مشاعرۀ سنّتی

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
تمام از گر دش چشم تو شد کار من اي ساقي

زدست من بگير اين جام را کز خويشتن ر فتم

مگر وقت وفا پروردن آمد که فالم لا تذرنی فردا آمد
چنینم هست یاد از پیر دانا فراموشم نشد، هرگز همانا
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگر وقت وفا پروردن آمد که فالم لا تذرنی فردا آمد
چنینم هست یاد از پیر دانا فراموشم نشد، هرگز همانا
اي ساربان عاشقان رحمي به اين دلخسته کن
توبار جانان مي بري من بار هجران ميبرم
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي ساربان عاشقانرحميبه اين دلخسته کن
توبار جانان مي بريمن بار هجران ميبرم


مغنی نوای طرب ساز کن به قول وغزل قصه آغاز کن
که بار غمم بر زمین دوخت پای به ضرب اصولم برآور ز جای
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن


نیاز من چه وزن آرد بدین ساز که خورشید غنی شد کیسه پرداز
به یاد رفتگان و دوستداران موافق گرد با ابر بهاران
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد

دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان
ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین شاهی که شد به همتش افراخته زمان
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نیاز من چه وزن آرد بدین ساز که خورشید غنی شد کیسه پرداز
به یاد رفتگان و دوستداران موافق گرد با ابر بهاران


نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
بنال بلبل بيدل که جاي فريادست
 

vahid haghverdi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارای دهر شاه شجاع آفتاب ملک خاقان کامگار و شهنشاه نوجوان
ماهی که شد به طلعتش افروخته زمین شاهی که شد به همتش افراخته زمان
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار منست
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز

نشان عهد و وفا نيست در تبسم گل
بنال بلبل بيدل که جاي فريادست
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد تاج تو غبن افسر دارا و اردوان
تو آفتاب ملکی و هر جا که می‌روی چون سایه از قفای تو دولت بود دوان
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقباد تاج تو غبن افسر دارا و اردوان
تو آفتاب ملکی و هر جا که می‌روی چون سایه از قفای تو دولت بود دوان

نيست نرگس که برون کرده سر از افسر من
به تماشاي تو بيرون شده چشم از سر من
 

infrequent

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را رسد شکر آویز خواجگی گه جود که آستین به کریمان عالم افشانی
صواعق سخطت را چگونه شرح دهم نعوذ بالله از آن فتنه‌های طوفانی


يادم آيد تو به من گفتي
از اين عشق حذر كن
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب آئينه عشق گذران است
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشدای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
دل و دين و عقل وهوشم همه را به باد داد ي

زکدام باده ساقي به من خراب د ادي



 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز

يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت


تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز

تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ور نه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
به خدایی که تویی بنده بگزیده او
که بر این چاکر دیرینه کسی نگزینی

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] با اشک شرم خویش بریزم به پای تو[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب

به بوي زلف تو دادم دل شکسته بر باد

بيا که جان عزيزم فداي جان تو باد


 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده

شب همگی بخیر

 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده

شب همگی بخیر


همه خوابند و من بيدارم امشب............همه مستند و من هشيارم امشب
لالا ... نگو ديره ، شبي سرد و نفس گيره

دراين بن بست تنهايي ، كسي خوابش نمي گيره

ممنون از شعراي قشنگت
شب شما هم پرستاره

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
همه خوابند و من بيدارم امشب............همه مستند و من هشيارم امشب
لالا ... نگو ديره ، شبي سرد و نفس گيره

دراين بن بست تنهايي ، كسي خوابش نمي گيره


هرگز نگو میروم
در حالی که همیشه در قلبی زنده هستی
در نگاهی میمانی

ببار باران
ببار تا کسی نبیند اشکهایم را
تا کسی نشنود صدای گرفته ام را
ببار باران
میخواهم انقدر زیرت بمانم تا دیگر
اشکی بر چشمانم نماند
و تنها قطرات بارانت اشکهایم را پاک نماید
 

infrequent

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرگز نگو میروم
در حالی که همیشه در قلبی زنده هستی
در نگاهی میمانی

ببار باران
ببار تا کسی نبیند اشکهایم را
تا کسی نشنود صدای گرفته ام را
ببار باران
میخواهم انقدر زیرت بمانم تا دیگر
اشکی بر چشمانم نماند
و تنها قطرات بارانت اشکهایم را پاک نماید

درین دریا بسی کشتی براندم
به آخر رخت در دریا فشاندم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا