maryam.t.azadeh
عضو جدید
سلام بر شما
من تکه هایی از صحبتتون که مهم تر بود نقل قول گرفتم
اولین مشکل شما این هست که در مرحله اول عاشق شدین
اتفاقا تاپیک های مختلفی برای برخورد اول در تالار هست...یکی ا زموارد اینکه ببینید در دیدار بعد شما و ایشون چقدر علاقه نشون دادین
به این دیدار و در پی بحث گفت گو چه چیزهایی به وجود امده ایا نظرتون هنوز همونه
مورد بعدی که مهم تره شماتنها ابراز علاقه کردین آقا فقط با شما ملاقات داشته همین صرف ملاقات که علاقه نشد شاید ایشون با همکارشون هم بگه چرا دیر امدی شاید به موقع بودن حساسند این رفتارهاش چیزهایی نیست که فکرکنید ایشون علاقه دارند یا دنبال ازدواجند
چرا شما شخصیت خودتون بالاترنگیرید هرانسانی جایگاهی دارد مطمئن باشید اگر شما مدام با این اقا برخورد داشته باشید شروع همه چیز شما باشید اگر بعدا هم ازدواجی به وجود بیاد ومشکل یپیش بیاد ان اقا نظرش اینه که خودت خواستی
به نظرتون چرا در بحث خواستگاری گفتن مرد به خواستگاری زن بره؟
در ضمن اگر این اقا غرور دارن که بدتر اگر هم نداشته باشن شما نباید خودتون عاشق شیفته نشون بدین
اصلا یکی ا زخصوصیت اقایون این است که چیزی که به سختی به دست بیارن قدرشو بیشتر میدونند بذارید اجباری هم برای اقا نباشه
به نظر من بهتره از این به بعد شما شخصیتتون حفظ کنید در اصل در جایگاه اصلی قرار بدین
شما در خواست ملاقات ندین اصلا این درست نیست
اگر آن اقا هم درخواست ملاقات دادن شما بگید مایل نیستید و ایشون درمرحله تصمیم گیری قرار بدین بذارید
اگر واقعا شما بخوان ازطریق خانواده اقدام میکنن انجا هم میشه شناخت بدست اورد یا فوقش با اجازه خانواده ها بذارید بدونن شما فرد خانواده داری هستن
هرکدوم ازاین رفتارها یک ذهنیت بد در مرد ایجاد میکنه...مثلا چه تضمینی داره براشون شما با یکی دیگه به همین راحتی قرار نذاری هدیه بدی غیره
نگران نباشید مردها زرنگ تر از این حرفها هستن
موفق باشید
درست میگین عزیزم. اما من توی این هشت ماهه هر رفتاری که از ایشون دیدم(رفتارهای بد زیاد دیدم) بیشتر بهش علاقه مند شدم. واقعیتش منم مثل بقیه انسان ها واسه خودم شخصیت دارم و هرکسی غیر از ایشون میخواست اینطوری تحقیرم کنه قید رابطه رو میزدم. اما ایشون بارها منو تحقیر کرد سرزنشم کرد و حتی سر من داد کشید. اما من بیشتر بهش علاقه پیدا کردم. توی موقعیت های بحرانی سعی کردم براش فداکاری کنم و اونو وظیفه خودم دونستم و متقابلا بهم پوزخند زد. اصولا ایشون توی این دنیا فقط خودش رو دوست داره و غیر از خودش هیچ چیز رو دوست نداره و به همه چیز و همه کس به دیده تحقیر نگاه میکنه. من هم همیشه این شخصیت شو در نظر گرفتم و همیشه فقط احترام گذاشتم و ازش هیچ توقعی نداشتم و ندارم. اونچه که من ازش میخوام وصال هستش همین و بس. ارامشش ارامش من بوده و حتی حاضر بودم سر من داد بزنه تا یه کم از فشارهای کاری و درونی خلاص بشه. اینا وحشتناکه و هرکی میبینه فقط تاسف میخوره. اما این ادم همینجوره و از اون کسانی هستش که فقط باید ملاحظه شونو کرد همین.
اما به قول دوستان نمیدونم ایا بعد از اینکه زیر یک سقف رفتیم بازم بتونم با این شخصیت خودخواه و مغرور و بی احساس کنار بیام یا نه.