بابا ؟ من امروز مریضم ، مدرسه نمی رم :)) =)))

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما هم این ضد حال رو خوردین تا حالا؟
راست بگین ها

من که بارها تجربش کردم


 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوران دبستان یه بار این کارو کردم ......... الان که دانشجو هستم هر روز ....... :D:biggrin:
 

nahal78

عضو جدید
کاربر ممتاز
:cry:من اگه واقعا حالم هم خوب نبود می فرستادنم مدرسه چه برسه که حالم هم خوب بوده باشه :cry:
 

LEGEND.MM

کاربر فعال تالار موبایل
کاربر ممتاز
من اگه جاش بودم پنی سیلین رو میزدم . ارزش داره :D
 

M A S III

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تا حالا یک بار هم غیبت نکردم آخه به زورم که شده مامانم میفرستاد مدرسه ولی دانشگاه دیگه دست خودم بود..... یادش بخیر چقدر غیبت میکردم.................................:D
 

ستاره 20

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اگه هرموقع بیداربشم دیگه خوابم نمیبره اون موقع ها یه بار گفتم نمیرم بعدش هرکاری کردم خوابم نبرد هم ازدرس عقب افتادم هم اینکه نتونستم بخوابم:biggrin:
 

Mozhgan.V

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمانی که مدرسه می رفتم که هیچ وقت قسمت نشد این بهونه رو بیارم:D
الانم که دست خودمه برم یا نرم!
 

gelayol joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو کل دوران مدرسم فکر کنم فقط یه بار گفتن نمیخواد بری اونم چون دستم در رفته بود باد میبردندم بیمارستان
 

behnam.95

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا همه اعتراف كردن بزار منم اعتراف بكنم:cool:

منم خيلي اوقات از اين كارا كردم..ولي بعد از مدتي تابلو شدم حتي اگر واقعا مريض هم بودم ديگه راهي نداشت بمونم خونه...فكر ميكردن باز دارم دروغ ميگم كه نرم مدرسه...اما بعد ها نشستم شبانه روز فكر كردم تا راهش رو پيدا كردم.بزار بگم:

صبح زود بيدار ميشدم درست و حسابي آماده ميشدم ميرفتم مدرسه..بعد از چند ساعت خودم رو به مريضي ميزدم و ميرفتم دفتر مديريت ميگفتن آقا حالم خوب نيست...سرم درد ميكنه...بعد اجازه ميگرفتم ميرفتم خونه.:D

گاهي اوقات هم فرار ميكردم .....به خونه ميگفتم كلاس نداشتيم:D
 

thamin

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا همه اعتراف كردن بزار منم اعتراف بكنم:cool:

منم خيلي اوقات از اين كارا كردم..ولي بعد از مدتي تابلو شدم حتي اگر واقعا مريض هم بودم ديگه راهي نداشت بمونم خونه...فكر ميكردن باز دارم دروغ ميگم كه نرم مدرسه...اما بعد ها نشستم شبانه روز فكر كردم تا راهش رو پيدا كردم.بزار بگم:

صبح زود بيدار ميشدم درست و حسابي آماده ميشدم ميرفتم مدرسه..بعد از چند ساعت خودم رو به مريضي ميزدم و ميرفتم دفتر مديريت ميگفتن آقا حالم خوب نيست...سرم درد ميكنه...بعد اجازه ميگرفتم ميرفتم خونه.:D

گاهي اوقات هم فرار ميكردم .....به خونه ميگفتم كلاس نداشتيم:D
دست رو دست بسیار است
یه روزی قصاص میشی
پس فردا که خودت بابا شدی بچه ات هم همین بلا ها رو برات داره:D
 

thamin

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خودم به بچم ياد ميدم از اين كارا بكنه..پس چي فكر كردي؟:D


[h=2][/h]
همین دیگه باباهایی مثل تو باعث شدن 2روز هفته تعطیل بشه ،نمره ندن به بچه ها به جاش خوب بد و نمیدونم عالی از این نمره های خیالی:d
مدرسه نیست که تنبل خونست والا:razz:
 

fateme_003

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حالا همه اعتراف كردن بزار منم اعتراف بكنم:cool:

منم خيلي اوقات از اين كارا كردم..ولي بعد از مدتي تابلو شدم حتي اگر واقعا مريض هم بودم ديگه راهي نداشت بمونم خونه...فكر ميكردن باز دارم دروغ ميگم كه نرم مدرسه...اما بعد ها نشستم شبانه روز فكر كردم تا راهش رو پيدا كردم.بزار بگم:

صبح زود بيدار ميشدم درست و حسابي آماده ميشدم ميرفتم مدرسه..بعد از چند ساعت خودم رو به مريضي ميزدم و ميرفتم دفتر مديريت ميگفتن آقا حالم خوب نيست...سرم درد ميكنه...بعد اجازه ميگرفتم ميرفتم خونه.:D

گاهي اوقات هم فرار ميكردم .....به خونه ميگفتم كلاس نداشتيم:D
به به داداش بهنام
قضیه چوپان دروغ شده بوده:biggrin:
من فقط یه دفعه خودمو تو مدرسه به مریضی زدم اونم روز 13 محرم بود همه رفته بودن حسینیه منم میخواستم برم خودمو زدم به مریضی بابام اوردم خونه گفتم من میرم حسینه بابام گفت مطمئنی مریضی:Dگفتم بودم ولی الان خوب شدم:biggrin:اخرشم مشاورمون تو حسینیه دیدم:razz:
 

Similar threads

بالا