تأملات

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
*تلاش كنيم نديده ها را ببينيم
ديدن آنچه كه همه ميبينند...
هنر نيست!

------------------------------
--------------------------------------

بهترين آيينه وجدان ماست...

آگاه و بيدار باشیم...

------------------------------
--------------------------------------

خيلي از يخ كردن هاي ما از سرما نيست!!!

لحن بعضي ها،
زمستونيه...

------------------------------
--------------------------------------

آبي باشیم...

مثل آسمان...
تا عمري به هواي تو
"سر به هوا باشم"

------------------------------
--------------------------------------

خدايا

به خوبان جهان عزت داده اي و به بدان ثروت...
نكند ما به تماشاي جهان آمده ايم؟؟


------------------------------
--------------------------------------

خدايا

مارو ببخش كه در كار خير
يا "جار" زديم...
يا "جا" زديم...

------------------------------
--------------------------------------

عمري گذشت تا باورمان شد

آنچه را باد برد...
خودمان بوديم...

------------------------------
--------------------------------------

ثبت احوال در شناسنامه ام

همه چيز را ثبت كرده
جز احوالم...

------------------------------
--------------------------------------

نه صدايش را نازك كرده بود

نه دستانش را آردي...
از كجا بايد به گرگ بودنش شك ميكردم؟؟

------------------------------
--------------------------------------*


*تيغ روزگار شاهرگ كلامم را*


*چنان بريده

كه سكوتم بند نميايد!

------------------------------
--------------------------------------*



*چه خوشبختي بزرگي است...

بدبختي هاي كوچك!

------------------------------
--------------------------------------

گاه لازم است كه انسان

ديدگان خود را ببندد
زيرا اغلب خود را به نابينايي زدن نيز
نوعي خوشبختي است...

------------------------------
--------------------------------------

بيش از حد عاقل بودن...

كار عاقلانه اي نيست!

------------------------------
--------------------------------------

اگر درد داري

تحمل كن...
روي هم كه تلنبار شد
ديگر نميفهمي كدام درد
از كجاست...
كم كم خودش...
بي حس ميشود!!

------------------------------
--------------------------------------

برهنه ات ميكنند

تا بهتر شكسته شوي
نترس، گردوي كوچك!
آنچه سياه ميشود...
روي تو نيست، دست آنهاست*

*-----------------------------
---------------------------------------*



*لعنت به همه قانون های دنیا*


*که در آن شکستنِ دل...*


*پیگردِ قانونی نـَدارد*






*-----------------------------
---------------------------------------*



*یادم نرود که: من تنها هستم... اما تنها من نیستم که تنها هستم!*



 

baby face nice

عضو جدید

نه صدايش را نازك كرده بود

نه دستانش را آردي...
از كجا بايد به گرگ بودنش شك ميكردم؟؟

این خیلی قشنگ بود
مرسی از تاپیک
:gol:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
اگر درد داري
تحمل كن...
روي هم كه تلنبار شد
ديگر نميفهمي كدام درد
از كجاست...
كم كم خودش...
بي حس ميشود!!


 

joghd123

عضو جدید
کاربر ممتاز
قشنگ بود
 

fereshte.m

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن,
کاربر ممتاز
خیلی ممنون واقعا قشنگ بودن:smile::gol:
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک دسته از ادم ها هستند که ترازويشان را توي دوستي در حال تعادل قرار داده اند. بدون کوچکترين خطايي.
رباتي مي شوند با برنامه اي عينا شبيه به خودت و هيچ تلاش و خلاقيتي فراتر از اين برنامه انجام نمي شود.
اس ام اس بزني. اس ام اس مي زنند.
زنگ بزني. زنگ مي زنند.
ميس کال بيندازي. ميس کال ميندازند.
نامه بنويسي. نامه مي نويسند.
بگويي :" دوستت دارم." مي گويند:" دوستت دارم."
دعوا کني. دعوا مي کنند.
قهر کني. قهر مي کنند.
هديه بدهي. هديه مي دهند.
خوشحال باشي. انرژي مي دهند.
غمگين باشي. غمگين‌ترت مي کنند.
جواب ميس کال ندهي. جواب ميس کالت را نمي دهند.
برايشان لايک و کامنت بگذاري. برايت لايک و کامنت مي گذارند.

بعد يک جا چشم هايت را باز مي کني و مي بيني بيشتر تو بودي که براي حفظ رابطه تلاش کرده بودي و طرف مقابلت تنها آينه اي در برابر تو بود.
تو که خسته شوي. تو که کم انرژي شوي. تو که براي چند لحظه خودت را پشت اتفاقي پنهان کني. تو که از اتفاق کوچک يا بزرگي دلخور شوي. تو که شلوغ شوي..
مي بيني آدم ها نيستند. رفته اند. شايد رفته اند تا ربات يکي ديگر شوند

بیایید ما چنین دوستی نباشیم.
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک دسته از ادم ها هستند که ترازويشان را توي دوستي در حال تعادل قرار داده اند. بدون کوچکترين خطايي.
رباتي مي شوند با برنامه اي عينا شبيه به خودت و هيچ تلاش و خلاقيتي فراتر از اين برنامه انجام نمي شود.
اس ام اس بزني. اس ام اس مي زنند.
زنگ بزني. زنگ مي زنند.
ميس کال بيندازي. ميس کال ميندازند.
نامه بنويسي. نامه مي نويسند.
بگويي :" دوستت دارم." مي گويند:" دوستت دارم."
دعوا کني. دعوا مي کنند.
قهر کني. قهر مي کنند.
هديه بدهي. هديه مي دهند.
خوشحال باشي. انرژي مي دهند.
غمگين باشي. غمگين‌ترت مي کنند.
جواب ميس کال ندهي. جواب ميس کالت را نمي دهند.
برايشان لايک و کامنت بگذاري. برايت لايک و کامنت مي گذارند.

بعد يک جا چشم هايت را باز مي کني و مي بيني بيشتر تو بودي که براي حفظ رابطه تلاش کرده بودي و طرف مقابلت تنها آينه اي در برابر تو بود.
تو که خسته شوي. تو که کم انرژي شوي. تو که براي چند لحظه خودت را پشت اتفاقي پنهان کني. تو که از اتفاق کوچک يا بزرگي دلخور شوي. تو که شلوغ شوي..
مي بيني آدم ها نيستند. رفته اند. شايد رفته اند تا ربات يکي ديگر شوند

بیایید ما چنین دوستی نباشیم.
هیچوقت دوست ندارم همچین ادمی باشم و نیستم..اما بعضی ها واقعا نوع رفتارشون میطلبه که براشون ربات باشی...واقعا بعضی ها حقشونه...
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم..
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده,
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره...
اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین , داغون می شن !!!
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.

... آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم‌هایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین، خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد
چیزی شبیه یک بوسه
وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده
وقتی باهاشون دست میدی دستت بوی عطرشونو گرفته
وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه
وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم
وقتی یه بچه میبینن سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به بازی کردن میشن
تو حموم آواز میخونن
آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر
دم همشون گرمه گرم
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز

انسان و زندگی
انسان نرم و لطيف زاده مي شود
و به هنگام مرگ خشك و سخت مي شود.
گياهان هنگامي كه سر از خاك بيرون مي آورند نرم و انعطاف پذيرند
و به هنگام مرگ خشك و شكننده.
پس هركه سخت و خشك است
مرگش نزديك شده
و هركه نرم و انعطاف پذير
سرشار از زندگي است.
سخت و خشك مي شكند.
نرم و انعطاف پذير باقي مي ماند
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز

دلم پرواز مي خواهد

دلم با تو پريدن در هواي باز مي خواهد

دلم آواز مي خواهد،
...
دلم از تو سرودن با صداي ساز مي خواهد

دلم بي رنگ و بي روح است

دلم نقاشي يک قلب پر احساس مي خواهد!
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقم و چیزی به جز تو به یادم نمیرسد
مستم و حسی به جز تو به دادم نمیرسد
نابی و چیزی به جز تو به رویایم نمیرسد

هستی‌ و دستی‌ به جز دست تو به فریادم نمیرسد
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای شـب از رؤیـای تـو رنگیـن شـده ...



ای شب از رؤیای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک

ای تپش های تن سوزان من
آتشی در مزرع مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرّین شاخه ها پر بارتر
ای درِ بگشوده بر خورشید ها
در هجوم ظلمت تردید ها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

این دل تنگ من و این بار نور؟
های هوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش ازینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی انگاشتم

درد تاریکی ست، درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سینه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرّار ها
گم شدن در پهنه ی بازار ها

آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من آمیخته
چون ستاره، با دو بال زر نشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهائیم خاموشی گرفت
پیکرم بوی همآغوشی گرفت
در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدم هایت قدم هایم به راه

ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هُرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
عشق دیگر نیست این، این خیرگی است
چلچراغی در سکوت و تیرگی است
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب، پا تا سرم ایثار شد

این دگر من نیستم، من نیستم
حیف ز آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنّج های لذّت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم
آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های

این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای لائی سِحربار
گاهوار کودکان بی قرار
ای نفس هایت نسیم نیم خواب
شُسته در خود، لرزه های اضطزاب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من

ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم، شعرم به آتش سوختی ...



شعر از زنده یاد فروغ فرخزاد


آرامگاه فروغ فرخزاد


 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز

بیا چشمان ما را باز تر کن
غروب روزها را باز سر کن
برای نغمه های عاشقانه
قناریهای عاشق را خبر کن
بیا چشمی به راه تو نشسته
و مردی که غرورش را شکسته
برای گفتن یک حرف از عشق
لبانش را نگاهت باز بسته
چرا آزرده حالی ای دل ای دل
مدام اندر خیالی ای دل ای دل
برو کنجی نشین شکر خدا کن
که شاید کام یابی ای دل ای دل
بی پنجره ای، غریبه ای، در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی می خواهد
یک روز بزرگ می شوی می فهمی !!

خدایا داد از ایندل ، داد از ایندل
که یکدم مو نگشتوم شاد از ایندل
چو فردا دادخواهان داد خواهند
بگویوم صد هزاران داد از این دل







 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه حرفایی همیشه هست که از عمق نگاه پیداست
از اون حرفای تلخی که مث شعر فروغ زیباست

از اون حرفها که یک عمره به گوش ما شده ممنوع
از اون حرفهای بی پرده شبیه شعری از شاملو

از اون حرفها که میترسیم از اون حرفها که باید زد
از اون درد دلای خوب از اون حرفهای خیلی بد
 

مهربان

کاربر فعال تالار شیمی ,
کاربر ممتاز
خیری گسنگ بود دلدونه ناسمممممممممممممممممم
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز

از خيلي خوب به خيلي بد

خيلي خوب ... خيلي زود تبديل شد به خيلي بد
هيچ كس چيزي به من نگفت و به همين دليل هيچ وقت سر در نياوردم
كه خيلي خوب چقدر زود تبديل مي شود به خيلي بد
آفتاب ... تبديل شد به سايه ... به باران
شور و شوق ... تبديل شد به لذت ... به درد
ترنم ترانه هاي دل انگيزعاشقانه جايش را داد به سر دادن سرودهاي غم انگيز
خيلي زود
با تا ابد شروع شد
و ابد تبديل شد به گاهي ... به هيچ وقت
و مرا دوست داشته باش تبديل شد به جايي هم در قلبت براي من در نظر بگير
خيلي خوب ... خيلي زود تبديل شد به خيلي بد
خيلي خوب... زودتر از آنكه فكر مي كرديم تبديل شد به خيلي بد
خيلي خوب ... خيلي زود تبديل شد به خيلي بد

اگر هيچ كس به تو نگفته باشد حالا ديگر بايد بداني
كه خيلي خوب خيلي زود تبديل مي شود به خيلي بد
خيلي زود
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
حق انتخاب
به خاطر سه چیز هیچگاه کسی را مسخره نکنید :چهره،والدین(پدرومادر) و زادگاه
چون انسان هیچ حق انتخابی در مورد آنها ندارد.
عذر خواهی
معذرت خواهی همیشه به این معنا نیست که تو اشتباه کردی و حق با یکی دیگه است.
معذرت خواهی یعنی اون رابطه بیشتر از غرورت برات ارزش داره.

دکتر علی شریعتی
دیشب که نمیدانستم به کدام یک از دردهایم بگریم ، کلی خندیدم.

خط تیره
معلم میدانست فاصله ها چه به روزمان می اورند که به خط فاصله میگفت : خط _ تیره


رابطه ما انسانها با پدر و مادر !!!
تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "
تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"
تو ۲۵ سالگی " حق با شما بود"
تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"
تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن

تولد و زندگی
تولد انسان
مثل روشن شدن کبریتی است
ومرگش خاموشی آن
بنگر در این فاصله چه کردی

روزگارا
روزگارا : تو اگر سخت بمن میگیری ! باخبر باش ، که پژمردن من آسان نیست!

دلقک
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود .
مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم
 

mehryas

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]یه دوست خوب می گفت : آدما مثل کتابن ، تا وقتی تموم نشدن جذابن ، پس سعی کن خودتو جلوی دیگران ورق نزنی تا زود تموم نشی ، چون وقتی تموم بشی میرن سراغ یکی دیگه [/FONT]
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم امضای یکی از بچه هاست..دوست عزیز راضی باش
! این روزها هرکی منو میبینه میگه : وااای خوش به حـالت چقدر لاغــر شدی. رمـــز موفقیتـت چـــی بوده؟!!!


من فقـــط لبخـــند میزنم و تو دلـم میگم: بازیچـــــــه شـــدن....
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
برهنگی ٬ بیماری عصر ماست ٬ به گمان من تن تو باید مال کسی باشد که روحش

را برای تو عریان ساخته است . . .
 

dordoone

عضو جدید
کاربر ممتاز
و من زن شدم، تحملي پايدار...
يک دنيا... از سيبي
گفت که من چيدم...
ولي هيچکس نگفت...
نشان عشق...
سيب سرخي شد...
که من به آدم دادم...
 
بالا