رد پای احساس ...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میدانی در این روزگار
حتی
انکه میگوید دوستت دارم
متوجه غمت نمیشود
حتی نمبیند
چه قدر تنهایی و هر روز تنهایی خودش حرف میزند
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی دوستت دارم اما نمی دونم "خیلی "رو چه جوری بنویسم


که خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــی خونده بشه ؟!!!؟؟؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نقطهـ ای ، کمی دور ، کمی نزدیکـــــ

او نفس می کشد

همین کافی ستـــــــ ....

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نیاز به اندازه گرفتن دوست داشتن نیست
میدانم چقدر دوست دارم
میدانم چگونه اشک میریزم
میدانم چگونه دل تنگم
اما انقدر سکوت کرده ام
که خیال میکنی
بی احساسو سنگی هستم
 

masoud_2000

کاربر بیش فعال
آنروز که کارِ همه می‌ساخت خداوند

ما دیر رسیدیم و، به جائی نرسیدیم
 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلم یه قایق می خواد پر از ارامش

یه قایق که بره و بره و تن سردمو با خودش ببره

تا جایی که همه دنبالم بگردن و دلشون واسم تنگ شه

بگن اگه بود میزاشتیم اون گلای تو باغچرو اب بده

من حالا یه قایق پیدا کردم ولی یه مشکل داره

قایق ارامش من پارو نداره!!!!!!




 

پروانه شیرازی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

کدامیک از ما بدجنس تریم؟
من؟
که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند؟
یا تو؟
که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد؟
بدجنس!!
کدامیک بچه تریم؟
من؟
که کودکانه بهانه چشمهایت را می گیرم؟
یا تو؟
که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی؟
کدامیک عاشق تریم؟
من؟
که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود؟
یا تو؟
که شعله نگاهت هردم شعله ور نگشته خاکسترم می کند؟
کدامیک بازیگوش تریم؟
من؟
که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به
شوق بوییدن زلفت می تپد؟
یا تو؟
که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای؟

… ها؟! …کدامیک؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ادمها که دلشان میگیرد
راهی برای خالی کردن دارند
اما من
تنها میتوانم
بنویسم
از دل تنگیهایم
از تنهاییو غم خودم
چه زیباست
لحظه ای که کسی
میگوید
به یادت هستم
ان لحظه میخواهم
ان شخص را ببوسم و بگویم از اینکه به
یاد یک ادم
فراموش شده هستی
سپاس
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نمیدانم
وفا یعنی چه
من که همیشه سر حرفهایم هستم
اگر کسی بگوید
قول بده کنارم میمانی
میمانم
اما نمیدانم
چرا ادمها سر قولهایشان به من نمیمانند
 

mostafa ghodrat

همکار مدیر مهندسی برق
کاربر ممتاز
شبیه چای سردی شده ام که ندارد کسی هوسش را...

شبیه سیگاری شده ام که پس از خوب کام دادن جایم سطل آشغال است


شبیه دستمال کاغذی شده ام

که بعد از افتادن اولین لکه رویم دیگر قابل استفاده نیستم

وشبیه حرف های مانده در گلوشده ام که بوی هر چیزی میدهند جز حرف...

من شبیه هر چیزی هستم جز خودم

انقدر شبیه سازی کرده ام که خودم را گم کرده ام

راستی!!!تو بگو من کیستم؟؟؟؟
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز


زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی

نقشه را اوست که تعیین کرده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین !!!

نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند........
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی عاشق شدم
همه بهم خندیدن
اما من اشک ریختم
اخه تازه فهمیدم
چه جرمی مرتکب شدم
خواستم دلم بدم جاش سنگ بذارن
اما نشد
چون دیدم خیلیها هم
هستند که به این دل نیاز دارند نه یه دل سنگی
یا یه نگاه سرد
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل خوشی یعنی اینکه تمام عمر را فقط در انتظار آن شیرین ترین لحظه

لحظه دیدار ، زندگی کنی !

لحظه لحظه عمرت را چشم انتظار یک نگاه باشی ،

یک حضور...

یک وصال...

ای مهربان لحظات انتظارم !

فصل فصل زندگیت پرازانتظار زیبای وصال باد...

و به امید آن روز که چشمانم به دیدار وصالت بارانی شود ...!
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو اگر می دانستی

که چه زخمی دارد

که چه دردی دارد

خنجر از دست عزیزان خوردن...

از من خسته نمی پرسیدی

آخر ای دوست

چرا تنهایی ...؟
 

ال دی اچ

عضو جدید
نه تو میمانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک دوست قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز!
 

ati3254

کاربر حرفه ای
هی دلت میخواد همه بغضات از تو نگاهت خونده بشن!!!!!!!!!!!!!

میدونی که جسارت گفتن کلمه هارو نداری.............

اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل:چیزی شده؟؟؟؟

اونجاست که بغضتو با یه لیوان سکوت سر میکشی و با لبخند سرد میگی: نه هیچی.............
 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
قلمم مثل خودم بی جان شده،
حرفی نمی نویسد.!.!.!​


نامردها.......
چند بغض و یک گلو...!؟
 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
رجیح مــیدهم همــه را غریبــه صـدا کنم!

تا وقتــی از پشت خنجر میزننـد؛

با خودم بگویم: بـی خیال..

از غریــــــــبـــــــه بیش از ایـن انتظاری نیست...!

 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
مـــــــــــن . . .

از ایـــن "منــــی" که هـــــــــــــــــــــر لـحظــــــه دلــــــــــتنـگ تـــوستــــــــــ ؛

متـنفـّـــــــــــرم !!!


 

darling2011

عضو جدید
کاربر ممتاز
راه فراموشی،

به آتش سپردن خاطره ها و یادگار ها نیست.

آنقدر نامت را به زبان می رانم،

آنقدر یادت را در ذهن می پیچانم،

تا هرز شوی...!




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
انتظار
مهربانی را نداشتم
تنها میخواستم
بفهمی
نگاه منتظرم را
اما تو حتی نگاهمرا همانگونه
که خودت دوست داری معنی میکنی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سر احساس ما ادمها چه
امده
تا به هم میرسیم
به هم دوستت دارم
تعارف میکنیم
اخر سر هم
نمیفهمی
این دوستت دارم
چگونه دوست داشتنی هست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا