دل نوشته های من...

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستانم سرزنشم می کنند
می گویند:رفته را باید فراموش کرد

 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز


در شهر عشق قدم میزدم
گذرم افتاد به قبرستان قلب ها
خیلی تعجب کردم!!
تا چشم کار میکرد قبر بود!
پیش خود گفتم یعنی اینقدر قلب شکسته وجود دارد؟!
یکدفعه متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بود
جلو رفتم برگ های روی قبر را کنار زدم تا برایش دعا کنم.......
واااااااااای چه میدیدم؟؟؟!!!!!
باورم نمیشد........
ان قلب همان کسی هست که چند وقت پیش
قلب مرا شکسته بود
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
همانی که گاهی لج می کند و گاهی خودش را برایت لوس می کند
همانی که نمازهایش یکی در میان قضا می شود و کلی روزه نگرفته دارد
همانی که بعضی وقت ها پشت سر مردم حرف می زند
گاهی بد جنس می شود البته گاهی هم خود خواه
حالا یادت آمد من کی هستم
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی که نگران چین و چروکهای تازه از راه رسیده صورت زیبایت میشوی ، منم که بهترین زیبارویان عالم را با ثانیه ای باتو بودن معاوضه نخواهم کرد
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

دستانت را ،
در برابرم مشت می کنی . . .
میپرسی گل یا پوچ ؟
در دلم می گویم :
فقط دستانت . . .

 

Similar threads

بالا