حرف آخر را برایت مینویسم ای پدر
با تو بودن را دوست دارم ای پدر
با تو بودن را دوست دارم ای پدر
پدر همون کسی هست
که لرزش دستش دیگه چیزی از چای توی استکان باقی نگذاشته
ولی بهت میگه به من تکیه کن
و تو انگار
به کوه تکیه داری …
شور عشقت هست در قلبم ای پدر
گرمی لبخندهایت هست در ذهنم ای پدر
مهربانی هایت همواره در من جاری است
ساز آوای صدایت هم همیشه با من است
از تو از عشق تو لبریز هستم ای پدر
من برای دیدنت با سر دوانم ای پدر
زندگی یعنی پرواز در آغوش تو
مرگ یعنی من بدون عطر تو