دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دنـیــآ بــآزی هــایـت رآ ســرم در آوردی
گـــرفتنــی هــآ رآ گــرفتــی
دآدنــی هــآ رآ نـــدآدی
حســـرت هــآ رآ کـــآشتــی
زخـــم هآ رآ زدی
دیــگر بـس آســت...
چیــزی نمــآنــده..بگــذآر بخــوآبــم
محتــآج یــک خــوآب بــی بیــدآرم
[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]غیرتی
شدن به هارت و پورت كردن و گیر دادن و جاسوسی كردن نیست،

غیرت یعنی زن مورد
علاقه ات هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نكنه...
[/FONT]​
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]

[/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتی کسی نیست که صداتو بشنوه ، چه فرقی داره دردتو فریاد بزنی یا زمزمه کنی ... !
[/FONT]​
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از دیگران بپرسید "یک شب چند روز طول میکشد؟!"

مطمئن باشید آنهایی که به شما میخندند آدمهای تنهایی نیستند !
[/FONT]​
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]وقتی که قلب‌هایمان‌ كوچك‌تر از غصه‌هایمان‌ میشود،
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
وقتی نمیتوانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلك‌هایمان‌ مخفی كنیم‌
و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ میشكند ...


[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
وقتی احساس‌ میكنیم
بدبختیها بیشتر از سهم‌مان‌ است
و رنج‌ها بیشتر از صبرمان ...


وقتی امیدها ته‌ میكشد
و انتظارها به‌ سر نمیرسد ...


وقتی طاقتمان تمام‌ میشود
و تحمل مان‌ هیچ ...


[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ مطمئنیم‌ به‌ تو احتیاج‌ داریم
و مطمئنیم‌ كه‌ تو
فقط‌ تویی كه‌ كمكمان‌ میكنی ...


آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را صدا میكنیم
و تو را میخوانیم ...



آن‌ وقت‌ است‌ كه‌ تو را آه‌ میكشیم
تو را گریه ‌میكنیم ...
و تو را نفس میكشیم ...


وقتی تو جواب ‌میدهی،
دانه ‌دانه‌ اشکهایمان ‌را پاك‌ میكنی ...
و یكی یكی غصه‌ها را از دلمان ‌برمیداری ...



گره‌ تك‌تك‌ بغض‌هایمان‌ را باز میكنی
و دل شكسته‌مان‌ را بند میزنی ...


سنگینی ها را برمیداری
و جایش‌ سبکی میگذاری و راحتی ...


بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی میدهی
و بیشتر از حجم لب‌هایمان، لبخند ...


[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
خواب‌هایمان‌ را تعبیر میكنی،
و دعاهایمان‌ را مستجاب ...



آرزوهایمان‌ را برآورده می کنی ؛

قهرها را آشتی میدهی

و سخت‌ها را آسان

تلخ‌ها را شیرین میكنی

و دردها را درمان


[/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
ناامیدی ها، همه امید میشوند

و سیاهی‌ها سفید سفید ...


[/FONT][/FONT]​
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز












[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ،
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟


[/FONT]

__._,_.___
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اوقات
به اسمان نگاه میکنم
به این فکر میکنم
خدا چقدر مهربان هست
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
One of the Best E-Mails of 2012
ترجمه متنزیبا و پر معنی فوق را به فارسی هم بخوانید
ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم، سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم، سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم،سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای بازنشستگی تلاش کردم، اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنملطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.
قدر دان موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.
برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم
سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم



 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=5]بدترین کاری که ما با آدمها می کنیم اینه که
یه دنیا پر از خاطره براشون می سازیم
و بعد
توی این دنیا
تنها رهاشون می کنیم...
[/h]
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همیشه سعی میکنم
تنها باشم
تا مبادا خاطره ای برای کسی بشوم
تا باعث درد کشیدنش شوم
و خودم با خاطراتی که درد دارند کنار میایم
اما یاد گرفته
خودم خاطره کسی نشوم
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگم .............برای کسی که مدتهاست بی انکه باشد هر لحظه زندگی اش کرده ام ........
 

E.M.F

عضو جدید
میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است نمازش قضا نمی شود زیارت عاشورا می خواند. مسجد میرود پسر با خداییست لحظه ای دلم گرفت در دل فریاد زدم باور کنید من هم ایمان دارم نمازم قضا میشود ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم زیارت عاشورا نمیخوانم ولی گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند ولی هر روز از آن دخترک فال فروش ... فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی دلش شاد میشود خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد برای من تولد هر نوزادی تولد خداست هر بوسه عاشقانه ای تجلی او ای دوست , خدای من و خدای پسر همسایه یکیست فقط من جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها ...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدای مهربانم
تنها تو را دارم
تنها کنار تو شاد میشوم
کنارم باش
که ادمها
نه میفهمند مرا
و نه درک میکنند
حرفهایم را
کاش مرا پیش خودت میبردی
تا سر بر شانه مهربانت بگذارم و اشک بریزم
تا اینگونه
کمتر غصه بخورم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چقدر دل تنگ لحظاتی هستم
که نمیدانم
به کدامین
گناه
مجازاتم میکنند
نمیدانم
چه کردم که
باید اینقدر عذاب بکشم
نمیدانم کدامین دل را شکستم
که اینگونه میشکنم
نمیدانم
تا کی ببارم باید
تا کمی غم سینه ام
ارام گیرد
اما میدانم
نقاب میزنم
بر چهره ام
نقابی که
در ان کسی نمیفهمد
چقدر بالشتم صدای هق هق شبانه ام را خفه میکند
چقدر بازوانم مرا در اغوش میکشد در حالی که دلم اغوش کسی را میخواهد که روزی به من گفت دوستت دارم و من باورش کردم
چقدر سر بر دیوار گذاشته ام
تا سردیش باعث شود
کمتر بخواهم اغوشی را لمس کنم
شاید به همین دلیل هست که
تا کنون نه دستی را لمس و نه اغوشی را احساس کردم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کاش کسی بود
تا مرا در اوغش
بگیرد
و بگذارد
ارام برایش گریه کنم
بی هیچ حرفی
اما حال گریه میکنم
بی وجود اغوشی مهربان تا بتواند
بفهمد مرا
اخر خیلی به اغوشی مهربان نیاز دارم
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT]
[FONT=&quot]از یه جایی به بعد[/FONT][FONT=&quot] . . .[/FONT][FONT=&quot]

مرض چک کردن موبایلت خوب میشه

حتی یه وقتایی یادت می ره گوشی داری

از یه جایی به بعد . . .

دیگه دوس نداری هیچکس رو

به خلوت خودت راه بدی

حتی اگه تنهایی کلافه ات کرده باشه

از یه جایی به بعد . . .

وقتی کسی بهت می گه دوست دارم

لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری

از یه جایی به بعد . . .

فقط یه حس داری حس بی تفاوتی

نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی

و نه از دوست نداشتن ها ناراحت

از یه جایی به بعد . . .

توی هیجان انگیز ترین لحظه ها هم

فقط نگاه می کنی ...

از یه جایی به بعد . . .[/FONT]
 

E.M.F

عضو جدید
تازگیا مثل بناهای مخروب قدیمی شدم !!


هر کسی از کنارم رد میشه بهم ذل می زنه و نگاه می کنه

ولی می دونید چه فکری میاد تو سرش

اینکه من هر چه زودتر باید ویران بشم و جامو یه بنای جدید و نو ساز بگیره

این یعنی پایان رویاهای من و آغاز پر شکوه و زیبای رویای آنها ......
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر حقيرند مردماني که نه جرأت دوست داشتن دارند ،

نه اراده‌ي دوست نداشتن ،

نه لياقت دوست داشته شدن و نه

متانت دوست داشته نشدن،

با اين حال مدام شعر عاشقانه مي‌خوانند...
 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرد از زن خیلی تنهاتره !




مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد !


مرد موهاش بلند نیست که توی بی کسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همه دنیا !


مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی بشه !


مرد حتی درداشو اشک که نه ، یه اخمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش !


یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :






“میم … مثلِ مرد !”

 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1][/h]


چقدر عجیب است دریا...!

همین که غرقش می شوی تو را پس میزند، مثل انسانها....



 

aaa20

عضو جدید
دلت را بتکان

دلت را بتکان

دلـت را بتـکان ...



غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن

دلت را بتکان

اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین


گذار همانجا بماند

فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش

قاب کن و بزن به دیوار دلت ...



دلت را محکم تر اگر بتکانی

تمام کینه هایت هم می ریزد

و تمام آن غم های بزرگ

و همه حسرت ها و آرزوهایت ...


باز هم محکم تر از قبل بتکان

تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان

تا خاطره هایت نیفتد

تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟

خاطره، خاطره است

باید باشد، باید بماند ...


کافی ست؟

نه، هنوز دلت خاک دارد

یک تکان دیگر بس است

تکاندی؟

دلت را ببین

چقدر تمیز شد... دلت سبک شد؟



حالا این دل جای "او"ست

دعوتش کن

این دل مال "او"ست...

همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا

و حالا تو ماندی و یک دل

یک دل و یک قاب تجربه

یک قاب تجربه و مشتی خاطره

مشتی خاطره و یک "او"...




خـانه تـکانی دلـت مبـارک.






 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چقدر حقيرند مردماني که نه جرأت دوست داشتن دارند ،

نه اراده‌ي دوست نداشتن ،

نه لياقت دوست داشته شدن و نه

متانت دوست داشته نشدن،

با اين حال مدام شعر عاشقانه مي‌خوانند...


اری
انان
که میخواند یا می سرایند
از عشق
ولی هنوز نفهمیدن
معنای دوست داشتن
انوقت هست که
باید بگوی
چه دردناک هست
اخر باعث شکستن کسی میشوند
 

E.M.F

عضو جدید
شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع وگریه و زاری بود.

در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را، بالای سرش دید، که با تعجب و حیرت؛

او را، نظاره می کند !

استاد پرسید : برای چه این همه ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و برخورداری از لطف خداوند!

استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟ شاگرد گفت : با کمال میل؛ استاد.

استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو از پرورشِ آن چیست؟

شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .

استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟

شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!

استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت،

تا از آن بهره مند گردی؟!

شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و با ارزش تر ، خواهند بود!

استاد گفت : پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!

همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.

تلاش کن تا آنقدر برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی تا مقام و لیاقتِ

توجه، لطف و رحمتِ او را، بدست آوری . خداوند از تو گریه و زاری نمی خواهد!

او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد ،

نه ابرازِ ناراحتی و گریه و زاری را.....!!!
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص m

مخاطب خاص m

نیستی ............ستاره ات خیلی دلتنگه ........
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در مقابل حوادث روزگار ایستادم
اما
میدانم دیگر هیچ نسیمی نیز نمیتواند مرا زمین بزند
انقدر زمین خورده ام
که حالا به تنهایی روی پای خودم ایستاده ام
اگر کسی کنارم هم نباشد
تا همدم غمها و ناراحتیهایم شود
باز خودم هستم
که خود را دلداری میدهم
و بلند میشم
درنگاهم به دنبال لبخند مهربان نباش
که هرگز نخواهی یافت
اخر در نگاهم تنها سنگینی را میتوانی حس کنی که
هرگز حار به تعظیم درر برابر هیچ کس و هیچ چیز نیست
تنها در برابر خدا تعظیم میکنم
اگر توانستی لحظه ای اینگونه زندگی کنی
خواهی فهمید
ادمی که
همه او را یخی و سرد میدانند
چه کشید
تا اینگونه شد
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص m

مخاطب خاص m

به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام دل تو را می طلبد ، دیده تو را می جوید؟
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] من[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]عشق را در تو

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]تو را در دل

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]دل را در موقع تپیدن

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]و تپیدن را به خاطر تو دوست دارم

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]من غم را در سکوت

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]سکوت را در شب

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]شب را در بستر

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]و بستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]من بهار را به خاطر شکوفه هایش

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زندگی را به خاطر زیبایی اش

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]و زیبایی اش را به خاطر تو دوست دارم

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]من دنیا را به خاطر خدایش

[/FONT]
[FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خدایی که تو را خلق کرد دوست دارم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا