علي محمد افغاني

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود

علی محمد افغانی
نویسنده


علی محمد افغانی فرزند حسينقلی در سال 1305 ش. در كرمانشاه متولد شده است.
سواد را ابتدا در مكتب خانه و سپس در مدرسه آموخت تحصيلات متوسط را نيز در كرمانشاه به پايان رسانيد و برای ادامه تحصيل به تهران رفت .
چون قدرت مالی كافی برای ادامه تحصيل نداشت،برای استفاده كردن ازمزايای مسكن و كمك هزينه به دانشكده افسری ارتش وارد وپس از فارغ التحصيل شدن از دانشكده افسری،چون از فارغ التحصيلان ممتاز بود به آمريكا اعزام گرديد.
پس از باز گشت به وطن به علت سابقه سياسی دستگير و زندانی گرديد پس از 4 سال و چند ماه آزاد شد.
از آن پس بكار آزاد پرداخت، خود می گويد رمان معروف شوهر آهو خانم را در زندان نوشته است. بی گمان رمان شوهر آهو خانم به اعتراف بسیاری از استادان و نقادان ادب پارسی ، رمانی كه تا آن زمان نظيرش در ادبيات فارسی به وجود نيامده بود، به جامعه كتاب خوان تقديم كرد.
استقبال كتاب دوستان وصاحب نظران از شوهر آهو خانم ،موجب شد كه افغانی رمان دوم خود شادكامان دره قره سو ، را به بازار كتاب عرضه كند،پس از آن به ترتيب رمانهای شلغم ميوه بهشته، سيندخت و بافته های رنج را نوشت.
افغانی در سالهای پس از انقلاب كتاب دكتر بكتاش را نوشت،سپس به نگارش كتاب همسفران كه شامل سه داستان كوتاه است دست زد. وی رمانی به نام بوته زار هم دارد.

پدر و مادر :
علي محمد افغانی فرزند حسينقلی و صغری آنطوريكه از پدرش نقل می كند :شايد روز تاجگذاری رضا شاه ، روز پانزده ارديبهشت 1305 كه خيابانهای كرمانشاه را چراغانی كرده بودند متولد شده است . در شناسنامه اش مأمور ثبت احوال شهر ،اول 1304 را نوشته وخط زده و بعد 1305 را ياداشت كرده است اما خودش نه در روزش و نه در سالش اطمينان ندارد.

خاطرات کودکي :
محل تولد علی محمد افغانی محل چال درويشان و پشت كوچه عليخان لر آن حوالي بوده است. پدرش در سراب سعيد كرمانشاه باغ وآسيابی داشت و يا آنرا اداره می كرد . تا سن هشت سالگی در ميان كوچه های محله با همسالان در تك و دو بود، پدرش كه سواد نداشت ولی از دوراندیشی خوبی بر خوردار بود ،او را به مكتب آقا شيخ رضا سپرد . بالا تر از مكتب خانه ،محله گاری سازان آذری ها بود ،عبور و مرور درشكه ها و گاريهای مسير ،راه مكتب خانه را گرد وغباری كرده و هنگام گذر هر درشكه مكتب خانه از خاك پرميشد، علی محمد در اين مكتب بود تا پسر عمه اش حيدراورا به مكتب ميرزا حسن در محله سنگ تراش ها كه ارسی ، بادبزن ونيمكت داشت، برد.
پس از يكسال ونيم به مدرسه ملی همايونی در محله برزه دماغ رفت، با اينكه چهار سال را در مكتب خانه گذارنده بود چون مدرك نداشت در کلاس دوم پذيرفته شد.
مدير مدرسه همايون عباسی كامكار وناظم مدرسه رنجبر بود.

تحصيلات رسمی و حرفه ای :
علی محمد افغانی بزودی استعدادش را نشان داد وجزء شاگردان نمونه شد ودر مسابقه رياضی كه ، پروهان ، معلم رياضی بود،به مقام اول رسيد. در كلاس ششم جايزه های بسيار از مدرسه و اداره گرفت و شاگرد ممتاز شناخته شد. در كلاس هفتم كه مصادف با زمان جنگ بود،مدتی به مالاريا مبتلا شد و تحصيلش به تعويق افتاد،تا در كلاس نهم در مدرسه همايون كه بعدها به مدرسی داريوش تغيير نام داد، به تحصيل ادامه داد.
در كلاس نهم به دلیل مشکلات زندگی ، بيكاری پدر و فروختن خانه ومستأجر شدن در اطراف آبشوران وسپس مرگ يكي از برادرانش با كزاز كه در کتاب شادكامان دره قره سو به آن اشاره كرده است ،بمدت يك سال ترك تحصيل كرد.
سال بعد در مدرسه شاهپور ( اکنون با نام شهدای انقلاب ) ثبت نام نمود، در آنجا با دكتر قزلباس پسر مرحوم سردار كابلی رقيب درسی بود، در اين سال تحصيلی وضع مادی به اندازه ای آشفته بود كه از تمام كتابهای درسی اين سال تنها كتاب فيزيك را داشت آنرا هم پدرش بصورت دسته دوم ازخيابان سپه خريده بود.
در كلاس يازده در محيط دبيرستان آقای علوی كه از دبيران مجرب فيزيك بود به افغانی توجه خاصی داشت .احسنی نيز كه رياست فرهنگ را داشت ودر رياضی وشطرنج توانا بود به توسعه زمينه های سياسی افغانی كمك ميكرد.
بهرحال افغانی در كلاس های فوق العاده شركت ميكرد وبا تلقين وتربيت آنها با فضاهای سياسی جاری آشنا شد .
در كنار مطالعات درسی هميشه كتابهای توصيه شده ای را كه به او می دادند،باز ميكرد ومطالعه می كرد.ودراين ميان بود كه با وسعت مسائل اجتماعی وابعاد آن آشنا شد.
كداميك از علل نارسایی های زندگی ، واقيت ها يا جاذبه های ظاهری دسته بندی ها ،او را وادار به فعاليت ادبی كرد، مشخص نبود ،
زيرا خود در پاسخ اين پرسش ميگويد: برای يكنفر روستایی كه اولين بار وارد سينما ميشود محتوا، هدف وخط سير فيلم واصولاً كيفيت فيلم وهنر پيشه مطرح نيست زيرا تمامی آنچه در سينما هست برای او جاذبه دارد،از پرده های مخمل آويزان سن سينما تا رديف صندلی ها، ديوارهای بلند وچراغ های مهتابی ونور افكن ها و…
در كلاس دوازده ( سال چهارم دبیرستان ) مايل به تحصيل در كلاس رياضی بود،در حاليكه كرمانشاه رشته رياضی نداشت ولی با هفت نفر ديگر از دانش آموزان اجاره ،كلاس هشت نفری رياضی را با از فرهنگ گرفت كه تقبل هيچگونه تأمين دبيری نكرده بود، پس از يكی دو ماه كه لنگ لنگان به راه تحصيلی خود ادامه مي داد و نيز از بعضی آنها منصرف شدند وخلاصه يكی دو ماه به عيد نوروز مانده كه كلاس رياضی منحل شد و ناچار به تحصيل در رشته ادبی شد.
افغانی معتقداست: كه ادبيات اولين ميدان مبارزه برای ابقای انديشه يك ملت است وادبيات كه در آن زمان تدريس می شد، نمی توانست ادبيات مورد نظر او باشد،زيرا فاقد پويايی و گويايی ادبيات عميق ايران بود و بدين خاطر بعد از عيد به رشته طبيعی رفت ودر بين دوازده شاگردی كه از استانهای همدان و ايلام و كرمانشاه شركت كرده بودند، او با معدل 17شاگرد اول شناخته شد .
در شهريور 1326 برای ادامه تحصيل عازم تهران شد . در حالی كه مادرش تنها سرمايه زندگيش را كه گردنبندی طلا بود به قيمت چهار صد تومان برای خرج تحصيل افغانی فروخت ، پولش را به او داد و گفت « اين خرج تحصيل نيست تا آخر عمر » در زمان آمدن به تهران چون آشنایی نداشت و مورد حمايت كسی نبود واز لحاظ مادی ، تأمين مسكن و مواد روزمره برايش سد بزرگی می نمود ، اجباراً به دانشكده افسری رفت كه تا شايد از كانال نظام و بورس به تحصيل در رشته مورد علاقه خود بپردازد و هم از مزايای خوابگاه و مستمری آن استفاده نمايد . سال اول در رسته پياده نظام و سال دوم در رسته دارایی تحصيل كرد و امكان بورس و…. هم پيش نيامد ، اما پس از فارغ التحصيلی چون از فارغ التحصيلان ممتاز بود ، برای يك دوره به آمريكا اعزام شد.

فعاليتهای ضمن تحصيل :
علی محمد افغانی در امريكا فرصتی يافت تا ادبيات زبان انگليسی را فرا گيرد و جهان ادبيات نوين را بشناسد و با دنيای رمان و رمان نويسی آشنا شود و به قول خودش ، بداند كه رمان چيست ـ او می گويد : نوشته هایی برای من جالب بود كه زندگی طبقات پایين جامعه را تصوير می كرد و هميشه آثار نويسندگانی را می پسنديدم كه در بينش خود از كوهپايه های جامعه گذشته وبه خط الرأس رسيده باشند ـ بطوريكه با تسلط كامل هر دو سوی بلندای فقر و ثروت را ببینند و آشكارا در آثار خود فرقهايی كه با تمام وجود لمس كرده بودند ، بنمايش بگذارند.
چون هيچگاه تصوير شنيدنيها ، مانند تصوير ديدنيها نيست و كسيكه در كوهپايه ها را می رود ، نمی تواند هر دو سو را ببيند و بدون وابستگی و پذيرش آراء و شعارهای كليشه ای ليدرها قضاوت كند و با ترسيم ، آن شيوه ها را در معرض قضاوت جامعه بگذارد.


دیدگاه و گرايشهای خاص :
به نظر علی محمد افغانی ، كتابی كه خارج از تصور واقعيتها باشد ، نمی تواند پيامی داشته باشد و خود بخود برای اهل جامعه قابل اعتنا نيست زيرا جنبه اساسی هنر همان ارتباط هنر با زندگی است.
او درباره رمان می گويد: رمان همان اجتماع است آن كسيكه شوق زندگي دارد بدون شناخت زندگی نمی تواند، بگويد زنده است وزندگی می كند،اين شوق زندگی كه همان هنر است گرچه او را از زندگی به معنای متداول يعنی جنب وجوش وتلاش برای رفاه بيشتر دور می كند اما از او يك هنرمند جاودانه می سازد،زندگی او در انديشه ها هميشه زنده است .
آشنایی با فرهنگ مردم وطرز زندگی در آمريكا برای او جهان تازه ای يا به قول خودش پنجره ای بود برای ديدن عظمت های مردم ايران زيرا انسان تا در مقام مقايسه برنيايد ، نكته ها را درك نخواهد كرد .
اودر برداشت هايش از مطالعه مطالب و رمان هایی كه تصاوير محسوس وملموس برای او داشت،دريافت كه او نيز می تواند اندوخته های ايام زندگيش را به همانگونه به تصوير بكشاند وارائه دهد.

چگونگی عرضه آثار :
در كنار تظاهر به ترجمه آثارمجاز انگليسی به نوشتن اولين رمان برجسته ايرانی شوهر آهوخانم پرداخت وميگويد كه :
آنرا در زندان نوشته ـ افغانی پس از تحمل چهارسال وچندماه از زندان آزادشد وبه انجام كار آزاد در دفاتر تجاری پرداخت .او معتقد است كه اهل هنر وقلم بهرعنوان برای آنكه استثمار نشود بايد در جامعه در حد خويش بی نياز باشد. او سعی كرد فضای زندان بر اثر زيبای او سايه نيندازد وديگر آنكه همانند نويسندگان واقعی باشد وزندان وتحمل رنج ومحروميت ها را وسيله شهرت قرار ندهد اما اشاراتی گويا و پر معنی در ابتدای كتابش مشتی است كه نمونه خروار است و آئنيه تمام نمای دوران جوانی اوست: هديه ای از آب گذشته ، زندان ، به مادر داغديده .. (مادری كه دو پسر را به مرض حصبه وكزاز از دست داده بود وحيدر نيز كه حامی خانواده بود با مرض سل جان سپرد )
بهرحال افغانی شوهر آهو خانم را برای چاپ به انتشارات معرفت كه كارهای جمال زاده را منتشر ميكردد، برد.
مدير انتشاراتی زمانيكه صفحه اول كتاب را خواند، گفت: من مانند خياطی كه به محض دست زدن به پارچه كيفيتش را درك ميكند چگونگی وارزش اين كار را مي دانم اما سرمايه ام حالا درگير با چاپ كتاب غياث اللغات است وانتشاراتی های ديگر هم به علت زياد بودن مطلب، آن را چاپ نخواهند كرد، بهتر است خودت آن را چاپ كنی.
علی محمد افغانی به پشتكار وايمان به كيفيت اثر خود در چاپخانه اتحاد با برادران اسكویی كه با دلسوزی به كار او می نگريستند ونسبت به عاقبت عدم موفقيت آن انديشناك بودند ، شروع به حروف چينی وچاپ كرد، پس از اتمام كارچاپ فقط پانصد جلد را صحافی كرد وصفحات صحافی نشده را به گوشه ای منتقل ساخت تا از بازتاب آن درجامعه آگاهی يابد.
کتابهای صحافی شده شوهر آهو خانم در ميان كتاب فروشی ها و حتی بقالی هايی كه ويترين داشتند ونوشت افزار می فروختند پخش شد.
کتاب شوهر آهو خانم از استقبال کم نظیری برخوردار شد.
کارشناسان مجله سخن ،از مجلات علمی وادبی آن زمان، بعد از دو هفته از نشركتاب آن را نقد و بررسی كردند وسپس مجله يغما آن را معرفی نمود و در سال 1340به عنوان كتاب سال شناخته شد .
انتشارات اميركبير با تماس با نويسنده ،صحافی مابقی کتابها ونشر مجدد آن را قبول كرد و بدين صورت پس از سالها رنج و اميد، افغانی به موفقيت چشمگيری دست یافت .
هنوز هم رمان شوهر آهو خانم به عنوان يك رمان تمام عيار، هنوز برقله ادبيات ايران جا دارد.
 
آخرین ویرایش:
Similar threads

Similar threads

بالا