الهی من واسه شما دو تا بمیرم....خوشگلای من...

-anjel-

عضو جدید
چه عکسی، چقدر حرف داره توش...
قصه رنج بی پناهی انسان و کودکی که با گوشت و روحش بی پناهی رو درک کرده.
بچه ها یک چنین آغوشی ست که حقیقی ترین آغوش دنیاست. خالص و پر مهر.
 

just mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگارا ..

که چنین سخت به من می گیری...

باخبرباش که پژمردن من آسان نیست...

گرچه دلگیرتر ازدیروزم گرچه فردای غم انگیزمرا می خواند...

لیک باوردارم ...

دلخوشی ها کم نیست..

زندگی بایدکرد...
.
.

 

مهربان

کاربر فعال تالار شیمی ,
کاربر ممتاز
روزگارا ..

که چنین سخت به من می گیری...

باخبرباش که پژمردن من آسان نیست...

گرچه دلگیرتر ازدیروزم گرچه فردای غم انگیزمرا می خواند...

لیک باوردارم ...

دلخوشی ها کم نیست..

زندگی بایدکرد...
.
.

جیگل نی نی لو سولاخ سولاخ کلدییییییییی:w04:
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخسی نی نی ناناچ حلخی خاله

ژووون دلوم نی نی فینخیلی خاله ، اینخده بزرگ شده تاپیک میزنه ..
تاوزه توش نی نی هم داره
 

M.panah.K

عضو جدید
یاد این شعرافتادم
خدایا کفر نمیگویم
پریشانم خدایا کفر نمی گویم
پریشانم
چه می خواهی تو ازجانم
مرا بیآنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداواندا
اگر روزی زعرش خود به زیرایی
لباس فقر بپوشی
غرورت رابرای تکه نانی
به زیر پای نامردان باندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه بازآیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
؟؟؟می گوی
خداوندا
اگر در روز گرما خبرتابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
وقدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو درروان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی...

[FONT=Arial (Arabic)][FONT=Arial (Arabic)][/FONT][/FONT]
 

just mechanic

عضو جدید
کاربر ممتاز

یاد این شعرافتادم
خدایا کفر نمیگویم
پریشانم خدایا کفر نمی گویم
پریشانم
چه می خواهی تو ازجانم
مرا بیآنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداواندا
اگر روزی زعرش خود به زیرایی
لباس فقر بپوشی
غرورت رابرای تکه نانی
به زیر پای نامردان باندازی
و شب آهسته و خسته
تهی دست و زبان بسته
به سوی خانه بازآیی
زمین و آسمان را کفر می گویی
؟؟؟می گوی
خداوندا
اگر در روز گرما خبرتابستان
تنت بر سایه ی دیوار بگشایی
لبت برکاسه ی مسی قیر اندود بگذاری
وقدری آن طرف تر
عمارتهای مرمرین بینی
و اعصابت برای سکه ای این سو آن سو درروان باشد
زمین و آسمان را کفر می گویی
نمی گویی...

اینم کاملش
خداوندا
پریشانم

چه میخواهی تو از جانم؟!

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا!

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای تکه نانی

به زیر پای نامردان بیاندازی

و شب آهسته و خسته

تهی دست و زبان بسته

به سوی خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر میگویی

میگویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه ی دیوار بگشایی

لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرفتر

عمارتهای مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای اینسو و آنسو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر میگویی

نمیگویی؟!

خداوندا!

اگر روزی بشر گردی

ز حال بندگانت با خبر گردی

پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!
 

M.panah.K

عضو جدید
اینم کاملش
خداوندا
پریشانم

چه میخواهی تو از جانم؟!

مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی

خداوندا!

اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای تکه نانی

به زیر پای نامردان بیاندازی

و شب آهسته و خسته

تهی دست و زبان بسته

به سوی خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر میگویی

میگویی؟!

خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه ی دیوار بگشایی

لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرفتر

عمارتهای مرمرین بینی

و اعصابت برای سکه ای اینسو و آنسو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر میگویی

نمیگویی؟!

خداوندا!

اگر روزی بشر گردی

ز حال بندگانت با خبر گردی

پشیمان میشوی از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی

خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!

ببین تایپ کلش اصلا برام مشکل نبودا ولی به این4 خط اخر که رسیدم یهودیدم دیگه حسش نیست که شمازحمتشوکشیدی....شایدزیادی روم تاثیرگذاشت​
 

Similar threads

بالا