منه دیوونه هم به جمعتون اضافه شدم
ولی چرا تعداد دیوونه ها اینقد کمه؟؟؟؟؟؟؟؟
چند سال پیش یه کتاب خوندم از جمالزاده
اسمش مجمع دیوانگان بود......نه اونی که همه خوندیم ......یکی دیگست
اتفاقا نویسنده اصلیش خود جمالزاده نبوده
فقط خاطرات مردیه که برای رسیدن به معشوقش خودش رو به دیوانگی میزنه بعد که میفهمه رقیب عشقیش
رفته میره پیش مدیر تیمارستان و میگه که من از اول سالم بودم خودمو زده بودم به دیوونگی و الان دیگه مشکلم حل شده باید برگردم
مدیر هم بایه تبسم جوابش میده اینجا همه بعد از مدتی میان همینو میگن
خلاصه بنده خدا گیر میفته و مجبور میشه اونجا برای مدتی زندگی کنه تا دوستش براش کاری کنه،در مدت اقامتش با همه صمیمی میشه و متوجه میشه همه آدم های اونجا
از عاقل هم عاقل ترند و بعضی هاشون حتی فرزانه هستند......بعد میفهمن که خود مدیر تیمارستان دیونست
میفهمن که هر شب فانوس توی راهرو رو برمی داره و میره توی باغ و با معشوقه خیالیش حرف میزنه
آقای جمال زاده هم اول کتاب ذکر میکنه تمام خاطرات رو حتی بدون گرفتن غلطهای املایی برای خواننده گذاشته تا توانایی هنر نویسنده اصلی رو نشون بده
واقعا کتاب جالبی بود
بعد از اون 4 بار خوندمش
بعد متقاعد شدم که آدم دیوونه باشه بهتره
بعد پذیرفتم که با این حساب خودمم دیوونم
بعدش هم با دیوونه بودنم حال میکنم