گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
طاعات همگی قبول ،
این هم واسه زنگ تفریح

سوژه های سال :



























این یکی واقعاً آخرشه !!!! :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.







:D:D:D

 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
خداوکیلی روزنامه مارو ببینید :

خبر اول در روز 15 مرداد 90 چاپ شد

خبر دوم در 16 مرداد 90 چاپ شد



:confused::confused::surprised:
 

Melted_Boy

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
خداوکیلی روزنامه مارو ببینید :

خبر اول در روز 15 مرداد 90 چاپ شد

خبر دوم در 16 مرداد 90 چاپ شد



:confused::confused::surprised:

خب مال خراسانه دیگه..!!!!!
بزرگ نمایی خواسته بکنه!!!!
شما ناراحت نشو....!!!!
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
خب مال خراسانه دیگه..!!!!!
بزرگ نمایی خواسته بکنه!!!!
شما ناراحت نشو....!!!!

مگه خراسان چه مشکلی داره ؟!
مسئله بزرگنمایی نیست ؛ موثق بودن خبر ! نمیشه به اخبار اینا اعتماد کرد هر روز یه چیزی می نویسن !!!
تا بحث س ی ا س ی نشده ، تمومش کنم ! )
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
امیدوارم این مطلب تکرای نباشه !!!!!! :

علت درس نخواندن دانشجویان معلوم شد..

۱ ) در سال ۵۲ جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این ترتیب ۳۱۳ روز باقی میماند.
۲ ) حداقل ۵۰ روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین ۲۶۳ روز دیگر باقی میماند.


۳ ) در هر روز ۸ ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا” ۱۲۲ روز میشود. بنابراین ۱۴۱ روز باقی میماند. ۴ ) اما سلامتی جسم و روح روزانه ۱ ساعت تفریح را می طلبد که جمعا” ۱۵ روز میشود. پس ۱۲۶ در روز باقی میماند.
۵ ) طبیعتا” ۲ ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل ۳۰ روز می شود. پس ۹۶ روز باقی میماند.
۶ ) ۱ ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که انسان موجودی اجتماعی است.این خود ۱۵ روز است. پس ۸۱ روز باقی میماند.
۷ ) روزهای امتحان ۳۵ روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس ۴۶ روز باقی میماند.
۸ ) تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم ۳۰ روز در سال هستند. پس ۱۶ روز باقی میماند.
۹ ) در سال شما ۱۰ روز را به بازی می گذرانید. پس ۶ روز باقی میماند.
۱۰ ) در سال حداقل ۳ روز به بیماری طی میشود و ۳ روز دیگر باقی است.
۱۱ ) سینما رفتن و سایر امور شخصی هم ۲ روز را در بر میگیرند. پس ۱ روز باقی میماند.
۱۲ ) ۱روز باقی مانده همان روز تولد شماست. چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟

نتیجه ی اخلاقی: پس یک دانشجوی نرمال نمیتواند درس بخواند
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
سلام بر حسین آقای عزیز. ارادتمند
آره 21 تیر دفاع کردم تموم شد.

پس مبارک باشه ... تبریک تبریک !

بدون شیرینی و دسته گل اومدید تالار ؟!؟
ما شیرینی میخوایم م م م م م
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به به!!! انگار دوباره داره بوی خوب شیرینی میاد!!!! بهتره که منم حضور فعال خودمو نشون بدم!!!:w11::w07:

:biggrin: ;) راهکار خوبیه !

دوستان اگه همین طوری ادامه بدین وضع بهتر میشه و از" یه جورایی "بودن در میاد ! :D

ادامه بدین ...
.
.
.
:)
می بینم که بوی شیرینی اومد میل همه باز شد !!!
( خودمونیم ، از اقا مرتضی چه نوع شیرینی بگیریم ؟! )
 

avocado

کاربر فعال
البته اینگونه نباشد که شیرینی ها رو هاپولی کنین و ما هیچیااا :(
خب واسه منم نگه دارین افطار ما 2 ساعت دیگه س :((
 

metalogy

عضو جدید
بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودم:smile:
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودم:smile:
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم
سلام . ماهم از حضور شما خیلی خوشحالیم .
به جمع ما خوش اومدین
لطفاًخودتون رو اینجا معرفی کنید تا بچه ها باهاتون بیشتر آشنا بشن .
[h=3]معرفی کاربران فعلی و جدید تالار مواد[/h]
 

Melted_Boy

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
به به!!! انگار دوباره داره بوی خوب شیرینی میاد!!!! بهتره که منم حضور فعال خودمو نشون بدم!!!http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/funny/w11.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/funny/w07.gif

باز آمد و بوی شیرینی آمد.....!!!!!!!
ما هم هستیم آقااااااا.......!!!!!!!!!!
خودم حواسم هست...!!!!
اگر یه وقت خبری شد شما نبودین، خودم در اسرع وقت بهتون تماس میگیرم.......!!!!!http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/biggrin.gif

دوستان اگه همین طوری ادامه بدین وضع بهتر میشه و از" یه جورایی "بودن در میاد ! http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/biggrin.gif

ادامه بدین ...
.
.
.
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/smile.gif

ROCK ON ......

بله دیگه ه ه ه !
حالا نوعش فرقی نمیکنه، هرچی که شد ... http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_biggrin.gif
بعد افطار منتظریم http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/biggrin.gif


بهمون زلیبی بامیه فک کنم بده......!!!!!!!

البته اینگونه نباشد که شیرینی ها رو هاپولی کنین و ما هیچیااا http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/frown.gif
خب واسه منم نگه دارین افطار ما 2 ساعت دیگه س http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/frown.gif(

نه بچه ها اینطوری نیستن........!!!!!!!!۱
معرفت دارن در حد pH 1...........!!!!!!!!!!!!

بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودمhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_smile.gif
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم

درود بر دوست تازه وارد خودمون.......!!!!!!!!!!
خوش اومدین.......!!!!!!!۱
مطمئن باشید بهتون خوش میگذره اینجا........!!!!!!!!!!!!
 

asaly

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودم:smile:
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم

خوش اومدی دوست عزیز;)
 

asaly

عضو جدید
کاربر ممتاز
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت،خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند.در حال مستاصل شد...از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو
همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه كشكی چه پشمی؟ما از هول خودمان یك غلطی كردیم غلط زیادی كه جریمه ندارد.

كتاب كوچه
احمد شاملو
 

Melted_Boy

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت،خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند.در حال مستاصل شد...از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو
همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه كشكی چه پشمی؟ما از هول خودمان یك غلطی كردیم غلط زیادی كه جریمه ندارد.

كتاب كوچه
احمد شاملو

عـــــــــــــالی بود......!!!!!!!!!۱
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
نصف جهانی ها ...

نصف جهانی ها ...

یه شخصی از خیابون رد میشده ، میبینه یه بچه اصفهانی نشسته كنار خیابون گریه میكنه.
جلو میره و میگه چی شده عزیزم ؟

پسر بچه میگه سكه ۲۵ تومانی ام را گم كرده ام.
مرد میگه اینكه گریه نداره بیا این۲۵ تومانی مال تو!
پسربچه باز هم به گریه كردن ادامه میده ،

مرد میپرسه دیگه چیه ؟ !!!؟!؟!؟!؟!؟!؟

بچه میگه اگه اون سكه را گم نكرده بودم الان ۵۰ تومن پول داشتم !!!!!
 

Ho$$ein

کاربر فعال مهندسی مواد و متالورژی ,
کاربر ممتاز
[h=1]واحد اجباری ( طنز)[/h][h=2]شعر واحد اجباری از عبدالرضا مروتی ( نفر اول جشنواره طنز نیش و نوش)[/h]

زندگانی واحد اجباری است
جزوه اش فرسوده و تکراری است
هی گرفتیم و هی افتادیم از آن
سوختیم از بس که دادیم امتحان
عاقبت یک روز پاسش می کنیم
بهره جویی از کلاسش می کنیم
ای کلاسور های مشکی پوش ما
تق تق زنگ خطر در گوش ما
ساکتید آن تق و تق هاتان کجاست؟
سینه صاف ورق هاتان کجاست؟
ما کلاسی از کلاسور ساختیم
دل به چنگک های آن انداختیم
بین چنگک های آن با اضطراب
روی خط جزوه ها ماندیم خواب
هست این جا صد مصیبت صد میتینگ
روزها با استراکچر، شب ریدینگ
از فشار درس ها خیسیم ما
گربه های سلف سرویسیم ما
چون که بی انگیزه ایم و منصرف
کی معدل هایمان گردد الف؟
ذهن ما انبار محفوظات شد
کیش شطرنجی دانش مات شد
جزوه ها قرص دیازپام است و بس
ذهن ما سرشار اوهام است و بس
دل به رود بی خیالی ها زدیم
ترم ها در زندگی درجا زدیم
بر درخت امتحان هستیم کال
می زند هر نمره ما ضد حال
ما ز ِهَر واحد فراری می شویم
جزء حذف اضطراری می شویم
پشت عینک های دودی مانده ایم
یا به زندان حسودی مانده ایم
ما فقط امضای پای مدرکیم
سامسونت داریم اما کودکیم
با گچی بر سینه تخته سیاه
می کشیم از حسرت یک بیست آه
بیست سردمدار فامیل است و بس
بیست کار حضرت فیل است و بس
ترم دیگر آفتابی می شویم
خوابگاهی از نخوابی می شویم
از صفا زیراکس می گیریم ما

هدیه را با باکس می گیریم ما
می رویم آنجا که غم نامحرم است
گرچه پایان نامه ما مبهم است

منبع : tebyan
 
بالا