجاز هنر در قرآنسوره یوسف و درمان آب مرواریدانگشت نگاری، اعجاز قرآنخروج دابة الارض، اعجاز قرآن
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
تفسیر نمونه

تفسیر نمونه

88قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْ ِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً
89وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَل فَأَبى أَكْثَرُ النّاسِ إِلاّ كُفُوراً

ترجمه:
88 ـ بگو: «اگر انسان ها و پريان اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد; هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند».
89 ـ ما در اين قرآن، براى مردم از هر چيز نمونه اى آورديم (و همه معارف در آن جمع است); اما بيشتر مردم (در برابر آن، از هر كارى) جز انكار، ابا داشتند!

تفسير:
هيچ گاه همانند قرآن را نخواهيد آورد
با توجه به اين كه: آيات قبل و بعد در ارتباط با مباحث قرآن است، پيوند آيه مورد بحث كه: با صراحت از اعجاز قرآن سخن مى گويد، با آنها نياز به گفتگو ندارد.
به علاوه، در آيات آينده، بحث مشروحى پيرامون بهانه جوئى هاى مشركان در زمينه اعجاز و طلب معجزات گوناگون، آمده است، آيه مورد بحث در حقيقت مقدمه اى است براى بحث آينده، تا به اين بهانه جويان نشان دهد كه عالى ترين و زنده ترين سند حقانيت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) كه به صورت يك معجزه جاودانى هميشه در تاريخ مى درخشد، همين قرآن است و با وجود اين قرآن، بهانه جوئى ها بى جا است!
بعضى نيز خواسته اند: پيوند اين آيه را با آيات گذشته، از نظر مقايسه اسرارآميز بودن روح، با اسرار آميز بودن قرآن، بيان كنند(1) ولى، پيوندى را كه در بالا گفتيم روشن تر به نظر مى رسد.
به هر حال، خدا روى سخن را در اينجا به پيامبر(صلى الله عليه وآله) كرده، مى گويد: «به آنها بگو اگر تمام انسان ها و پريان اجتماع و اتفاق كنند تا همانند اين قرآن را بياورند، قادر نخواهند بود، هر چند يكديگر را معاضدت و كمك كنند» (قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْ ِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً).
اين آيه، با صراحت تمام، همه جهانيان را اعم از كوچك و بزرگ، عرب و غير عرب، انسان ها و حتى موجودات عاقل غير انسانى، دانشمندان، فلاسفه، ادباء، مورخان، نوابغ و غير نوابغ، خلاصه، همه را بدون استثناء، دعوت به مقابله با قرآن كرده مى گويد: اگر فكر مى كنيد قرآن سخن خدا نيست و ساخته مغز بشر است، شما هم انسان هستيد، همانند آن را بياوريد، و هر گاه بعد از تلاش و كوشش همگانى، خود را ناتوان يافتيد، اين بهترين دليل بر معجزه بودن قرآن است.
اين دعوت به مقابله كه در اصطلاح علماء عقائد، «تحدّى» ناميده مى شود يكى از اركان هر معجزه است، و هر جا چنين تعبيرى به ميان آمد، به روشنى مى فهميم كه آن موضوع، از معجزات است.
* * *
در اين آيه چند نكته جلب توجه مى كند:
1 ـ قبل از هر چيز، عمومى بودن دعوت به تحدّى كه همه انسان ها و موجودات عاقل ديگر را فرا مى گيرد.
2 ـ جاودانى بودن دعوت نكته ديگر است; زيرا هيچ گونه قيدى از نظر زمان در آن نيست و به اين ترتيب اين ندا و دعوت همان گونه كه در زمان پيامبر(صلى الله عليه وآله) بوده است، امروز هم هست، فردا نيز خواهد بود.
3 ـ تعبير به اجتماع، اشاره به مسأله همكارى و همفكرى، تعاون و تعاضد است كه مسلماً بازده كار انسان ها را صدها يا هزاران برابر مى كند.
4 ـ جمله «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً» (هر چند بعضى، بعض ديگر را يارى و كمك كنند) تأكيد مجددى است روى مسأله همفكرى و تعاون، و ضمناً اشاره سربسته اى است به اهميت و تأثير اين كار در پيشبرد هدف ها.
5 ـ تعبير به «مِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ» تعبير جامعى است كه شباهت و همانندى را در تمام زمينه ها مى رساند، يعنى مثل آن از نظر فصاحت، مثل آن از نظر محتوى و مثل آن از نظر انسان سازى، بحث هاى علمى، قانون هاى حيات بخش اجتماعى، تاريخ خالى از خرافات، پيشگوئى هاى مربوط به آينده و امثال آن.
6 ـ دعوت از همه انسان ها دليل بر اين است كه: در مسأله اعجاز تنها جنبه الفاظ قرآن، فصاحت و بلاغت مطرح نيست; چرا كه اگر چنين بود دعوت از ناآشنايان به زبان عربى بى فايده بود.
7 ـ يك معجزه گويا و رسا آن است كه آورنده آن، مخالفان را نه تنها دعوت به مقابله كند، بلكه آنها را با وسائل مختلف، به اين كار تحريك و تشويق نموده، و به اصطلاح بر سر غيرت آورد، تا آنچه را در توان دارند به كار گيرند، كه نمايان شدن عجز آنها، عمق و عظمت اعجاز روشن گردد.
در آيه مورد بحث اين موضوع كاملاً عملى شده است، زيرا از يكسو، پاى همه انسان ها را به ميان كشيده، و با تصريح به ناتوانى آنها طى جمله «لايَأْتُونَ بِمِثْلِهِ» آنها را برانگيخته و با جمله «وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً» تحريك بيشترى نموده است.
* * *
آيه بعد، در واقع بيان يكى از جنبه هاى اعجاز قرآن، يعنى «جامعيت» آن است، مى گويد: «ما براى مردم در اين قرآن از هر نمونه اى از انواع معارف بيان كرديم» (وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَل).
«ولى با اين حال، اكثر مردم جاهل و نادان جز انكار حق، و ناديده گرفتن دلائل هدايت، عكس العملى نشان ندادند» (فَأَبى أَكْثَرُ النّاسِ إِلاّ كُفُوراً).
«صَرَّفْنا» از ريشه «تصريف» به معنى تغيير، يا تبديل و از حالى به حالى كردن آمده است.
«كُفُور» به معنى انكار حق است.
به راستى اين تنوع محتويات قرآن، آن هم از انسانى درس نخوانده، عجيب است; چرا كه در اين كتاب آسمانى، هم دلائل متين عقلى با ريزه كارى هاى مخصوصش در زمينه عقائد آمده، هم بيان احكام متين و استوار بر اساس نيازمندى هاى بشر در همه زمينه ها، هم بحث هاى تاريخى قرآن در نوع خود بى نظير، هيجان انگيز، بيدارگر، دلچسب، تكان دهنده و خالى از هر گونه خرافه است.
و هم مباحث اخلاقيش كه با دل هاى آماده همان كار را مى كند كه باران بهار با زمين هاى مرده!
مسائل علمى كه در قرآن مطرح شده، پرده از روى حقايقى برمى دارد كه حداقل در آن زمان براى هيچ دانشمندى شناخته نشده بود.
خلاصه، قرآن در هر وادى گام مى نهد، عالى ترين نمونه را ارائه مى دهد.
آيا با توجه به اين كه: معلومات انسان محدود است (همان گونه كه در آيات
گذشته به آن اشاره شده)، مخصوصاً با توجه به اين كه: پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در محيطى پرورش يافته بود كه از همان علم و دانش محدود بشرى آن زمان نيز خبرى نبود، آيا وجود اين همه محتواى متنوع در زمينه هاى توحيدى، اخلاقى، اجتماعى، سياسى و نظامى دليل بر اين نيست كه: از مغز انسان تراوش نكرده، بلكه از ناحيه خدا است.
و به همين دليل، اگر جنّ و انس جمع شوند كه: همانند آن را بياورند قادر نخواهند بود.
فرض كنيم، تمام دانشمندان امروز، و متخصصان علوم مختلف جمع شوند دائرة المعارفى تنظيم كنند و آن را در قالب بهترين عبارات بريزند، ممكن است اين مجموعه براى امروز جامعيت داشته باشد، اما مسلماً براى يك صد سال بعد نه تنها ناقص و نارسا است، كه آثار كهنگى از آن مى بارد.
در حالى كه، قرآن در هر عصر و زمانى كه خوانده مى شود ـ مخصوصاً در عصر ما ـ آن چنان است كه گوئى «امروز» و براى «امروز» نازل شده و هيچ اثرى از گذشت زمان در آن ديده نمى شود.
* * *






1 ـ تفسير «فى ظلال»، جلد 5، صفحه 358، ذيل آيه مورد بحث.
 

شادیاخ

عضو جدید
طبق معمول بازهم واگویه کردن آنچه بارها توسط مفسرین شنیدیم که هیچ بن مایه مستند وعلمی ندارد ، به یاد شق القمر و ناسا افتادم با این استدلال ها، با این تفاسیر ژول ورن هم پیامبر بوده و ما نمیدونستیم
 

P.Guardiola

اخراجی موقت


فک کنم اعجاز های علمی را بیشتر می پسندید

چطور پیامبری که درس نخوانده می تواند همچین چیزهایی بگوید

کتابی که یه کلامه تحریف با وجود مذهب های در آن راه نیافته چطور می تواند کفته های انسان باشد

حتی کتابهایی که در چند سال اخیر چاپ شده دارای ویرایش های مختلف می باشد و این به دلیل خطا در کار بشر میباشد

جناب ادهمی میشه لطف کنی هرچی فکر میکنی اعجاز بوده رو تک موردی بذاری بعدا بری سراغ مورد بعدی؟؟!!!!

این چه شیوه ای هست تا مذهبیون میان توی یک تاپیک صدها خط پشت سرهم کپی میکنن و سوزنشون گیر میکنه، اینایی که گذاشتی توی همه سایت ها هست.
چیزی که توی سایر سایت ها نیست نقد کردن این ادعاها هست.

یک مورد بذار وقتی نقدش تمام شد برو سراغ مورد بعدی تا بشه بحث کرد نه اینکه اینهمه جواب بنویسی نشه یک کدوم رو جواب داد !!!!!!:surprised:

بخش هایی از انجیل و تورات هم تحریف نشدن، این رو که قبول داری؟
مانند اون بخش هارو میشه آورد یا نه؟ همونایی که کلام الله شما اما با نامی دیگر !!!!!!!!!! بوده است.
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
جناب ادهمی میشه لطف کنی هرچی فکر میکنی اعجاز بوده رو تک موردی بذاری بعدا بری سراغ مورد بعدی؟؟!!!!

این چه شیوه ای هست تا مذهبیون میان توی یک تاپیک صدها خط پشت سرهم کپی میکنن و سوزنشون گیر میکنه، اینایی که گذاشتی توی همه سایت ها هست.
چیزی که توی سایر سایت ها نیست نقد کردن این ادعاها هست.

یک مورد بذار وقتی نقدش تمام شد برو سراغ مورد بعدی تا بشه بحث کرد نه اینکه اینهمه جواب بنویسی نشه یک کدوم رو جواب داد !!!!!!:surprised:

بخش هایی از انجیل و تورات هم تحریف نشدن، این رو که قبول داری؟
مانند اون بخش هارو میشه آورد یا نه؟ همونایی که کلام الله شما اما با نامی دیگر !!!!!!!!!! بوده است.



من فقط در مورد جنین مطلب گذاشتم که قبلا هم در موردش خوندم
بقیه مطالبو آدرس دادم
خب چه مشکلی هست اگه یه مطلب درست رو براتون کپی کنم

شمام اگه نقدی رو این داری بگو
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
جناب مشیری در مورد تحدی قرآن گفته که هیچ کس شبیه هم نیست، مثل اثر انگشتان که متفاوت است، لذا آوردن مثل شاهنامه یا گلستان نیز ممکن نیست. پاسخ چیست؟
اگر چنین گفته باشند، معلوم می شود که ظاهراً ایشان نه قرآن کریم را درست خوانده‌اند و معنای تحدی را درست فهمیده‌اند!
هر چیزی در این دنیا شبیه و مثل دارد به غیر از خداوند متعال که واحد، احد و لیس کمثله شیء است.
شبیه و مثل آن نیست که عین هم باشند، که در این صورت یک حقیقت هستند. و نیز آن نیست که از حیث مورد نظر یک شخص شبیه و مثل باشند. ممکن است از برخی جهات شبیه باشند و از برخی جهات دیگر شبیه نباشند.
به عنوان مثال: همه انبیای الهی، مثل همه انسان های دیگر با هم متفاوت هستند و اثر انگشت‌شان نیز متفاوت است، اما از آن جهت که همه نبی هستند و همه وحی را دریافت می‌کنند، شبیه و مثل هم هستند. همه انسان ها به لحاظ بشری (بدن) مثل و شبه هم هستند، حتی به پیامبر (ص) شد که بگو من نیز بشری مثل شما هستم «قل انا بشر مثلکم». شاید شاهنامه فرودسی، گلستان، یا بوستان سعدی و یا دیوان حافظ نیز به لحاظ ادبیات، سبک، نوع نگاه یا بیان، جلمه‌بندی، سیاق و ... متفاوت باشند [اگر چه شباهاتی نیز دارند]. اما از این نظر که همه شعر و ادبیات هستند، مثل هم و شبیه به هم هستند و از آن جهت که همه‌ی آنها تراوشات فکری و ذوقی انسان و کلام انسان هستند، همه مثل و شبیه به هم می‌باشند.
منظور از «تحدی – به معنای هماورد و همرزم» در قرآن کریم این نیست که هیچ کسی الف بای زبان خودش را بلد نیست، یا نمی‌تواند حرف بزند، بنویسد، شرح دهد، وزن و قافیه به کار گیرد و یا ...! و نخواسته کسی عین آن را بیاورد که بگوییم در هر حال چنان چه اثر انگشت هر کسی فرق دارد، بیان هر کسی هم فرق دارد، بلکه می‌فرماید قرآن کریم مشخصه ها و ویژگی‌هایی دارد، اگر سخن الله جل جلاله نباشد، حتماً سخن یک انسان است و اگر انسانی از این استعداد و توان برخوردار بوده که قرآن را بیاورد، لابد دیگر انسان‌ها نیز می‌توانند مثل آن را بیاورند، و اگر به تنهایی نمی‌توانند، لابد اگر دانشمندان و امکانات علمی خود را جمع کنند، می‌توانند این کار را انجام دهند، پس انجام دهند اگر راست می‌گویند. و اگر نمی‌توانند یک کتاب کامل مثل قرآن بیاورند، دست کم چند آیه یا سوره‌ای مثل آن بیاورند. ولی نمی‌توانند:

«قُل لَّئنِ‏ِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْءَانِ لَا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا» (الإسراء، 88)
ترجمه: بگو: اگر جن و انس گرد آیند تا همانند این قرآن را بیاورند نمی‌توانند همانند آن را بیاورند، هر چند که یکدیگر را یارى دهند.

بیان شد که قرآن کریم ویژگی‌هایی دارد که نشان می‌دهد کلام بشر نیست و تحدی می‌کند که اگر شما می توانید مثل آن را بیاورید. به عنوان مثال:
الف – اولین ویژگی آن است که «کلام الله» است و اگر نباشد، لابد باید کلام بشر باشد. لذا در اغلب آیات تحدی متذکر شده است که کلامی از جانب غیر خدا بیاورید:

«أَمْ یَقُولُونَ افْترََئهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (یونس، 38)
ترجمه: یا مى‏گویند: «آن را به دروغ ساخته است؟» بگو: «اگر راست مى‏گویید، سوره‏اى مانند آن بیاورید، و هر که را جز خدا مى‏توانید، فرا خوانید.»

پس، اگر کسی همان کلام خدا را با بیان، ادبیات و یا زبان دیگری گفت، نمی‌تواند مدعی شود که من هم مثل آن را آوردم. وگرنه تمامی سخنان اهل عصمت (ع)، علما و دانشمندان دین، همان کلام الله است که به الفاظ یا ادبیات‌های متفاوت بیان می‌گردد.
ب – از ویژگی های دیگر آن است که قرآن کریم کتابی است شامل تبیین حقایق عالم هستی و نیز چه باید کردها و چه نباید کردهای منطبق با آن حقیقت. و نه در تبیین عالم هستی (از غیب و شهود) گرفته سخنی دارد که با عقل و علم سازگاری نداشته باشد و یا از تناقض برخوردار باشد، و نه در بیان شریعت حکمی دارد که با آن حقیقت و فطرت بشری ناسازگاری داشته باشد. حال آیا کسی می‌تواند از هستی و حقایق عالم هستی تعریف دیگری بدهد که درست و منطبق با عقل و علم نیز باشد؟! مسلماً نمی‌تواند. چرا که عالم هستی همین است که در کلام وحی بیان و استدلال شده و با عقل نیز شناخته می‌شود. از این رو تا کنون هر چه نظریه‌ی متفاوت داده‌اند، در اندک زمانی توسط خودشان رد شده است.
ج – بشری که علمش هر چه پیشرفت کند، باز بسیار محدود است و حتی درباره انسان می‌گوید: «انسان موجود ناشناخته»، نه به عمق زمین می‌تواند و فرو برود و نه به اوج آسمان‌ها دسترسی دارد، چگونه می‌تواند «هستی» را تعریف نماید و «بایدها و نبایدهای» منطبق با آن ارائه دهد؟! آن هم به گونه‌ای که عقل، علم و فطرت تأیید و تصدیق نماید؟!
خداوند متعال می‌فرماید: عالم نمی‌تواند به خودی خود به وجود آمده باشد. و لابد خالق علیم و حکیمی دارد و می فرماید: محال است که دو إله وجود داشته باشد، چون دو هستی وجود ندارد و اگر دو إله وجود داشت، حتماً تباهی رخ می‌داد. و تصریح می‌کند که اگر کمی فکر کنید، می‌فهمید که خالق و رب این عالم، منزه است از مشخصه‌هایی که همه شامل نقص هستند. حال کسی می‌تواند غیر این حقیقت و یا عکس آن را بگوید و اثبات کند؟

«لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» (الأنبیاء،22)
ترجمه: اگر در آنها [زمين و آسمان‌ها] جز خدا خدايانى [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مى‏شد پس منزه است‏خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى‏كنند.

د – قرآن کریم در یک سوره‌ی کوچک (الکوثر)، هم درس توحید و صفات جمال الهی می‌دهد (انا اعطیناک)، و هم بیان حکم می‌کند (فصل – پس برو نماز بگذار) – (وانحر – شتر قربانی کن)، و هم درس اخلاص می‌دهد (لربک)، هم خبر از غیب گذشته می‌دهد که گفته بودند پیامبر (ص) ابتر است و هم خبر از غیب آینده (هو الابتر) می‌دهد. آن چه به توحید و الوهیت بر می‌گردد با عقل قابل اثبات است، آن چه به احکام بر می‌گردد، به حکم ضرورت اطاعت از معبود معقول است و آن چه به غیب گذشته و آینده بر می گردد، واقعیت‌های گذشته و حال در تاریخ آن را به اثبات می‌رساند.
حال اگر می توانند سوره ای مثل آن را بیاورند که هم از جانب غیر خدا باشد، هم حقایق متفاوتی از هستی را بیان نماید، هم اثبات کند که اعطا کننده‌ی دیگری هم وجود دارد (چرا که همه نیازمند هستند و هیچ کس مالک چیزی نیست)، هم باید و نباید معقولی را دیکته کنند و هم خبر از گذشته و آینده دهند و این خبر کذب یا وهم و خیالات نباشد.
در هر حال این بشر مدعی، منکر و مغرور، اگر می‌توانست مثل قرآن را بیاورد، تا به حال آورده بود. ما بخیل نیستیم، اگر نمونه‌ای دارند ارائه دهند. آیا بیش از هگلیسم، اگزیتانسیالیسم، مارکسیسم، فرویدیسم، داروینیسم، نهیلیسم، بودائیسم، مدرنیسم و پست مدرنیسم و امثالهم، چیز دیگری هم هست؟
 

محممد آقا

عضو جدید
کاربر ممتاز
قرآن برای اثبات آسمانی بودن خود تحدی (دعوت به رقابت در همانند‌آوری) کرده است. آیة ۸۸ سورة اسری می‌گويد:

[ای پيامبر به مردم] بگو اگر جن و انس دست به دست هم دهند تا «مثل» قرآن را بياورند، هرگز نمی‌توانند از عهدة اين کار برآيند، هر چند همه به همديگر کمک کنند.

آيات ۱۳ و ۱۴ سورة هود به رقيب تخفيف می‌دهند:

به آنان که می‌گويند [پيامبر آيات قرآن را] از خود می‌بافد و به دروغ به خدا نسبتش می‌دهد بگو: اگر راست می‌گوييد، جز خدا هر که را که می‌توانيد به ياری بطلبيد و ده سوره «مثل» آن بياوريد؛ پس اگر شما را اجابت نکردند (اگر از عهدة اين کار برنيامدند)، بدانيد که قرآن به علم خدا نازل شده است و نيز هيچ خدايی جز او نيست. آيا تسليم نمی‌شويد [و يا: اسلام نمی‌آوريد]؟

و اما آيات ۲۳ و ۲۴ سورة بقره در اين مورد حرف آخر را می‌زنند:

و اگر در آنچه بر بندة خويش نازل کرده‌ايم شک داريد، سوره‌ای «مثل» آن بياوريد و جز خدا همة حاضرانتان را فرا خوانيد اگر راست می‌گوييد؛ و هرگاه چنين نکرديد ـ که هرگز نتوانيد کرد ـ پس بترسيد از آتشی که برای کافران مهيا شده و هيزم آن مردمان و سنگ‌ها هستند.


در مورد آيات فوق نکته زير قابل تأمل است:


در همة اين آيات از مخالفان خواسته شده است تا متنی «مثل» قرآن بياورند، اما معنای دقيق واژة «مثل» در اين تحدی نامعلوم است.

قرآن نگفته است که منظورش از «مثل» چيست، بنابراين دعوت به رقابت و مبارزه‌ای کرده که معيار و ميزان داوری آن مشخص نيست. مخالفان هرچقدر هم متن‌های زيبا و فصيح و بليغ و با مضامين عالی اخلاقی، اجتماعی و … بياورند، پيروان قرآن به‌راحتی می‌گويند هيچکدام از اين متن‌ها «مثل» قرآن نيستند.

اما اگر از آنها سؤال شود که به چه دليل و با کدام معيار و ميزانی چنين حکمی صادر می‌کنيد، خواهيد ديد که پاسخ دقيق و محکم و واحدی برای اين سؤال وجود ندارد؟ :(

سلام ..........اول از همه یک حاشیه برم:دی
آقای محترم شما در شرایطی از عکس سرمربی سابق بارسلونا استفاده میکنی که ظاهرا ذره ای بهش اعتقاد نداری .....اول برو ببین گوآردیولا کیست بعد از آواتارش استفاده کن تا سبب خراب کردنش نشی
مواضع شما برای من مشخصه و اگر جواب میدم صرفا برای اینه که دیگران بشنوند .
راستی مطالب رو خودت نوشتی؟

شما هم مثل اون یکی رفیقت که تاب تحمل سخنان مخالف نظر خودشو نشنید صریحا توهین کرد و چندین بحث رو مطرح کرد که هر بحث چندین و چند صفحه نظر میخواد اونم فقط کارشناسانه نه حاشیه

منم به یک ادعای شما پاسخ میدم همین که نقل گرفتم !

-وقتی گفته می شود مثل قرآن،باید دید که قرآن چه ویژگیهایی دارد آنوقت اگر کسی توانست مثل آنرا بیاورد.
یکی از این ویژگیها که به آن در قرآن تصریح شده است،هدایت گری و انسان سازی است(قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى‏ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏).

برای اطلاع بیشتر در این رابطه حتما تفسیر المیزان ذیل آیه 23 بقره را مطالعه بفرمایید.

وقتی قرآن همه جن و انس در همه زمانها را دعوت به تحدی می کند معلوم می شود که تحدی منحصر به فصاحت تنها نیست.علامه ذیل آیه(" قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً")می نویسد:

در اين آيه به روشنى و صراحت تحدى شده است، و ظهور در اين دارد كه به تمامى خصوصيات قرآن و صفات كمالى كه از نظر لفظ و معنا دارد تحدى شده، نه تنها به فصاحت و بلاغت لفظ آن، زيرا اگر منظور معجزه بودن لفظ آن بود ديگر معنا نداشت كه همه جن و انس را دخالت دهد، بلكه بايد مى‏فرمود: اگر همه عرب جمع شوند نمى‏توانند به مثل آن بياورند.

علاوه بر اين ظاهر آيه مى‏رساند كه تحدى مزبور مدت معينى ندارد، به شهادت اينكه مى‏بينيم در اين عصر هم كه اثرى از فصحا و بلغاى آن روز عرب نمانده قرآن بر اعجاز باقى‏ مانده و به بانگ بلند تحدى مى‏كند.( ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 279)

اما کلی تر بخوام بهت بگم

به این لینک برو جالب است!
http://www.lailatolgadr.net/ashenae...goran/9848-tahedi-ba-goran-dar-einternet.html
اینجا توضیح بسیار خوبی به ادعای داده

مقصود از مبارزه با قرآن اين است كه فردي يا افرادي با شيوه‌هاي جديد و انشاي نو، مفاهيم و مقاصد عالي را در جمله‌ها و كلماتي بريزند كه از نظر شيريني و حلاوت و جذابيّت و كشش بسان آيات قرآن باشد به گونه اي كه اگر اين دو در كنار هم گذاشته شوند، بگويند نظير آن را آورده است.
مثلا بر فرض اگر سوره كوثر جزء قرآن نبوده و بشري آن را در زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) يا پس از او عرضه مي‌كرد اين يك نوع مبارزه با قرآن بود، و اما اقتباس جمله‌هايي از قرآن و رديف كردن يك رشته الفاظ و مفاهيم پوچ به سبك ظاهري قرآن، يقيناَ تحدي نيست.

اگر بنا بود چنين دست و پازدن‌هايي تحدي حساب شود، قرنها از اين نوع تحدي‌ها صورت گرفته است ولي احدي براي آنها ارزش قايل نشده و نمي‌باشد.

بقیشو از مطلب بخونید

ضمن اینکه منم به یه نمونه اشاره میکنم
کتاب فرقان الحق رو بخونید تا از خنده روده بر شوید ......این مثلا مثل قرآن اورده:دی
اکنون داوری در اين مورد را به عهدة چه کسی بايد گذاشت؟

پيداست که داور نبايد از ميان طرفين دعوا باشد. بنابراين دو حالت می‌ماند:

يا بايد يکی از پيروان اديان ديگر (مثلاً: يک يهودی) دراين مورد داوری کند و يا شخصی بی‌دين و لائيک.
این هم از اون حرفاست .........من یه سوال برام پیش اومده دو فرد یک کتاب در مورد فیزیک مینویسن ...شایسته است فیزیکدانها در مرودش نظر بدن یا شخص شیمیدان ؟!
کدوم نظر درست تره؟
(البته قرآن که کتاب خداست و با کتاب فرد عادی متفاوته .......ولی حداقل اینه که اون فردی که میخواد دو چیز رو مقایسه کنه دین شناس باشه )
فصاحت و بلاغت که هر فرد عامی هم متوجه میشه(یک فرد عامی فرق بین شعر حافظ با برخی شعرا رو هم متوجه میشه) ولی سایر موارد رو زبان شناسان و آشنایان به زبان عربی میتوانند متوجه شوند ......
نه یک فرد لائیک و بی دین! بلکه یک فردآواشناس بلاغت شناس ......یه همچین فردی باید داوری کند

البته یک مرود دیگه هم لازم است بگویم مهم است هر سوره در چه زمانی نازل شده و در پاسخ به چه بوده

کتاب فرقان الحق رو بخونید ......اون وقت ببینید خودتون خندتون میگیره یا نه :دی
 
آخرین ویرایش:

P.Guardiola

اخراجی موقت
مقصود از مبارزه با قرآن اين است كه فردي يا افرادي با شيوه‌هاي جديد و انشاي نو، مفاهيم و مقاصد عالي را در جمله‌ها و كلماتي بريزند كه از نظر شيريني و حلاوت و جذابيّت و كشش بسان آيات قرآن باشد به گونه اي كه اگر اين دو در كنار هم گذاشته شوند، بگويند نظير آن را آورده است.
مثلا بر فرض اگر سوره كوثر جزء قرآن نبوده و بشري آن را در زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) يا پس از او عرضه مي‌كرد اين يك نوع مبارزه با قرآن بود، و اما اقتباس جمله‌هايي از قرآن و رديف كردن يك رشته الفاظ و مفاهيم پوچ به سبك ظاهري قرآن، يقيناَ تحدي نيست.

اگر بنا بود چنين دست و پازدن‌هايي تحدي حساب شود، قرنها از اين نوع تحدي‌ها صورت گرفته است ولي احدي براي آنها ارزش قايل نشده و نمي‌باشد.

بقیشو از مطلب بخونید

ضمن اینکه منم به یه نمونه اشاره میکنم
کتاب فرقان الحق رو بخونید تا از خنده روده بر شوید ......این مثلا مثل قرآن اورده:دی

این هم از اون حرفاست .........من یه سوال برام پیش اومده دو فرد یک کتاب در مورد فیزیک مینویسن ...شایسته است فیزیکدانها در مرودش نظر بدن یا شخص شیمیدان ؟!
کدوم نظر درست تره؟
(البته قرآن که کتاب خداست و با کتاب فرد عادی متفاوته .......ولی حداقل اینه که اون فردی که میخواد دو چیز رو مقایسه کنه دین شناس باشه )
فصاحت و بلاغت که هر فرد عامی هم متوجه میشه(یک فرد عامی فرق بین شعر حافظ با برخی شعرا رو هم متوجه میشه) ولی سایر موارد رو زبان شناسان و آشنایان به زبان عربی میتوانند متوجه شوند ......
نه یک فرد لائیک و بی دین! بلکه یک فردآواشناس بلاغت شناس ......یه همچین فردی باید داوری کند

البته یک مرود دیگه هم لازم است بگویم مهم است هر سوره در چه زمانی نازل شده و در پاسخ به چه بوده

کتاب فرقان الحق رو بخونید ......اون وقت ببینید خودتون خندتون میگیره یا نه :دی

یکسری حرف کلی و بدون دلیل.
فصاحت و بلاغت به چی میگی؟
هرچی که شما و باورمندها باهاش حال کنین اسمش فصاحت و بلاغته !!!!!!


برایت مثال میزنم، از این فصاحت و جذابیتی که ازش دم میزنی در توصیف زنان از قرآن و یک شاعر آلمانی به اسم گوته :


بقره آیه 233 :


نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ


زنان شما كشتزار شما هستند پس از هر جا و هر گونه كه خواهيد به كشتزار خود درآييد و آنها را براى خودتان مقدم داريد و از الله پروا كنيد و بدانيد كه او را ديدار خواهيد كرد و مؤمنان را [به اين ديدار] مژده ده



گوته آلمانی:


شیفتگی آن است که چشمان زنی را دوست بدارید ، بی آنکه رنگ آنرا بیاد آورید.


========


حالا شما توضیح بده کدوم بلیغ تر و فصیح تره هم از لحاظ ادبی هم مفهومی و علتش چیه ؟
هرجور که دوست داری این دوتا رو نه واسه من، واسه همون دیگران مقایسه کن.




علوم تجربی هم هیچ ربطی به این چیزی که علم نامیدی نداره.
چون مسائلی رو عنوان میکنه که همه در برابرش یکسانند.
دانشمند فیزیک اگه در مورد فیزیک میتونه نظر بده چون آزمایش و تجربه کرده.


اندیشمند شما که در برابر آخرت نظر میده، چه چیز آخرت رو تجربه کرده؟
تخصص تو حوزه علوم وهمی و خیالی رو میشه شفاف تر باین کنید که چطوری حاصل میشه؟




در ضمن هر سفسطه ای در زمان خاصی رو میشه.
سفسطه رو علم میتونه دستش رو رو کنه، اینکه میگی در گذشته چرا هیچ کس نتونسته به این سفسطه پاسخ بده چون در گذشته جهل بیشتر از علم حاکم بوده.
اینکه میگین چرا پیروان ادیان بیشترن به همون دلیل که زمانی بت پرست ها بیشتر بودن.
ادیان در واقع شکل تکامل یافته بت پرستی هستند.


معمولا آدمای ضعیف و بیچاره نیاز به پرستش دارند و خوب اکثریت مردم دنیا هم ضعیف و بیچاره هستند و در این هم شکی نیست که به هر دری میزنن تا جاودان بشن.
 

شادیاخ

عضو جدید
سلام ..........اول از همه یک حاشیه برم:دی
آقای محترم شما در شرایطی از عکس سرمربی سابق بارسلونا استفاده میکنی که ظاهرا ذره ای بهش اعتقاد نداری .....اول برو ببین گوآردیولا کیست بعد از آواتارش استفاده کن تا سبب خراب کردنش نشی
مواضع شما برای من مشخصه و اگر جواب میدم صرفا برای اینه که دیگران بشنوند .
راستی مطالب رو خودت نوشتی؟

شما هم مثل اون یکی رفیقت که تاب تحمل سخنان مخالف نظر خودشو نشنید صریحا توهین کرد و چندین بحث رو مطرح کرد که هر بحث چندین و چند صفحه نظر میخواد اونم فقط کارشناسانه نه حاشیه

منم به یک ادعای شما پاسخ میدم همین که نقل گرفتم !

-وقتی گفته می شود مثل قرآن،باید دید که قرآن چه ویژگیهایی دارد آنوقت اگر کسی توانست مثل آنرا بیاورد.
یکی از این ویژگیها که به آن در قرآن تصریح شده است،هدایت گری و انسان سازی است(قُلْ فَأْتُوا بِكِتابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدى‏ مِنْهُما أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‏).

برای اطلاع بیشتر در این رابطه حتما تفسیر المیزان ذیل آیه 23 بقره را مطالعه بفرمایید.

وقتی قرآن همه جن و انس در همه زمانها را دعوت به تحدی می کند معلوم می شود که تحدی منحصر به فصاحت تنها نیست.علامه ذیل آیه(" قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى‏ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً")می نویسد:

در اين آيه به روشنى و صراحت تحدى شده است، و ظهور در اين دارد كه به تمامى خصوصيات قرآن و صفات كمالى كه از نظر لفظ و معنا دارد تحدى شده، نه تنها به فصاحت و بلاغت لفظ آن، زيرا اگر منظور معجزه بودن لفظ آن بود ديگر معنا نداشت كه همه جن و انس را دخالت دهد، بلكه بايد مى‏فرمود: اگر همه عرب جمع شوند نمى‏توانند به مثل آن بياورند.

علاوه بر اين ظاهر آيه مى‏رساند كه تحدى مزبور مدت معينى ندارد، به شهادت اينكه مى‏بينيم در اين عصر هم كه اثرى از فصحا و بلغاى آن روز عرب نمانده قرآن بر اعجاز باقى‏ مانده و به بانگ بلند تحدى مى‏كند.( ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 279)

اما کلی تر بخوام بهت بگم

به این لینک برو جالب است!
http://www.lailatolgadr.net/ashenae...goran/9848-tahedi-ba-goran-dar-einternet.html
اینجا توضیح بسیار خوبی به ادعای داده

مقصود از مبارزه با قرآن اين است كه فردي يا افرادي با شيوه‌هاي جديد و انشاي نو، مفاهيم و مقاصد عالي را در جمله‌ها و كلماتي بريزند كه از نظر شيريني و حلاوت و جذابيّت و كشش بسان آيات قرآن باشد به گونه اي كه اگر اين دو در كنار هم گذاشته شوند، بگويند نظير آن را آورده است.
مثلا بر فرض اگر سوره كوثر جزء قرآن نبوده و بشري آن را در زمان پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) يا پس از او عرضه مي‌كرد اين يك نوع مبارزه با قرآن بود، و اما اقتباس جمله‌هايي از قرآن و رديف كردن يك رشته الفاظ و مفاهيم پوچ به سبك ظاهري قرآن، يقيناَ تحدي نيست.

اگر بنا بود چنين دست و پازدن‌هايي تحدي حساب شود، قرنها از اين نوع تحدي‌ها صورت گرفته است ولي احدي براي آنها ارزش قايل نشده و نمي‌باشد.

بقیشو از مطلب بخونید

ضمن اینکه منم به یه نمونه اشاره میکنم
کتاب فرقان الحق رو بخونید تا از خنده روده بر شوید ......این مثلا مثل قرآن اورده:دی

این هم از اون حرفاست .........من یه سوال برام پیش اومده دو فرد یک کتاب در مورد فیزیک مینویسن ...شایسته است فیزیکدانها در مرودش نظر بدن یا شخص شیمیدان ؟!
کدوم نظر درست تره؟
(البته قرآن که کتاب خداست و با کتاب فرد عادی متفاوته .......ولی حداقل اینه که اون فردی که میخواد دو چیز رو مقایسه کنه دین شناس باشه )
فصاحت و بلاغت که هر فرد عامی هم متوجه میشه(یک فرد عامی فرق بین شعر حافظ با برخی شعرا رو هم متوجه میشه) ولی سایر موارد رو زبان شناسان و آشنایان به زبان عربی میتوانند متوجه شوند ......
نه یک فرد لائیک و بی دین! بلکه یک فردآواشناس بلاغت شناس ......یه همچین فردی باید داوری کند

البته یک مرود دیگه هم لازم است بگویم مهم است هر سوره در چه زمانی نازل شده و در پاسخ به چه بوده

کتاب فرقان الحق رو بخونید ......اون وقت ببینید خودتون خندتون میگیره یا نه :دی

حرفای دوستمون کاملا منطقی بود اما پاسخ شما مثل همیشه برداشتی از سایت های مذهبی لطفا اگر از خودتون چیزی دارید مطرح کنید
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
من فقط در مورد جنین مطلب گذاشتم که قبلا هم در موردش خوندم
بقیه مطالبو آدرس دادم
خب چه مشکلی هست اگه یه مطلب درست رو براتون کپی کنم

شمام اگه نقدی رو این داری بگو

مواردی که اشاره کردین در مورد جنین یکسری بدیهیات بود.
خیلی از آدرس هایی هم که دادی ارتباطی نداشتند، مثلا اینکه زنان شما کشتزار شما هستند چه ربطی به جنین داشت معلوم نیست.

در زمان جناب ادهمی، عمل جفت گیری و لقاح و ... توسط مردم اونزمان درک میشده، متاسفانه شما مردم اونزمان رو در نقطه صفر علمی تصور کردین !!!!!!
بهتره نگاهی به دستاوردهای پزشکی در شامات و روم و ایران و مصر در همون زمان بندازین و رفت و آمد این دانشمندها به کشورهای هم.

و البته اینکه کاروانی تجاری داشته باشی و به همه مناطق اطراف سفر کنی و باهاشون نشست و برخاست داشته باشی خیلی چیزارو روشن میکنه.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
به هر حال خلاصه و کم چیزی بود بیارین تا بررسی بشه منم دوست دارم اگر واقعا چیز خاصی بود بهش برسم.
نه اینکه یهو به هزار مورد اشاره بشه نفهمیم باید چی رو بررسی کرد
.
واي كه اين حرف مدتهاست حرف دل خودمه جالبه اونم از جانب كساني ميشنوم كه اگر همين حرف رو در مورد تاپيكهاي فراوان خودشون و موضوعات فراوانتر داخل همان تاپيكها بزنيم ميگند مذهبيون هميشه فلان و بيصار بوده اند!!
اميدوارم در راستاي هدف مشتركتون كه همانا تعالي جوانان اين مرز و بوم بدون هيچ چشم داشتي هست همين حرف رو به كار ببنديد و از شتاب و تعجيل بپرهيزيد بالاخره تغيير دادن عقايد ديگران يك شبه كه ممكن نيست!
به هر جهت با اينكه سعادتم كمتر از قبل شده ولي تا جاي ممكن شما رو در رسيدن به هدفتون تنها نخواهم گذاشت:دي
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
در همة اين آيات از مخالفان خواسته شده است تا متنی «مثل» قرآن بياورند، اما معنای دقيق واژة «مثل» در اين تحدی نامعلوم است.

قرآن نگفته است که منظورش از «مثل» چيست، بنابراين دعوت به رقابت و مبارزه‌ای کرده که معيار و ميزان داوری آن مشخص نيست. مخالفان هرچقدر هم متن‌های زيبا و فصيح و بليغ و با مضامين عالی اخلاقی، اجتماعی و … بياورند، پيروان قرآن به‌راحتی می‌گويند هيچکدام از اين متن‌ها «مثل» قرآن نيستند.

اما اگر از آنها سؤال شود که به چه دليل و با کدام معيار و ميزانی چنين حکمی صادر می‌کنيد، خواهيد ديد که پاسخ دقيق و محکم و واحدی برای اين سؤال وجود ندارد؟ :(
دوست عزيز شما اولين نفر نيستيد كه ميخواهيد به تحدي طلبي قرآن پاسخ دهيد.1400 ساله خيل عظيم دشمنان اسلام ميخواسته اند كه از اين طريق حقانيت قرآن رو رد كنند ولي خيلي هاشون اصلا جرات وارد شدن به اين مبحث رو نداشته اند آنهايي هم كه داشته اند اسباب خنده سروده اند!!
حال اگر شما مدعي هستي كه ميتوني مثل و مانندي بياوري بسم الله شما بيار بعدش ما ميزان و معيارهايمان را خواهيم گفت.ميتوانيد ميزان و معيار را هم از آنهايي سوال كنيد كه مثلا ميگويند فلان كس شبيه حافظ شعر ميسرايد اما كسي نميتواند ادعا كند كه نخير همان شخص به سبك فردوسي شعر ميگويد!!!:)همون شكلك آخري!:)
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
شايد توضيح دقيق‌تر اين مطلب ضروری باشد. عموم عالمان اسلام معتقد به اعجاز لفظی و معنوی قرآن هستند.

به اعتقاد آنها معنای آيات تحدی اين است که هيچ بشری نمی‌تواند سوره‌ای بياورد که به لحاظ زيبايی و فصاحت و بلاغت و عمق معانی مثل قرآن باشد. اما اولاً معلوم نيست چنين تفسيری از آيات تحدی با کدام دليل قطعی و با استناد به کدام شواهد و قرائن محکم بدست آمده است. همانطور که گفتم خود آيات تحدی در اين مورد سکوت کرده‌اند و در آيات ديگر قرآن نيز هيچ نشانه و اشاره‌ای در اين مورد وجود ندارد. ثانياً اوصاف مذکور (زيبايی، فصاحت، بلاغت و عمق معانی) هيچکدام معيارهای دقيق و قابل اندازه‌گيری ندارند تا با آنها بتوان معلوم کرد که به عنوان مثال اشعار ابن‌فارض (از جهات ياد شده) مثل اشعار دعبل خزايی هست يا نه، و اگر اين دو مثل هم نيستند، کدام يک برتر از ديگری است.

قضاوت در چنين مواردی بستگی به سليقه‌ها، ذوقيات، روحيات و پيش‌فرض‌ها و پيش‌زمينه‌های فکری، تربيتی، اخلاقی، روحی و روانی انسان‌ها دارد

و چون اين امور در انسانها يکسان نيستند، قضاوت‌ها نيز متفاوت از آب در می‌آيد. اشتباه نشود. منظور من اين نيست که فصاحت و بلاغت هيچ ضابطه و قاعده و قانونی ندارد.

ميگويم: اين قواعد، خصوصاً در هنگام مقايسه شاهکارهای ادبی نمی‌توانند نقش خط‌کش و ترازو را بازی کنند و ميزان زيبايی و فصاحت و بلاغت يک متن را به گونه‌ای دقيق نشان دهند. بسياری از انسان‌های معمولی توانسته‌اند و می‌توانند با رعايت همين قواعد، متن‌هايی زيبا، فصيح، بليغ و مشتمل بر مطالب عميق اخلاقی، عرفانی و ... خلق کنند (همانطور که کرده‌اند و نمونه‌های آن فراوان است).

اما سخن من اين است که هيچ‌گاه نمی‌توانيم بطور محکم و قاطع (درست همانگونه که وزن يا ابعاد دو جسم را با خط‌کش و ترازو اندازه گرفته و مقايسه می‌کنيم) معلوم کنيم که آيا اين متن‌ها مثل قرآن (و يا برتر از آن) هستند يا نه. بنابراين در تحدی قرآن معيار و ميزان داوری معلوم نيست و اين اشکال بزرگی است که پاسخ می‌طلبد.


خوب است به يک نمونه از مواردی که مخالفان برای پاسخ به تحدی قرآن اقدام به ساختن سوره‌هايی مثل سوره‌های قرآن کرده‌اند اشاره کنيم و پاسخ مسلمانان را نيز بشنويم: يکی از نويسندگان مسيحی که مدعی معارضه با قرآن است، در مقابل سوره حمد با اقتباسی که از خود سوره داشته است سوره خودساخته‌ای عرضه نموده است:

الحمدللرحمن، رب الاکوان، الملک الديان. لک العباده و بک المستعان اهدنا صراط الايمان.
حالا شما امتحان كن شايد اين خط كش و ترازوها عمل كردند البته ميشه سر كارايي خط كش و ترازوي فصاحت و بلاغت بحث كرد ولي فكر كنم اگر بعد از مثل آوري باشه بهتره
البته چون قرآن نگفته مثل آوري در چه زمينه اي باشه مطمئنا در تمامي محاسن بايد در نظر گرفته بشه نه فقط فصاحت و بلاغت
اگر شما خود هم مدعي تحدي اين سوره هستي بفرماييد تا توضيح بدم؟
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
شايد اشاره به نظر آقای جوادی آملی در باره تحدی قرآن خالی از لطف نباشد. به نظر ايشان تحدی مشتمل بر قياس و برهان است، بدين‌گونه که:


اگر اين کتاب کلام خدا نباشد، پس کلامی بشری است

اگر بشری باشد پس شما هم که بشر هستيد بايد بتوانيد مثل آن را بياوريد

اگر شما توانستيد مثل آن را بياوريد، بشری بودنش اثبات می‌شود و اگر نتوانستيد، معلوم می‌شود که (قرآن) بشری نيست و اعجازی است که اثبات کنندة ادعای نبوت و رسالت آورنده آن خواهد بود.



برهان آقای جوادی آملی مشتمل بر چهار گزاره شرطی است که هيچ‌کدام از آنها درست نيست :

1- گزاره شرطی اول نا‌درست است، زيرا ممکن است محتوای قرآن کلام ملائکه یا حالات عرفانی یک انسان باشد که فقط مخصوص همان انسان است مثل مولانا و....

2- گزاره دوم نيز نادرست است، چرا که بشری بودن يک اثر (علمی، ادبی، هنری و ...) لزوما به معنای معارض داشتن آن نيست، يا حداقل دليلی به سود اين مدعا اقامه نشده است. به عبارت ديگر وقوع اين پديده که يک نفر اثری علمی، ادبی يا هنری خلق کند و هيچ‌کس نتواند مثل يا بهتر از آن را بياورد، محال عقلی نيست.

3- گزاره شرطی سوم نيز نادرست است، زيرا معارض داشتن لزوما به معنای بشری‌بودن نيست. حداقل می‌توان فرض کرد (و احتمال داد) که پديده‌ای مخلوق ملائکه باشد و در عين حال بشر نيز توانايی خلق اثری مثل آن را داشته باشد.

4- گزاره شرطی چهارم نيز نادرست است و اگر بنا به فرض پذيرفته باشيم که قرآن پديده‌ای بی‌نظير و بلامعارض است، بشری‌نبودن آن اثبات نمی‌شود.


گويی بين توانايی يا ناتوانی آدميان در آوردن اثری مثل يک اثر مفروض، و بشری بودن يا نبودن آن، رابطه‌ای منطقی وجود دارد، در حالی که بين اين‌دو هيچ رابطه‌ای ديده نمی‌شود.
به اون برهان اين رو هم اضافه كنيد كه خود آن كتاب تحدي طلبي كرده است
1-اين نقض گزاره مطمئنا مورد قبول خودتون هم نيست چون اصولا به غيب ايمان نداريد!ضمن اينكه بالاخره اون كلام يا به نوعي منتسب به خدا ميشه يا غيرخدا ديگه!
2-به چه علت معارض نداشتن آن محال عقلي نيست؟!مگر داعي و مدعي در اين استدلال شما غير انسانند؟!!!(با اين فرض كه نويسنده تحدي طلبيده باشد!)
3- گرچه اين مورد احتياجي به جواب نداره ولي محض اطلاع فرض و احتمالتون غلطه چون ملائكه اختيار اين كار رو ندارند!!بيشتر به نظر مياد شما به تحدي آقاي جوادي رفته ايد تا قرآن!!
4-ناتواني در مثل آوري كه اثبات ميشود؟البته اگه فقط قصد نقد سخنان آقاي جوادي رو دارين من مدافع خيلي نميتونم باشم!!
در مورد جمله آخرتون:
رابطه منطقيش اينه كه اگه كسي ادعا كنه كتاب من كلام خداست و كسي نتونه به مبارزه طلبيش پاسخ بده از نظر يه بچه سه ساله هم اين معني رو ميده كه هيچ بشري نتونسته مثلش رو بيره حالا شما چه نتيجه اي ميتونيد بگيريد خودتون ميدونيد!! اما اگر كسي در جواب اين تحدي طلبي قرآن مثالهايي بزنه كه خالقانش هيچ ادعايي بر بشري نبودن اثرشون ندارند در نتيجه از اونجايي كه خود اون خالق بشر بوده پس اثرش هم بشريه!!
در واقع بايد ميگفتيد ناتواني آدميان در آوردن مثل اثري كه ادعا دارد هيچ كس مثلش رو نميتونه بياره و همين ادعا يعني عزم مخالفين و بسيج آنها براي پاسخ اون هم به مدت 1400 سال!!
ولي خب اگه اين ادعا اثبات بشه شايد يه حسن ديگه هم داشته باشه.اينكه طرف يه تكوني بخوره بگه مگه ميشه كتابي با اين عظمت و پرباري و فصاحت و بلاغت و هزار شگفتي ديگر كار انسان بوده باشه از قضا انساني كه سواد نداشته و از قضا اينكه تا به حال در تاريخ كسي و كتابي با اين مشخصات نبوده البته فقط شايد!!
 
آخرین ویرایش:

JavadMessi

مدیر بازنشسته
من این رو از متخصص های زیادی پرسیدم و اونا فقط گفتن نمیشه آورد.
ازشون خواستم حداقل یک بیت شعر مثل سعدی بیارن بفهمیم منظور از مانند آوردن چیه، گفتن میشه مثل سعدی شعر آورد ولی برام نمونه نیاوردن !!!

به نظر میاد با ادعایی روبرو هستیم که نه میشه اثباتش کرد و نه ردش کرد و تنها باید گفت چشم هرچی سرورمون بگه.
:(

این جملتون رو خیلی دوست داشتم :

گويی بين توانايی يا ناتوانی آدميان در آوردن اثری مثل يک اثر مفروض، و بشری بودن يا نبودن آن، رابطه‌ای منطقی وجود دارد، در حالی که بين اين‌دو هيچ رابطه‌ای ديده نمی‌شود.

این رابطه چطور کشف شده و با کدوم علم و منطق و در مورد کدوم دو اثر مشابه در دنیا ثابت شده، معلوم نیسسسس !!
شما كه قهر كرده بودي!!
اول اينكه خود سعدي همچين ادعايي نكرده
دوم اينكه چون ادعايي نكرده پس مانند آوري آن هم سودي نداره كه خيل عظيمي دنبالش باشند
سوم اينكه اگه مثلش آورده بشه چه سودي براي بحثمون داره و چه تغييري در شما ممكنه ايجاد بشه يا اينكه من بايد اعتراف كنم اين سروده هاي سعدي از كجا اومده؟!!
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
دوست عزيز شما اولين نفر نيستيد كه ميخواهيد به تحدي طلبي قرآن پاسخ دهيد.1400 ساله خيل عظيم دشمنان اسلام ميخواسته اند كه از اين طريق حقانيت قرآن رو رد كنند ولي خيلي هاشون اصلا جرات وارد شدن به اين مبحث رو نداشته اند آنهايي هم كه داشته اند اسباب خنده سروده اند!!
حال اگر شما مدعي هستي كه ميتوني مثل و مانندي بياوري بسم الله شما بيار بعدش ما ميزان و معيارهايمان را خواهيم گفت.ميتوانيد ميزان و معيار را هم از آنهايي سوال كنيد كه مثلا ميگويند فلان كس شبيه حافظ شعر ميسرايد اما كسي نميتواند ادعا كند كه نخير همان شخص به سبك فردوسي شعر ميگويد!!!:)همون شكلك آخري!:)

چرا فکر میکنی خیلی هاشون جرات وارد شدن به این مبحث رو ندارن؟
از شما مسلمانان ترسیدن یا از خدای شما یا از ضایع شدن خودشون؟

این یکی از بیش از 100 سوره ای که امثال شما معتقدین نمیشه مانندش را آورد !!!!!
روی این برای من توضیح بدین :


لِإِيلَافِ قُرَيْشٍ
إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّيْفِ
فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَيْتِ
الَّذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ


براى الفت‏دادن قريش
الفتشان هنگام كوچ زمستان و تابستان
پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند
همان خدايى كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم [دشمن] آسوده‏خاطرشان كرد.

================================

خوب چه رمزی بود؟ چه قافیه و وزنی بود؟ کلا هرچیزی که دیدی و در یک متنی مشابه امکان نداره نظیرش باشه رو برای بنده توضیح بده.
در ضمن بنده فارس زبان هستم، عرب نیستم که عربی حرف بزنم، فارسی هم یک نوشته مشابه این بیارم قبوله یا فقط باید عربی باشه؟
:)
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
حالا شما امتحان كن شايد اين خط كش و ترازوها عمل كردند البته ميشه سر كارايي خط كش و ترازوي فصاحت و بلاغت بحث كرد ولي فكر كنم اگر بعد از مثل آوري باشه بهتره
البته چون قرآن نگفته مثل آوري در چه زمينه اي باشه مطمئنا در تمامي محاسن بايد در نظر گرفته بشه نه فقط فصاحت و بلاغت
اگر شما خود هم مدعي تحدي اين سوره هستي بفرماييد تا توضيح بدم؟

یک مثال رو در تمامی محاسن مد نظر در بالا آوردم، فقط خواهشا بفرمایید زبان تحدی الزاما باید عربی باشه؟

آیا امکان آوردن کلامی مانند کلام خدا (اگر فرض کنیم خدا با آدما از طریق واسطه حرف میزنه !!) به زبانی غیر عربی هست؟

مثلا بخش های تحریف نشده تورات و انجیل که اونا هم از نظر شما کلام همین الله اما با نامی دیگر بوده، میشه مشابهش را آورد یا خیر؟
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
رابطه منطقيش اينه كه اگه كسي ادعا كنه كتاب من كلام خداست و كسي نتونه به مبارزه طلبيش پاسخ بده از نظر يه بچه سه ساله هم اين معني رو ميده كه هيچ بشري نتونسته مثلش رو بيره حالا شما چه نتيجه اي ميتونيد بگيريد خودتون ميدونيد!!

اما اگر كسي در جواب اين تحدي طلبي قرآن مثالهايي بزنه كه خالقانش هيچ ادعايي بر بشري نبودن اثرشون ندارند در نتيجه از اونجايي كه خود اون خالق بشر بوده پس اثرش هم بشريه!!
در واقع بايد ميگفتيد ناتواني آدميان در آوردن مثل اثري كه ادعا دارد هيچ كس مثلش رو نميتونه بياره و همين ادعا يعني عزم مخالفين و بسيج آنها براي پاسخ اون هم به مدت 1400 سال!!
ولي خب اگه اين ادعا اثبات بشه شايد يه حسن ديگه هم داشته باشه.اينكه طرف يه تكوني بخوره بگه مگه ميشه كتابي با اين عظمت و پرباري و فصاحت و بلاغت و هزار شگفتي ديگر كار انسان بوده باشه از قضا انساني كه سواد نداشته و از قضا اينكه تا به حال در تاريخ كسي و كتابي با اين مشخصات نبوده البته فقط شايد!!

رابطه بین جاودانه بودن یک اثر و خدایی بودنش چیه؟


لئوناردو داوینچی ادعا میکرد هرگز کسی نمیتواند مانند تابلوی شام آخر بکشد.
کل تاریخ هم نتونسته، برای اینکه هر اثری ویژگی خودش رو داره.
حالا اون نقاشی رو میشه گفت خدا کشیده؟
یا گیر شما فقط سر مطرح کردن ادعای طرفه؟




این ادعا که چون کسی نمیتونه اثری مثل اثر من بیاره پس اثر من غیر بشری هست یک ادعای عجیبه.
در واقع چیزی میگی که میدونی پاسخی براش نیست.


شما هم فقط میگی فصاحت و بلاغت منحصر به فرد، اما تمایزش رو توضیح نمیدی.
اصلا مشخص نمیکنی فصاحت و بلاغت یک کلام یعنی چی !!!


هرکسی ادعا کنه نمیشه پاسخی بهش داد و خودت هم بهتر میدونی هیچ دو اثر مشهور هنری یا ادبی یکسان توی دنیا نداریم.
و علت تعداد زیاد پیروان رو هم همین میدونی.
در حالیکه اولا از مسیحیان تعدادتون کمتره و با بودایی ها و هندوها هم برابری !!!!
تعداد ربطی به فصاحت نداره، متاسفانه در گذشته جنگ مهمترین رکن گسترش مکاتب بوده و هرکس یه زمان قدرت میگرفته اول باورش رو به زور تزریق میکرده و پس از چند اصل میشده بدیهی !!


نقش نبوغ منحصر به فرد انسان رو دقیقا از کجا متوجه میشیی؟؟!!!!!
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
اگر به تعداد پیروان باشه پس مارکس هم از جانب خدا فرستاده شده بود

البته این خودش هم کلی جای بحث داره که چه چیزی در نهاد یک انسان باعث میشه، انسان های زیادی گرد او جمع بشن.
آدم ها معمولا چه انسانی رو بیشتر ستایش میکنند؟

انسانی که اختراعات بزرگ علمی داشته مثل انیشتن؟
انسانی که خیلی درباره اخلاق حرف زده مثل کنفسیوس یا بودا در چین؟
انسانی که حامی محرومینه مثل گاندی در هند؟
انسانی که خواهان برابری اقتصادیه مثل مارکس؟
انسانی که به انسان وعده زندگی جاودان میده و اینکه تو همیشه هستی، خیالت تخت پس با عرض ارادت فقط جایگاهت رو ارتقا بده.

باید ببینیم آدما چه کسانی رو بیشتر ستایش میکنند، به خاطر منافع خودشون یا صرفا به خاطر حقانیت طرف؟
 

محمد ساوه

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عنوان تاپیک صحیح نیست،لغت جامع رو بر دارین.

کی اینجا هست که مفسر قرآن باشه؟اصلا مگه من و شما حق صحبت درباره قرآن ،اونم جامع رو داریم.

بنده متأسفم
 

P.Guardiola

اخراجی موقت
عنوان تاپیک صحیح نیست،لغت جامع رو بر دارین.

کی اینجا هست که مفسر قرآن باشه؟اصلا مگه من و شما حق صحبت درباره قرآن ،اونم جامع رو داریم.

بنده متأسفم

بحث تحدی چه ارتباطی با تفسیر داره دوست گرامی؟؟!!!
شما خودت تشخیص میدی یک پدیده ای اعجاز هست یا اگه مفسر بگه اعجازه تو هم میگی بله اعجازه؟؟!!!!!

هرکسی طبق باورهای شما باید بتونه نظر شخصیش رو بگه.
مطمئن باش خدای شما هم دوست داره تو خودت فکر کنی و بهش برسی تا ببینی دیگران چی میگن.
اگر حسش رو نداری و متاسف میشی، خوب بیخیال ممد جان.

وقتی دیدتون به انسان تا این حد عاجزانه هست که حتی حق نداره درباره کلامی که بهش گفتن کلام خالق توست اظهار نظری مخالف کنه، این انسان به جای اشرف مخلوقات باید اشرف طوطی ها لقب بگیره.
 
بالا