جنگی که گذشت و حال، ما...

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Taßa§om

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان سلام

این متن رو که خوندم دیدم واقعا داره به نکاتی اشاره می کنه که کم کم داره آرمان هامون رو به حاشیه می کشه.
پیشنهاد می کنم حتما تا آخرش بخونید;)

البته شاید متنش کمی قدیمی باشه اما باز هم قابل بررسیه!

آن روزها كه دسته دسته تابوت برادران ما از جبهه برميگشت؛ ضد انقلابهاي مذهبي در خيمه های نخوت خود زيارت عاشورا و دعای توسل و ندبه را بهانه كرده بودند و در پايان هر روضه و گريه و توسل خويش كسانی را نفرين ميكردند كه مانع ظهور آقا شده اند. كساني را كه دين را از خلوص و معنويت و نزاهت خود دور كرده و به شائبه سياست و دنياطلبي آلوده اند. كساني را كه حاضر نيستند قبول كنند حكومت قبل از ظهور آقا باطل است.

***

آن روزها كه در جبهه هر زيارت عاشورا مقدمه عملياتي بود كه خون قلب بسيجي ها را به خود ميخواند، ضد انقلابهاي مذهبي هزار هزار بار ذكر گفتند و توسل پيدا كردند و اشك ريختند و خون از دماغ هيچكدامشان نيامد.
ضد انقلابهاي مذهبي دوست داشتند براي حسينی گريه كنند كه به تاريخ پيوسته است و به حماسه اي دخيل ببندند كه تمام شده باشد.
حسين زنده براي آنها خطرناك بود. همانگونه كه براي اهل كوفه. ممكن بود از حنجر چنين حسينی هر لحظه نداي «هل من ناصر ينصرني» فوران كند.

***
و اين روزها چه بسيار ضد انقلابهای انقلابی كه ميخواهند همان بلايی را كه ضد انقلاب های مذهبی بر سر بزرگترين حماسه ی تاريخ آوردند در مورد پژواك ايراني آن كه «هشت سال دفاع مقدس» مينامندش تكرار كنند.
ميخواهند در سوگ «جنگي كه بود» ، «جنگي كه هست» را بپوشانند و بفراموشانند.
حاضرند- تا دلتان بخواهد- براي «جنگي كه بود» نوحه سرايی كنند و به ياد شهدايش اشك بريزند به شرط آنكه در همان تاريخ و جغرافيا باقی بماند و پايش را از گليمش درازتر نكند.
جنگي دوستداشتني. كه ميتوان از آن خاطره های راست و دروغ تعريف كرد ميتوان برايش جلوی انواع و اقسام دوربينها و ميكروفنها آه كشيد. جنگی براي صلح. جنگی براي دفاع از وطن. جنگی در تراز جنگ ويتنام يا كره يا كوبا يا...
«هر روز ما در جنگ بركتی داشته ايم كه در همه صحنه ها از آن بهره جسته ايم.
ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر كردهايم.
ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت كرده ايم.
ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخوارن كنار زديم.
ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهايم.
ما در جنگ به اين نتيجه رسيدهايم كه بايد روی پای خودمان بايستيم.
ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم.
ما در جنگ ريشه هاي پربار انقلاب اسلاميمان را محكم كرديم.
ما در جنگ حسن برادری و وطندوستی را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم.
ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان داديم كه بر ضد تمامی قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال ميتوان مبارزه كرد.
"و از همه اينها" مهمتر استمرار روح اسلام انقلابی در پرتو جنگ تحقق يافت....

***
«اسلام انقلابي» كه امام مهمترين بركت جنگش ميداند چيست؟ و چه جايگاهي در مجموعه برنامه ها و مراسم هاي هفته دفاع مقدس و مناسبتهاي مشابه دارد؟
***
به احترام خون شهدا خواهرم حجابت، برادرم نگاهت و ديگر هيچ!!!
شده است كه در كنار ده ها هزار تابلو و پوستر و پلاكارد و ديوارنويسي و ... كه چنين شعاری رادر خود جای داده اند حتي يكبار ببينيد كه مخاطبان را براي ارزش و آرمان ديگري به خون شهدا قسم داده باشند؟
مثل اينكه:
به احترام خون شهدا بيت المال را غارت نكنيد.
به احترام خون شهدا كوخ نشين ها را دريابيد.
به احترام خون شهدا در برخورد با مفسدين اقتصادي اين همه استخاره نكنيد.
به احترام خون شهدا مبارزه با فقر و فساد و تبعيض را به رسميت بشناسيد.
به احترام خون شهدا اسلام ناب را لگدكوب متحجرين و مقدسمآبان نكنيد.
به احترام خون شهدا «سرمايه داري + 17 ركعت» را اسلام انقلاب معرفي نكنيد.
به احترام خون شهدا....
برگزاري مراسم های خنثی و يادبودهاي نوستالژيك براي هشت سال جهاد جانانه فرزندان خميني به چه نتيجه ای در گسترش رفتار علوی، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و كاهش اختلاف طبقاتي و ... انجاميده است؟
اصلاً قرار بوده است كه چنين رويكردي در كار فرهنگی براي دفاع مقدس غالب شود يا برعكس قرار بر اين است كه به جامعه يادآوري كنيم كه ميتوان از شهدا حرف زد و اهل مبارزه هم نبود.
آيا در عمل بايد به ملت تفهيم كرد كه نسبت شهادت و عدالت خواهی تباين است و اين دو مفهوم در قاموس اسلام ناب آمريكايي هيچ ربطي با هم ندارند و قرار نيست بعد از هر ياد و ذكری از شهدا موتور آرمان خواهي در جامعه جا بگيرد و با استناد به سلوك و سيره شهدا و بسيجيان واقعی دست مطالبه مردم يقه اصحاب قدرت را برای وفا به عدالت در عرصه های فردی و اجتماعی بچسبد و چرخه ثروت ـ قدرت را با مشكل مواجه كند؟
قرار نيست تجربه دفاع مقدس تكرار شود. قرار نيست مفهوم و پيام و آرمان عاشورا در زير آتش گلوله و در ميدان جنگي نا برابر بازخوانی شود و به آن انفجار نوراني 8 ساله برسد!
قرار نيست مفهوم و پيام و آرمان دفاع مقدس در ميدان جنگ فقر و غنا، جنگ پابرهنه ها و مرفهين بيدرد مرور شود و به نتايج خطرناك و حركت آفرين برسد!
قرار نيست كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا باشد و هر زميني و هر زمينهاي كار حسيني بطلبد!

***
جنگ هشت ساله نمرده است كه برايش مجلس ختم بگيريم.
جنگ هشت ساله شهيد شد. و شهيد زنده است.

و خون شهيد در همه رگه ای جامعه جاريست. اگر چشم بگشاييم و اگر گوش بسپاريم به آن كه گفت:
«امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار جنگ پابرهنه ها و مرفهين بيدرد شروع شده است...



سرمقاله ی مجله ی سوره به قلم سردبیر آقای وحید جلیلی
آقای جلیلی الآن سردبیر مجله ی راه هستن.
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
جنگ هشت ساله نمرده است كه برايش مجلس ختم بگيريم.
جنگ هشت ساله شهيد شد. و شهيد زنده است.
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خانه ام افروخته شد
بام به کف دوخته شد
امنیت خانه تان
حرامیان حرامتان

کشته ی صد پاره که شد؟
به خصم دون چاره که شد؟
دوامتان،دوامتان
حرامیان،حرامتان

برف من و بام شما
درد من و دام شما
وسعت بام و دامتان
حرامیان،حرامتان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

sany 1

عضو جدید
جنگ 8سال طول کشید و کلی شهید و جانباز و .... دادیم
حالا کدوم مردم قدر این کار جونای مارو میدونن
کدوم مردم دارن راه این شهدا رو ادامه میدن؟
فقط میخندن میگن ...................
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين دوستاني كه دم از جنگ مي زنند

از تيرهاي نخورده چرا لنگ مي زنند

آن سفره هاي خلوت آن روزها ببين
اين روزها چه ساده به هم انگ مي زنند
هرفصل از وحشت رسوا شدن هنوز
مارا به رنگ جماعتشان رنگ مي زنند
يوسف به بدنامي خود اعتراف كن
كز هرطرف به پيرهنت چنگ مي زنند
بازي عوض شده وهمان هم قطارها
از داخل قطار به ما سنگ مي زنند
بيهوده دل مبند براين تخت روي آب

روزي تمام اسكله ها زنگ مي زنند
اين دوستاني كه دم از جنگ مي زنند
ازتيرهاي نخورده چرا لنگ مي زنند
آن سفره هاي خلوت آن روزها ببين
اين روزها چه ساده به هم انگ مي زنند
 
آخرین ویرایش:

Nazi_Elite

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد ما اینه که شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند را نمی فهمیم.
موجودی زنده است یعنی چه؟ یعنی می تواند تاثیر گذار باشد.
روحش زنده است یا جسمش؟ روح که حقیقت وجود آدمی است زنده می ماند و مربوط به همه میشود، اگر جسم شهدا هم زنده می ماند پس این قبرها چیست؟ جسم شهدا هم زنده می ماند ولی به شکلی دیگر، در قالبی دیگر.
چرا باید بفهمیم که شهدا چه گونه زنده اند؟ چون شهدا زنده اند و... آیه ی قرآن است و متفکران در قرآن میدانند که قرآن چه معجزه ای است و حرفش چه حقایقی دربر دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
فصل‌های پیش از این هم ابر داشت
بر کویرم بارشی بی‌صبر داشت

پیش از اینها آسمان گلپوش بود
پیش از اینها یار در آغوش بود

اینک اما عده‌ای آتش شدند
بعد کوچ کوه‌ها آرش شدند

از بلند آز حلق آویزها
قلب‌های مانده در دهلیزها

بذرهایی ناشناس و گول و گند
از میان خاک و خون قد می‌کشند

بعضی از آنها که خون نوشیده‌اند
ارث جنگ عشق را پوشیده‌اند

عده‌ای حسن القضاء را دیده اند
عده‌ای را بنزها بلعیده اند

بزدلانی کز هراس ابتر شدند
از بسیجی‌ها بسیجی تر شدند

آی بی جان ها! دلم را بشنوید
اندکی از حاصلم را بشنوید

توچه می‌دانی تگرگ و برگ را
غرق خون خویش،‌ رقص مرگ را

تو چه می‌دانی که رمل و ماسه چیست
بین ابروها رد قناسه چیست

تو چه می‌دانی سقوط “پاوه” را
“عاصمی” را “باکری” را “کاوه” ‌را

هیچ می دانی”مریوان” چیست؟‌ هان!
هیچ می‌دانی که “چمران” ‌کیست؟ هان!

هیچ می‌دانی بسیجی سر جداست؟
هیچ می‌دانی “دوعیجی”‌ در کجاست؟

این صدای بوستانی پرپر است
این زبان سرخ نسلی بی سر است

با همان‌هایم که در دین غش زدند
ریشه اسلام را آتش زدند

پای خندق‌ها احد را ساختند
خون فروشی کرده خود را ساختند

زنده‌های کمتر از مردارها
با شما هستم، غنیمت خوارها

بذر هفتاد و دو آفت در شما
بردگان سکه! لعنت بر شما

باز دنیا کاسه خمر شماست
باز هم شیطان اولی الامر شماست

با همانهایم که بعد از آن ولی
شوکران کردند در کام علی

باز آیا استخوانی در گلوست؟
باز آیا خار در چشمان اوست؟

ای شکوه رفته امشب بازگرد!
این سکوت مرده را درهم نورد

از نسیم شادی یاران بگو
از “شکست حصر آبادان” بگو!

از شکستن از گسستن از یقین
از شکوه فتح در “فتح المبین”

از “شلمچه”، “فاو”‌ از “بستان” بگو!
از شکوه رفته! از “مهران”‌ بگو!

از همانهایی که سر بر در زدند
روی فرش خون خود پرپر زدند

شب شکاران سحر اندوخته
از پرستوهای در خود سوخته

زان همه گلها که می بردی بگو!
از “بقایی” از “بروجردی” بگو!

پهلوانانی که سهرابی شدند
از پلنگانی که مهتابی شدند

عشق بود و داغ بود و سوز بود
آه! گویی این همه دیروز بود

اینک اما در نگاهی راز نیست
تیردان پرتیر و تیرانداز نیست

نسل های جاودان فانی شدند
شعرها هم آنچه می دانی شدند

روزگاران عجیبی آمدند
نسل های نانجیبی آمدند

ابتدا احساسهامان ترد بود
ابتدا اندوههامان خرد بود

رفته رفته خنده ها زاری شدند
زخم هامان کم کمک کاری شدند

خواب دیدم دیو بی‌عار کبود
در مسیل آرزوها خفته بود

خواب دیدم برفها باقی شدند
لحظه‌های مرده ام ساقی شدند

ای شهیدان! دردها برگشته اند
روزهامان را به شب آغشته‌اند

فصل هامان گونه‌ای دیگر شدند
چشمهامان مست و جادوگر شدند

روحهامان سخت و تن آلوده‌اند
آسمانهامان لجن آلوده‌اند

هفته ها در هفته ها گم می‌شوند
وهم‌ها فردای مردم می‌شوند

فانیان وادی بی سنگری!
تیغ ها مانده در آهنگری

حاصل آغازها پایان شده است؟
میوه فرهنگ جبهه نان شده است؟

شعله ها! سردیم ما، سردیم ما
رخصتی، ‌شاید که برگردیم ما

“یسطرون” ‌هم رفت و ما نون مانده‌ایم
بعد لیلا باز مجنون مانده‌ایم

بحر مرداب است بی امواج، ‌آی!
عشق یک شوخی است بی حلاج، آی!

یک نفر از خویش دلگیر است باز
یک نفر بغضش گلوگیر است باز

زخمی‌ام، اما نمک… بی فایده است
درد دارم، نی لبک… بی فایده است

عاقبت آب از سر نوحم گذشت
لشگر چنگیز از روحم گذشت

والسلام...

محمد حسین جعفریان
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اینکه بعد از ازاد سازی خرمشهر باید جنگ تعطیل میشد خیلی از مسائل بی نتیجه میموند.خب تکلیف صدام و بعث چی میشد؟؟؟کی اونا رو تنبیه میکرد تا دیگه حمله نکنند؟؟؟حقانیت ایران چی میشد؟؟؟با تبلیغات همه جانبه اعراب و غرب علیه نظام ایران تو رسانه ها اگر همون موقع تموم میکردیم میگفتن خب یه دعوایی شده و تموم شد.یه مثال ساده ای هست .اینکه یه دزد میاد خونه شما بعد شما میفتید دنبالش اون فرار میکنه از در میاد بیرون.ایا شما تا دم در میایید و میگید خدا رو شکر دیگه دزده خونم نیست یا داد میزنید و ای دزد دزد میکنید و دنبالش تو کوچه میکنید؟؟؟

منبع:یک پست قدیمی از انسانی مطلع در تاپیک زیر

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/115662-چرا-جنگ-به-8-سال-كشيد؟!/page3
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

aidin_wowo

عضو جدید
اینکه بعد از ازاد سازی خرمشهر باید جنگ تعطیل میشد خیلی از مسائل بی نتیجه میموند.خب تکلیف صدام و بعث چی میشد؟؟؟کی اونا رو تنبیه میکرد تا دیگه حمله نکنند؟؟؟حقانیت ایران چی میشد؟؟؟با تبلیغات همه جانبه اعراب و غرب علیه نظام ایران تو رسانه ها اگر همون موقع تموم میکردیم میگفتن خب یه دعوایی شده و تموم شد.یه مثال ساده ای هست .اینکه یه دزد میاد خونه شما بعد شما میفتید دنبالش اون فرار میکنه از در میاد بیرون.ایا شما تا دم در میایید و میگید خدا رو شکر دیگه دزده خونم نیست یا داد میزنید و ای دزد دزد میکنید و دنبالش تو کوچه میکنید؟؟؟

منبع:یک پست قدیمی از انسانی مطلع در تاپیک زیر

http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/115662-چرا-جنگ-به-8-سال-كشيد؟!/page3

یعنی با جنگیدن تکلیف صدام رو مشخص کردید ؟ مردمش که اکثریت مسلمان بودند چه گناهی کرده بودن که شما ها با این تفکر و تعقلتون برای آدم کردن صدام مملکت اونها رو خراب کردین بچه هاشونو یتیم کردین و اینهمه بلا سرشون آوردین . حالا با جنگیدن شما صدام تکلیفش معلوم شد ؟ من از صدام طرفداری نمیکنم ولی دیدی که در زمان جنگ حتی صدام سرما هم نخورد :biggrin::biggrin: چه برسه به اینکه بخواد تنبیه شده باشه .
صدام و اربابهاش تصمیم گرفته بودن ایران رو صد سال عقب بندازن که شما هم حمایتش کردید و این اشتباه رو هنوزم تائید میکنید .
صدام در زمان شاه خائن هم به کارون و شهرهای مرزی ایران به چشم نا پاک نگاه کرد ولی دیدی که چه جوابی گرفت ولی نه کشته نه زخمی نه جنگی نه منگی ولی آدم شد و تا زمانی که شاه خائن بود جرات نگاه کردن به نقشه ایران رو هم نداشت .
درمورد دزد و خونه و مملکت و آقای آ و اختلاس هزاران میلیاردی و اونایی که باهاش رابطه و مراوده داشتند و همه چی به موقع بهت میگم الان اخطاری هستم و دوباره لابد توهین به حساب میاد .
این جنگی که شما ها به زمانش و شهداش و غیره افتخار میکنید چیزی جز عقب موندگی و بدبختی برای این مملکت نداشت . کشوری که سال 55 نیروگاه اتمی بوشهرش قرارداد بسته شده بود و سال 60 باید راه اندازی میشد به لطف این افتخارات تا الان که سال 91 هست لنگ در هوا مونده .
ریس جمهوری فعلی عراق که دوست گرمابه و گلستان ایرا هم هست به ایران اخطار کرده که درصورت راه اندازی نیروگاه بوشهر از ایران شکایت میکنه چون این نیروگاه قدیمیه و شهرهای مرزی عراق رو آلوده میکنه .
یه عده از این بابت دارن نون میخورن آقا چه نونی ، نون و بوقلمون یه عده هم شیمیایی و ترکشی و گرفتار مریضی ناشی از جنگ .
آقای رفیق دوست رو شماها همه میشناسید همونی که آقا رو با بلیزرش از فرودگاه بردند بهشت زهرا تا برای مردم سخنرانی کنن . در زمان جنگ مسئول تهیه تجهیزاتنظامی و جنگی ارتش و سپاه بوده . پارسال توی تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی اعلام کرد ما در زمان جنگ بخاطر اینکه تحریم بودیم مجبور شدیم تجهیزات نظامی آمریکایی و روسی رو از کره به 1000 برابر قیمت بخریم . مملکت در حال جنگ و تحریم و حکومت نو پا ، خرید تجهیزات به هزار برابر قیمت واقعی برای ادب کردن صدام برای ویرانه کردن عراق یه نامردی در حق مردم ایران محسوب میشه . یه خیانت بزرگ . تمام این پولها حق مردم و جونهای این مملکت بوده که یه عده برای حفظ آبرو و اثبات حقانیت ایران خرج کردن وعده رو شهید و جانباز از پول و خون مایه گذاشتن که چی ؟ که چی ؟ که چی ؟
این بود چیزی که میخواستین ؟ بی ارزش ترین پول دنیا رو ؟ اینهمه شهید و جانباز و خانواده های داغدار و ......... همینو میخواستین . اینهمه بیکاری و ویرانی ایران نتیجه همون جنگ مفتخرانه است .
کاشکی یه کم پشت پرده جنگ رو هم ببینید و این حیفه که واقعاً چشممون رو روی یه سری مسائل ببندیم و بگیم 8 سال جنگیدیم که صدام ادب بشه . بیشتر هم نمیگم چون یه عده جنبه ندارن و چرت و پرت میگن .
 

Bahman_mech

عضو جدید
کاربر ممتاز
آیدین حرفهای جالبی زد.هر کسی با حرفاش مخالفه لطفا باسند و مدرک جواب بده و از زنده باد و مرده باد پرهیز کنه.
 
آخرین ویرایش:

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
یعنی با جنگیدن تکلیف صدام رو مشخص کردید ؟ مردمش که اکثریت مسلمان بودند چه گناهی کرده بودن که شما ها با این تفکر و تعقلتون برای آدم کردن صدام مملکت اونها رو خراب کردین بچه هاشونو یتیم کردین و اینهمه بلا سرشون آوردین . حالا با جنگیدن شما صدام تکلیفش معلوم شد ؟ من از صدام طرفداری نمیکنم ولی دیدی که در زمان جنگ حتی صدام سرما هم نخورد :biggrin::biggrin: چه برسه به اینکه بخواد تنبیه شده باشه .
صدام و اربابهاش تصمیم گرفته بودن ایران رو صد سال عقب بندازن که شما هم حمایتش کردید و این اشتباه رو هنوزم تائید میکنید .
صدام در زمان شاه خائن هم به کارون و شهرهای مرزی ایران به چشم نا پاک نگاه کرد ولی دیدی که چه جوابی گرفت ولی نه کشته نه زخمی نه جنگی نه منگی ولی آدم شد و تا زمانی که شاه خائن بود جرات نگاه کردن به نقشه ایران رو هم نداشت .
درمورد دزد و خونه و مملکت و آقای آ و اختلاس هزاران میلیاردی و اونایی که باهاش رابطه و مراوده داشتند و همه چی به موقع بهت میگم الان اخطاری هستم و دوباره لابد توهین به حساب میاد .
این جنگی که شما ها به زمانش و شهداش و غیره افتخار میکنید چیزی جز عقب موندگی و بدبختی برای این مملکت نداشت . کشوری که سال 55 نیروگاه اتمی بوشهرش قرارداد بسته شده بود و سال 60 باید راه اندازی میشد به لطف این افتخارات تا الان که سال 91 هست لنگ در هوا مونده .
ریس جمهوری فعلی عراق که دوست گرمابه و گلستان ایرا هم هست به ایران اخطار کرده که درصورت راه اندازی نیروگاه بوشهر از ایران شکایت میکنه چون این نیروگاه قدیمیه و شهرهای مرزی عراق رو آلوده میکنه .
یه عده از این بابت دارن نون میخورن آقا چه نونی ، نون و بوقلمون یه عده هم شیمیایی و ترکشی و گرفتار مریضی ناشی از جنگ .
آقای رفیق دوست رو شماها همه میشناسید همونی که آقا رو با بلیزرش از فرودگاه بردند بهشت زهرا تا برای مردم سخنرانی کنن . در زمان جنگ مسئول تهیه تجهیزاتنظامی و جنگی ارتش و سپاه بوده . پارسال توی تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی اعلام کرد ما در زمان جنگ بخاطر اینکه تحریم بودیم مجبور شدیم تجهیزات نظامی آمریکایی و روسی رو از کره به 1000 برابر قیمت بخریم . مملکت در حال جنگ و تحریم و حکومت نو پا ، خرید تجهیزات به هزار برابر قیمت واقعی برای ادب کردن صدام برای ویرانه کردن عراق یه نامردی در حق مردم ایران محسوب میشه . یه خیانت بزرگ . تمام این پولها حق مردم و جونهای این مملکت بوده که یه عده برای حفظ آبرو و اثبات حقانیت ایران خرج کردن وعده رو شهید و جانباز از پول و خون مایه گذاشتن که چی ؟ که چی ؟ که چی ؟
این بود چیزی که میخواستین ؟ بی ارزش ترین پول دنیا رو ؟ اینهمه شهید و جانباز و خانواده های داغدار و ......... همینو میخواستین . اینهمه بیکاری و ویرانی ایران نتیجه همون جنگ مفتخرانه است .
کاشکی یه کم پشت پرده جنگ رو هم ببینید و این حیفه که واقعاً چشممون رو روی یه سری مسائل ببندیم و بگیم 8 سال جنگیدیم که صدام ادب بشه . بیشتر هم نمیگم چون یه عده جنبه ندارن و چرت و پرت میگن .

اولا که ای کاش اینقدر ظاهر بین نبودیم
دوما آره به شهدا افتخار میکنیم ، به جانبازا افتخار میکنیم ، چون غیرت داشتن ، شرف داشتن ، و ناموسشون و دینشون براشون ارزش داشت
سوما که شما هنوز اندر خم یک کوچه ای ، تا موقعی هم که به حقانیت شهدا نرسی نمیتونی جنگ و انقلاب رو درک کنی ،
 

aidin_wowo

عضو جدید
اولا که ای کاش اینقدر ظاهر بین نبودیم
دوما آره به شهدا افتخار میکنیم ، به جانبازا افتخار میکنیم ، چون غیرت داشتن ، شرف داشتن ، و ناموسشون و دینشون براشون ارزش داشت
سوما که شما هنوز اندر خم یک کوچه ای ، تا موقعی هم که به حقانیت شهدا نرسی نمیتونی جنگ و انقلاب رو درک کنی ،

کی حقانیت شهدا رو تائید نمیکنه ؟
رشادت و از خود گذشتگی در جای خودش محترمه . من حرفم در مورد اصل خود جنگه . از وقوعش تا ادامه و خاتمه اش .
حالا چون برای دفاع از کشور شهید دادیم جانباز و مفقود الاثر و آزاده و اسیر و خانواده های بی سرپرست و ....... همه چی دادیم باید بگیم جنگ درست بوده ؟ همه چی خوب بوده و هیچ اشکالی در کار نبوده ؟
چرا آقا 5 سال زودتر جام زهر رو سر نکشیدند و جنگ رو به صلح تبدیل نکردند ؟ چرا ؟ چ
را گره ای که بادست باز میشد رو با خون جوان ها باز کردند ؟ چرا آقا زاده های لپ گلی زنده و شاخ شمشادند و امثال فک و فامیلای ما شهید شدند ؟ تهران چندتا موشک خورد ؟
اولین موشکی که توی تهران خورد آقای رفسنجانی توی مجلس فغان سر داد که (( تا کی باید زیر موشک ابر قدرتها باشیم ؟ ))
همه شهدا ، همه شهدا ، همه شهدا برای من محترمند حتی شهدا عراق چه برسه به هم وطنانمون که برای آرمانهاشون جنگیدند ولی واقعاً این بود آرمانهاشون ؟ .
در مورد هزینه ها و تبعاتش نظرتون چیه ؟ به نظر شما اونها هم محترمه ؟ چرا تا پای واقعیت گرایی مید وسط شما ارزشها و درجات شهدا رو سپر میکنید ؟
همینکه به خانواده معظم این عزیزان رسیدگی شد و سهمیه و ......... کافیه ؟ حق بقیه توی این جنگ ویرانگر لگد مال نشد ؟ مملکت از بین نرفت ؟ آسیبهاشو نمیبینی ؟ بدون در نظر گرفتن شهید در مورد خود جنگ حرف بزن . خودتونو پشت تعصب مردم در برابر کلمه شهید و جانباز مخفی نکنید . تا هرکی اعتراض میکنه میگن ما برای این انقلاب خون ها دادیم و ...... هر چیزی جای خودش ،واقعیتها رو پنهان نکنید . با مردم روراست حرف بزنید همه چی رو قاطی بحث نکنید . تعصب گرایانه و یکسویه بحث نکنید . من همیشه دلم میخواست توی مملکتم بتونم حرف بزنم ولی متاسفانه یه عده نمیدونن که تحت تاثیر یه سری مسائل سیاسی قرار گرفتن و نمیتونن بدون شعار بحث کنن . امیدوارم کسی به خودش نگیره ولی من دلم میخواد اگه قراره که ادامه بدین در مورد یه موضوع حرف بزنید نه تا حرف میشه هی بگید شهید یا جانباز یا در مورد درجات معنوی و فداکاریهاشون بحث کنید . رسانه های جمعی به حد کافی همه رو توجیه کردن که همه شهدا و جانبازان و همه کسانی که به نوعی در جنگ رشادت به خرج دادن محترمند .
چرا رسانه ها واهمه دارند در مورد خود جنگ و واقعیتها و عواقبش بحث بشه ؟
چرا شما ها بعنوان یه قشر تحصیلکرده و جوان هم دارید عواقب جنگ رو کتمان میکنید ؟
گردانندگان اصلی جنگ چه کسانی بودند و چه سودی بردند ؟ ( سوالم در مورد استکبار و شیطان بزرگ و ...... نیست اینها رو زیاد شنیدیم )
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
کی حقانیت شهدا رو تائید نمیکنه ؟
رشادت و از خود گذشتگی در جای خودش محترمه . من حرفم در مورد اصل خود جنگه . از وقوعش تا ادامه و خاتمه اش .
حالا چون برای دفاع از کشور شهید دادیم جانباز و مفقود الاثر و آزاده و اسیر و خانواده های بی سرپرست و ....... همه چی دادیم باید بگیم جنگ درست بوده ؟ همه چی خوب بوده و هیچ اشکالی در کار نبوده ؟
چرا آقا 5 سال زودتر جام زهر رو سر نکشیدند و جنگ رو به صلح تبدیل نکردند ؟ چرا ؟ چ
را گره ای که بادست باز میشد رو با خون جوان ها باز کردند ؟ چرا آقا زاده های لپ گلی زنده و شاخ شمشادند و امثال فک و فامیلای ما شهید شدند ؟ تهران چندتا موشک خورد ؟
اولین موشکی که توی تهران خورد آقای رفسنجانی توی مجلس فغان سر داد که (( تا کی باید زیر موشک ابر قدرتها باشیم ؟ ))
همه شهدا ، همه شهدا ، همه شهدا برای من محترمند حتی شهدا عراق چه برسه به هم وطنانمون که برای آرمانهاشون جنگیدند ولی واقعاً این بود آرمانهاشون ؟ .
در مورد هزینه ها و تبعاتش نظرتون چیه ؟ به نظر شما اونها هم محترمه ؟ چرا تا پای واقعیت گرایی مید وسط شما ارزشها و درجات شهدا رو سپر میکنید ؟
همینکه به خانواده معظم این عزیزان رسیدگی شد و سهمیه و ......... کافیه ؟ حق بقیه توی این جنگ ویرانگر لگد مال نشد ؟ مملکت از بین نرفت ؟ آسیبهاشو نمیبینی ؟ بدون در نظر گرفتن شهید در مورد خود جنگ حرف بزن . خودتونو پشت تعصب مردم در برابر کلمه شهید و جانباز مخفی نکنید . تا هرکی اعتراض میکنه میگن ما برای این انقلاب خون ها دادیم و ...... هر چیزی جای خودش ،واقعیتها رو پنهان نکنید . با مردم روراست حرف بزنید همه چی رو قاطی بحث نکنید . تعصب گرایانه و یکسویه بحث نکنید . من همیشه دلم میخواست توی مملکتم بتونم حرف بزنم ولی متاسفانه یه عده نمیدونن که تحت تاثیر یه سری مسائل سیاسی قرار گرفتن و نمیتونن بدون شعار بحث کنن . امیدوارم کسی به خودش نگیره ولی من دلم میخواد اگه قراره که ادامه بدین در مورد یه موضوع حرف بزنید نه تا حرف میشه هی بگید شهید یا جانباز یا در مورد درجات معنوی و فداکاریهاشون بحث کنید . رسانه های جمعی به حد کافی همه رو توجیه کردن که همه شهدا و جانبازان و همه کسانی که به نوعی در جنگ رشادت به خرج دادن محترمند .
چرا رسانه ها واهمه دارند در مورد خود جنگ و واقعیتها و عواقبش بحث بشه ؟
چرا شما ها بعنوان یه قشر تحصیلکرده و جوان هم دارید عواقب جنگ رو کتمان میکنید ؟
گردانندگان اصلی جنگ چه کسانی بودند و چه سودی بردند ؟ ( سوالم در مورد استکبار و شیطان بزرگ و ...... نیست اینها رو زیاد شنیدیم )

شما یه جوری به من میگید که خودتونو پشت تعصب مردم پنهان نکنید ؛ مگه من چه کاره ام؟؟؟
من یه دانش آموزم که برای خودم آرمان های خاص خودمو دارم و براشون تا آخرین قطره ی خون هم وایمیستم
این بحث شما را به یه چیز میشه تشبیه کرد:
مثل این که تیم ملی ما از جام جهانی حذف بشه ، بعد از اون بیاییم بگیم چرا حذف شدیم ، که دیگه حسرت خوردن فایده ای نداره.
و حرف های شما هم دقیقا همین طوره ، شما جنگ را با توجه به شرایط اون زمان بررسی کن ، تا به نتیجه مطلوبی برسی.
 

sany 1

عضو جدید
کی حقانیت شهدا رو تائید نمیکنه ؟
رشادت و از خود گذشتگی در جای خودش محترمه . من حرفم در مورد اصل خود جنگه . از وقوعش تا ادامه و خاتمه اش .
حالا چون برای دفاع از کشور شهید دادیم جانباز و مفقود الاثر و آزاده و اسیر و خانواده های بی سرپرست و ....... همه چی دادیم باید بگیم جنگ درست بوده ؟ همه چی خوب بوده و هیچ اشکالی در کار نبوده ؟
چرا آقا 5 سال زودتر جام زهر رو سر نکشیدند و جنگ رو به صلح تبدیل نکردند ؟ چرا ؟ چ
را گره ای که بادست باز میشد رو با خون جوان ها باز کردند ؟ چرا آقا زاده های لپ گلی زنده و شاخ شمشادند و امثال فک و فامیلای ما شهید شدند ؟ تهران چندتا موشک خورد ؟
اولین موشکی که توی تهران خورد آقای رفسنجانی توی مجلس فغان سر داد که (( تا کی باید زیر موشک ابر قدرتها باشیم ؟ ))
همه شهدا ، همه شهدا ، همه شهدا برای من محترمند حتی شهدا عراق چه برسه به هم وطنانمون که برای آرمانهاشون جنگیدند ولی واقعاً این بود آرمانهاشون ؟ .
در مورد هزینه ها و تبعاتش نظرتون چیه ؟ به نظر شما اونها هم محترمه ؟ چرا تا پای واقعیت گرایی مید وسط شما ارزشها و درجات شهدا رو سپر میکنید ؟
همینکه به خانواده معظم این عزیزان رسیدگی شد و سهمیه و ......... کافیه ؟ حق بقیه توی این جنگ ویرانگر لگد مال نشد ؟ مملکت از بین نرفت ؟ آسیبهاشو نمیبینی ؟ بدون در نظر گرفتن شهید در مورد خود جنگ حرف بزن . خودتونو پشت تعصب مردم در برابر کلمه شهید و جانباز مخفی نکنید . تا هرکی اعتراض میکنه میگن ما برای این انقلاب خون ها دادیم و ...... هر چیزی جای خودش ،واقعیتها رو پنهان نکنید . با مردم روراست حرف بزنید همه چی رو قاطی بحث نکنید . تعصب گرایانه و یکسویه بحث نکنید . من همیشه دلم میخواست توی مملکتم بتونم حرف بزنم ولی متاسفانه یه عده نمیدونن که تحت تاثیر یه سری مسائل سیاسی قرار گرفتن و نمیتونن بدون شعار بحث کنن . امیدوارم کسی به خودش نگیره ولی من دلم میخواد اگه قراره که ادامه بدین در مورد یه موضوع حرف بزنید نه تا حرف میشه هی بگید شهید یا جانباز یا در مورد درجات معنوی و فداکاریهاشون بحث کنید . رسانه های جمعی به حد کافی همه رو توجیه کردن که همه شهدا و جانبازان و همه کسانی که به نوعی در جنگ رشادت به خرج دادن محترمند .
چرا رسانه ها واهمه دارند در مورد خود جنگ و واقعیتها و عواقبش بحث بشه ؟
چرا شما ها بعنوان یه قشر تحصیلکرده و جوان هم دارید عواقب جنگ رو کتمان میکنید ؟
گردانندگان اصلی جنگ چه کسانی بودند و چه سودی بردند ؟ ( سوالم در مورد استکبار و شیطان بزرگ و ...... نیست اینها رو زیاد شنیدیم )

میشه شما در مورد شهدا این جوری نگین نظرتون رو واسه خودتون نگه دارین
البته نظرتون واسم محترمه ولی دیگه طاقت نمیارم با این طرز فکر شما
اگه شهدا نبودن الان شما کجا بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

aidin_wowo

عضو جدید
شما یه جوری به من میگید که خودتونو پشت تعصب مردم پنهان نکنید ؛ مگه من چه کاره ام؟؟؟
من یه دانش آموزم
که برای خودم آرمان های خاص خودمو دارم و براشون تا آخرین قطره ی خون هم وایمیستم
مثل این که تیم ملی ما از جام جهانی حذف بشه ، بعد از اون بیاییم بگیم چرا حذف شدیم ، که دیگه حسرت خوردن فایده ای نداره.

باشه . من تورو بعنوان یک نفر از جامعه میدیدم . حالا که خودت میخوای پس هیچ کاره باش و یه دانش آموز با آرمانهای خاص .
آقای دانش آموز شما که ورزشکاری و مثال ورزشی میزنی برادرانه بهت میگم و میدونم بزرگتر که بشی خودت متوجه حرف من میشی که بررسی و پیدا کردن علتهای شکست باعث میشه که تو دوباره اون اشتباه رو تکرار نکنی و در مراحل بعدی همون جوری شکست نخوری . دقیقاً کاری که توی ورزش نمیکنن و تا نمیرن جام جهانی میان مربی رو عوض میکنن و همه کاسه کوزه ها میشکن سر مربی ولی واقعاً همه ناکامیها و عدم موفقیتها بخاطر مربی بوده ؟ . . . .. .
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
باشه . من تورو بعنوان یک نفر از جامعه میدیدم . حالا که خودت میخوای پس هیچ کاره باش و یه دانش آموز با آرمانهای خاص .
آقای دانش آموز شما که ورزشکاری و مثال ورزشی میزنی برادرانه بهت میگم و میدونم بزرگتر که بشی خودت متوجه حرف من میشی که بررسی و پیدا کردن علتهای شکست باعث میشه که تو دوباره اون اشتباه رو تکرار نکنی و در مراحل بعدی همون جوری شکست نخوری . دقیقاً کاری که توی ورزش نمیکنن و تا نمیرن جام جهانی میان مربی رو عوض میکنن و همه کاسه کوزه ها میشکن سر مربی ولی واقعاً همه ناکامیها و عدم موفقیتها بخاطر مربی بوده ؟ . . . .. .


خب ، شما که جواب خودتو ، خودت دادی
پس تمام مسائل هم از طرف مربی تیم ما یعنی حضرت امام نبوده
و این که توی دنیا ایران رو شروع کننده ی جنگ نامیده بودن، اگه ما جنگ رو توی اون شرایط تموم میکردیم ؛ مشکلات دیگه پیش میامد..
این رو هم بهت بگم که چه الان و چه ده سال دیگه و تا آخر عمرم من سر افکار و عقایدم میمونم ، تا آخرین قطره ی خونم

 

aidin_wowo

عضو جدید
میشه شما در مورد شهدا این جوری نگین نظرتون رو واسه خودتون نگه دارین
البته نظرتون واسم محترمه ولی دیگه طاقت نمیارم با این طرز فکر شما
اگه شهدا نبودن الان شما کجا بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تو مطمئنی همه متنی که من تایپ کردم رو خوندی ؟؟؟؟؟
چیزی که گفتی رو من خودم هم گفتم . خیلی ها مثل تو نخونده جواب میدن ، متاسفانه . تا نخونی متوجه منظور نویسنده نمیشی و جوابی که میدی از روی عدم توجیه باعث میشه که چیزی که میگی خام و بی ربط باشه .

من آدم رویا پردازی نیستم و اگه ممکنه خودت به این سوال پاسخ بده اگه شهدا نبودن الان شما کجا بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
 

aidin_wowo

عضو جدید
خب ، شما که جواب خودتو ، خودت دادی
پس تمام مسائل هم از طرف مربی تیم ما یعنی حضرت امام نبوده

[/SIZE]

حالا شدی یه دانش آموز ورزشکار و واقع گرا . من از تو یه خواهشی دارم . تو به من نشون بده کجا گفتم مربی تیمتون اشتباه کرده ؟
 

sany 1

عضو جدید
تو مطمئنی همه متنی که من تایپ کردم رو خوندی ؟؟؟؟؟
چیزی که گفتی رو من خودم هم گفتم . خیلی ها مثل تو نخونده جواب میدن ، متاسفانه . تا نخونی متوجه منظور نویسنده نمیشی و جوابی که میدی از روی عدم توجیه باعث میشه که چیزی که میگی خام و بی ربط باشه .

من آدم رویا پردازی نیستم و اگه ممکنه خودت به این سوال پاسخ بده اگه شهدا نبودن الان شما کجا بودین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
حقیقتش کامل نخوندم چون چند خط خوندم اعصابم خورد شد
دیگه تحمل نداشت
خدا میدونه ولی اینو مطمئن هستم این ارامش رونداشتیم
اینجا هم مثل مابقی کشورها بود کهجنگ و دعوا بود
میشه به زبان فارسی به من بفهمونی منظورت چی بود؟

 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
حالا شدی یه دانش آموز ورزشکار و واقع گرا . من از تو یه خواهشی دارم . تو به من نشون بده کجا گفتم مربی تیمتون اشتباه کرده ؟

همون جایی که گفتی
چرا آقا 5 سال زودتر جام زهر رو سر نکشیدند و جنگ رو به صلح تبدیل نکردند ؟
 

aidin_wowo

عضو جدید
حقیقتش کامل نخوندم چون چند خط خوندم اعصابم خورد شد
دیگه تحمل نداشت
خدا میدونه ولی اینو مطمئن هستم این ارامش رونداشتیم
میشه به زبان فارسی به من بفهمونی منظورت چی بود؟


اشکالی نداره ، گفتم که خیلی ها متن رو نخونده جواب میدن . ولی شما دیگه اینکار رو نکن .
الان با این جامعه رو به زوال آرامش داریم ؟ با این تورم ؟ بیکاری ؟ اعتیاد ؟ و ................. بحثم اینها نیست . تاوان جنگ رو داریم هنوزم پرداخت میکنیم .
یه متنی هست که الان کپی میکنم و مطالعه بفرمایید تا یه سری مسائل براتون روشن بشه .
 

aidin_wowo

عضو جدید
همون جایی که گفتی
چرا آقا 5 سال زودتر جام زهر رو سر نکشیدند و جنگ رو به صلح تبدیل نکردند ؟

یه کم صبر کن الان یه متن رو برات کپی میکنم بخون تا متوجه بشی . خیلی دلم میخواست توی پ خ با هم تبادل نظر کنیم ولی بهتر دیدم که اینکار رو نکنم و بهتره که گذشت زمان همه چیز رو برای شما علنی کنه .
 

aidin_wowo

عضو جدید
آخرین فرمانده سپاه محمد رسول الله در دوران دفاع مقدس معتقد است شرایط حاکم بر فضای سیاسی داخلی هم در زمینه سازی برای پذیرش قطعنامه 598 موثر بوده است.
همواره دو مقطع فتح خرمشهر وپذیرش قطعنامه بیش از بقیه تاریخ جنگ در افکار عمومی مورد بحث است. برخی معتقدند این توجه به این دو مقطع بیشتر سیاسی است تا مرور تاریخ جنگ. تحلیل شما چیست؟
رزمندگان از حضرت امام تبعیت می کردند. امام خمینی(ره) فرمودند « جنگ جنگ تا رفع فتنه» یک مقطعی هم این شد که قطعنامه را پذیرفتند، ولی یک وجب از خاک ایران در اختیار دشمن باقی نماند و ما به طور 100 درصد دشمن را بیرون کردیم. بعد از آزاد سازی خرمشهر دشمن از ایران بیرون رانده شده بود و ادامه اش بنا به دلایلی بود که ..........

منظورتان از یک عده در داخل بر موضوع پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر تاکید می کردند، سیاسیون داخلی است ؟
مشخص است.کسانی که وابسته به استکبار بودند.مثل افراد حامی نهضت آزادی، جبهه ملی و ملی مذهبی ها.

سال جاری همایشی در قم با موضوع پذیرش قطعنامه برگزار شد که شما هم یکی از سخنرانان آن بودید. مسئولان برگزار کننده آن همایش معتقدند چهره های که در پذیرش قطعنامه نقش داشتند حاضر به گفت وگو در این خصوص نیستند. آیا جعبه سیاهی درباره پذیرش قطعنامه وجود دارد؟
به هیچ وجه.اینکه در افکارعمومی ابهام وجود دارد به دلیل حرفهای غیر تخصصی افرادی است که واقعیت جنگ را لمس نکردند. و الا کسانی که در جبهه ها حضور داشتند می دانند همه به امام اطمینان داشتند.

ولی امام با رضایت قطعنامه را نپذیرفتند؟
واقعیت این است که وضعیت ما در آن مقطع طوری بود که ما از نظر امکانات و تجهیزات شکننده شده بودیم. متاسفانه آقایون پیش بینی نمی کردند که ذخایر نظامی مثل نور خورشید نیست و یه روزی تموم میشه مجبور میشن ....... قبلش هم چیزی نداشتیم، ولی ازسال 65 به بعد که آمریکایی ها در خلیج فارس حضور پیدا کردند صادرات نفت خام ما کاهش پیدا کرد و به تبع ما عین عراق نبودیم که از سوی کشورهای حمایت شویم.
سال 66 ستاد کل نیروهای مسلح تشکیل شد. نوشدارو پس از مرگ سهراب دولت وقت به ظاهر در این ستاد مسئولیت گرفتند که آقای میر حسین موسوی نخست وزیر به عنوان رئیس ستاد و آقای بهزاد نبوی به عنوان مسئول تدارکات و پشتیبانی ستاد و آقای خاتمی که آن زمان وزیر ارشاد بودند به عنوان مسئول تبلیغات جنگ منصوب شدند. واقعیت این است که آقای هاشمی اواخر جنگ موقعی که دید صحنه هایی در جبهه ها پیش آمده که عراق حالت برتری دارد به آقا محسن گفت:« اگر بخواهید جنگ را با موفقیت تمام کنید به چه میزان اعتبار نیاز دارید؟» ایشان هم نشستند با مشاورینشان مذاکره کردند و نهایتا لیستی را دارند که چیزی حدود «سه میلیارد و چهارصد میلیون دلار» بود. ابتدا آقای هاشمی با آقای خاتمی صحبت کرد. ایشان هم گفت مردم از جنگ خسته شده اند.البته این نظر ایشان بود. بعد آقای هاشمی به آقای موسوی مذاکره کرد و ایشان هم نوشت که «من یک دلار هم ندارم برای جبهه ها بدهم.» در نهایت، آقای هاشمی جلسه ای را با مسئولان کشور ترتیب دادند که خروجی آن نوشتن نامه ای خدمت امام بود.

در کتاب خاطرات آقای هاشمی هست که وقتی ایشان مخالفت امام با پذیرش قطنامه را می بینند به ایشان می گویند:«اگر اجازه بدهید، من اعلام پذیرش می‌کنم که طبعا معتبر است. وقتی کار پیش رفت و عملی شد، شما مرا محاکمه کنید. منتها بگذارید اول کار انجام شود تا مسئولیت آن به گردن من بیفتد و کسانی که ناراضی می‌شوند، مرا مسئول این کار بدانند.» شما فکر می کنید اصرار آقای هاشمی به امام (ره) برای قبول قطعنامه خدمت ایشان به کشور بود یا ...
من نمی توانم در این زمینه اظهار نظر کنم.بنده که در مذاکرات آنها نبودم. این تحلیل را حضرت امام خودشان می دانند، اما خیلی از مسئولین فشار می آورند که جنگ تمام شود. ان سوال شما را باید از امام یا آقای هاشمی یا کسانی که در بطن ماجرا بودند، جویا شد. ما مجری بودیم و در تصمیم گیرهای کلان نبودیم.
رزمندها وقتی فهیمیدند قطعنامه پذیرفته شده، گریه می کردند. در حالی که معمولا کسی برای پایان جنگ نباید گریه کند. احتمال دارد که این مورد به امام تحمیل شده بود.

اینکه گفته می شود از بعد از خرمشهرآمریکایی ها به دنبال مذاکره با ایران بودند درست است؟
نه، اصلا این طور نبوده است.البته چهار ماه بعد از تجاوز عراق هیات های از کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد به کشور می آمدند. چون می دیدند نتوانستند پیشروی کنند و آخرین جایی را هم که بعد از 34 شبانه روز گرفتند، خرمشهر بود؛ وقتی دیدند راه به جایی نمی برند این هیات ها را پیش حضرت امام فرستادند و درخواست آتش بس و به تعبیری صلح را مطرح کردند. خودتان قضاوت کنید

بعد از فتح خرمشهر این ادعا را طرح کردند.چون در چهارعملیات پی در پی آن هم در فاصله 8 ماه شکست خورده بودند و نمی توانستند بپذیرند، ولی برخی در داخل مطرح می کنند« بعد از خرمشهر چرا جنگ را تمام نکردید.»

در میان مسئولان- اعم از سیاسی و یا نظامی- کسی بود که بعد از فتح خرمشهر موافق صلح باشد؟
همیشه یک تعداد خصوصا در دولت وقت بودند که نق نق می کردند که چرا جنگ ادامه پیدا کرده است. البته خیلی علنی نمی گفتند. خصوصا افرادی که خودشان را ملی یا وابسته به نهضت آزادی می دانستند. و در نهایت هم برخی از افراد دولت کمک نمی کردند.

به جز ایشان در دولتمردان کس دیگری بود که موافق صلح باشد؟
نمی دانم،اما دیگران که می خواستند کمک کنند، در عمل کمک نمی کردند. در حرف نمی گفتند کمک نمی کنیم، ولی در عمل کارشکنی ازداخل و خارج بود.

بعد از حوادث بعد از انتخابات 88 ، انتقاد از نخست وزیر وقت درباره کمک نکردن به جبهه ها در فضای سیاسی زیاد شد ولی تا قبل از آن کسی در این باره صحبت نمی کرد. تلقی سیاسی بودن این اظهارات چقدر درست است؟
اگر به نسبت به صدام حساب کنیم که همه چیزش را برای جنگ آورد، آقای موسوی آنچنان کمکی نمی کرد.

اما مدافعان ایشان می گویند ایشان هم کشور را هم اداره می کرد و هم جنگ را.
مگرصدام این کار را انجام نمی داد.اگر ما متجاوز بودیم این رف منطقی بود که ما می خواهیم کشور کشایی کنیم پس مخالف هم داشت،اما اینجا ما دفاع کننده بودیم . موقعی که دفاع کننده هستیم باید همه چیزمان را برای دفاع از کشوربه میدان بیاوریم . خود مردم که این آقایان مدعی هستند می خواستیم به آنها برسیم، خودشان بیشترین کمک را به جنگ کردند. در حالی که دولت وقت باید این کار را انجام می داد. می خواهم بگوییم این طور نیست که ما چون وضعیت سیاسی امروز متفاوت شده است بخواهیم تاریخ را تحریف کنیم.

درباره نقش آقای هاشمی در جنگ تفاسیر متفاوت است . می توان نقش ایشان را نوعی کاتالیزور دانست؟
آقای هاشمی می خواست کمک کند چون ما کمبود های شدیدی داشتیم. ایشان آقای نخست وزیر را دعوت می کرد، ولی کمکی انجام نمی شد.

یعنی صراحتا اعلام می کردند؟
نه، صراحتا نمی گفتند ولی در عمل به گونه ای رفتار می کردند که نتیجه اش همان بود.
شما چه نقشی برای آقای هاشمی در دوران جنگ قائلید. به این دلیل بر این سوال تاکید می کنم که خاطرات ایشان نشان می دهد در همان زمان هم آقای هاشمی یک نقش کلیدی در تصمیم گیری ها داشتند که نقطه اوج آن هم پذیرش قطعنامه بود.
ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و در نقش ایشان شکی نیست، اما چیزی که هست این است که بالاخره آن چیزی که امام می خواستند عمل نمی شد ودر تصمیم گیری ها به آن اندازه توجه نمی شد.
شاید ملاحظات نظامی و واقعیات جنگ بخشی از دلیل تصمیم ها در آن زمان بوده است. همچنان که درباره پذیرش قطعنامه این موضوع مشهود است.
من نمی دانم .باید خودشان توضیح بدهند. من که نمی خواهم خدای ناکرده چیزی را بگویم که خلاف واقع باشد. بالاخره این مطالب را ایشان هم می خواند.
تحلیل شخصی تان را می خواهم بدانم.
حضرت امام یک نقش بسیار اثر گذار داشتند، اما در جزئیات وارد نمی شدند.کسانی که باید هماهنگی می کردند، این مسئولیت را به آقای هاشمی محول کردند.


رهبری انقلاب چه؟ ایشان در آن دوران چه نقشی در جنگ داشتند؟
ایشان تا قبل از زمانی که بحث ریاست جمهوری شان مطرح شد در جبهه بودند و انرژی مضاعف به رزمندگان می دادند.ولی بعد از آنکه امام از حضور ایشان ممانعت کردند حضورشان کم شد. چون حضرت امام حضور ایشان در 5 استان مرزی غرب کشور ممنوع کرده بودند. بعد ها ما این موضوع را به صورت حضوری از ایشان پرسیدیم که شما قرار بود بعد از عملیات کربلای پنج در اسفند 65 به دو کوهه بیائید. چه شد که نیامدید؟ ایشان آنجا فرمودند چون سوال کردید توضیح می دهم. فرمودند:« من آماده حضور در جبهه بود و به آقای هاشمی گفتیم که شما یک یا دو هفته تهران باشید تا بنده بروم و بعدا برگردم. آقای هاشمی به حضرت امام گفته بودند که امام فرموده بودند « مگرنگفتیم آقای خامنه ای نباید به جبهه ها برود.»در عین حال با اینکه خودشان نمی توانستند بیایند فرزندانشان درجبهه ها حضور پیدا می کردند.
کدام فرزندان ایشان؟
هم آسید مصطفی فرزند بزرگ وهم آسید مجتبی فرزند دومشان.هر دو هم از بسیجی های لشکر بودند.البته با فامیلی دیگردر جبهه ها حضور داشتند.به ما هم پیغام داده بودند که این دو نفراسیر نشوند ولی اگر شهید یا جانباز شدند عیبی ندارد.

از سال 66 به بعد ما با انتخابات مجلس سوم مواجه ایم. در این سال گروه زیادی از مجموعه سپاه برای ورود به مجلس کاندیدا می شوند در پی این اتفاق ما درعملیات فاو شکست می خوریم. می شود این تعبیر را به کار برد که اگر سپاهیان وارد سیاست نمی شدند ما در فاو شکست نمی خوردیم.
شما اشتباه می کنید.این موضوع اصلا به سپاه ربطی نداشت. سپاه کاملا در جنگ بود و همه توانش در جبهه های جنوب و غرب و شمال غرب کشور مشغول بود. ضمن اینکه اکثر پرسنل سپاه جوان بودند و هنوز زمان بازنشستگی شان نرسیده بود که بخواهند در انتخابات حضور پیدا کنند و کاندیدا شوند. ولی بچه های بسیج مانند همه مردم وارد بحث های انتخابات شدند. علتش هم این بود که بین روحانیت اختلاف افتاد و از آن مقطع به بعد ما با دو جریان روحانیت مبارز ومجمع روحانیون مواجه شدیم.

یعنی شما می گویید بچه های بسیج در آن سال کاندیدا شدند و این ربطی به سپاه نداشت؟
بله، ما بعد ازآنکه عملیات کربلای ده در حلبچه انجام دادیم ، زمان3 ماه نیروها برای حضور نیروها تمام شد.بسیج یک نیروی داوطلب بود که به خاطرعشق به ولایت به جبهه ها آمده بود.
این دو دستگی بین روحانیت باعث شد که بچه های معتقد خود به خود دو قسمت شوند. حتی این موضوع تاثیر خود را در جبهه ها هم گذاشت. والا شما بدانید که همه هم و غم سپاه دفاع از کشوربود و به پشت جبهه کاری نداشت. این چیزی را که می گویم اثبات 100 درصد هم می کنیم نه اینکه فقط حرفی بزنیم.
علاوه بر این، در آن دوران ما با کمبود نیرو در جبهه ها مواجه بودیم که این خیلی مشهود بود. از آن طرف یک عده از رزمنده ها دانشجو بودند و امتحان داشتند. اضافه برآن ،عید سال 67 هم بچه های رزمنده به خانه نرفته بودند،خود به خود گروهی از آنها به شهرها برگشتند و آنجا موضوع انتخابات مجلس سوم پیش آمد

تاثیر این دسته بندی دو طرفی شدن در جبهه ها چه بود؟
نیروها عملا دو دسته شدند.ولی این به این معنی نبود که بچه ها با هم کار نمی کردند، اما این اختلاف در فضای سیاسی داخلی از نظر فکری در جبهه ها اثر گذاشت. البته همه یک هدف داشتند و آن هم دشمن بود.
اینکه می بینید در اول اردیبهشت 67 فاو سقوط می کند به این دلیل بود که ما نیرو در آن منطقه نداشتیم. البته دلایل دیگری هم داشت. یکی اش این بود که آمریکایی ها یک جبهه وسیع در خلیج فارس در سال 66 و 67 باز کردند و این باعث شد بخشی از نیروهای ما به خلیج فارس اعزام بشوند.اگر ما تا آن زمان دو هزار کیلومتر جبهه داشتیم ان زمان چهار هزار کلیومترشد.عامل دیگر نیروها بود.تهران خیلی کشاورز نداشت، اما در یگانهای دیگرخیلی از نیرو ها کشاورز بودند و آن زمان هم فصل کشاورزی بود.
البته این را هم باید گفت که در آن زمان این دو دستگی روحانیت باعث شد به جای توجه به جبهه ها، ذهن ها به سمت موضوعات داخلی کشیده شود. نگران تصاحب میز و صندلی و پست و مقام بودند و جنگ رو رها کردند
یک مقداریش رو حذف کردم که به درد بحث ما خیلی نمی خورد . قرمز رنگهاش رو هم خودم نظرم رو نوشتم . این گفته های یکی از فرماندهان بود و ناگفته هایی دیگه ای از بعضی فرماندهانی هست که الان ایران نیستند و میتونن بدون محدودیت در مورد جنگ و مسائلش بیان کنن که بعید میدونم مدیرا بذارن بحث ادامه پیدا کنه ولی هرکی خواست بگه تا براش توی پ خ بفرستم .
 

.:ارمیا:.

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شما که الان انقدر به فکر عقب افتادگی مملکتی...اینجا وقتتو تلف نکن...برو تا یه سال دیگه عقب نیوفتادیم...عقب افتادگی...به خدا یاد پست اولت که میوفتم حالم به هم میخوره!!بیا عقب افتادگیو از پدر من بپرس...!!جمع کنید این بحثای سیاسیو...ادامه ش ندین،اگه اینجا کسی از شهیدی و آرمانش مینویسه هدف زنده نگه داشتن یاد و آرمانشونه نه چیز دیگه...حالا اومدی واسه من از سیاست میگی؟!
واسه من از شیمیایی و ویلچری میگی؟
تو از همون یارانه و ...بگو که دلتو خون کرده...
نگو درد شهدا و آرمانشونه که تو رو کشونده اینجا که باورم نمیشه چون هنوز پست اولت یادمه...
سیاست جنگ خیلی وقته تموم شده و ربطی به الان نداره چون دردی دوا نمیشه...
اونی که درد دوا میکنه آرمانه جنگه و شهداش !هدف از بخش دفاع مقدس فقط همینه که یه چیزایی بوده که باید باشه و خواهد بود...
از دوستان تقاضا دارم که نه از ایشون نقل قول بگیرن و نه سعی در اثبات حقانیت چیزی داشته باشن!!که فقط دامن زدن به این آتیشه...
 
آخرین ویرایش:

aidin_wowo

عضو جدید
من اگه بخوام مثل خودت جواب بدم از تو کمترم .
احتمالاً تو هم متن منو با نخوندی و همون چندتا جمله اولش عصبانیت کرده .

من به همه شهدا و ایثارگران احترام میگذارم حتی به شهدای عراق .
 

aidin_wowo

عضو جدید
neda 72 لحنت منو یاد کسی انداخت با آواتار یک دلقک سیرک که از روی امضای من به تفکرات من پی برده بود و فکر کرده بود من آرزو دارم که وسط پرچم ایران به زبان انگلیسی بنویسن GOD. :biggrin::biggrin:


میتونم بپرسم شما چند سالته ؟
متولد سال 1372 هستی ؟
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا، بنشین، بگو، بشنو سخن، شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید.
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین فرمانده سپاه محمد رسول الله در دوران دفاع مقدس معتقد است شرایط حاکم بر فضای سیاسی داخلی هم در زمینه سازی برای پذیرش قطعنامه 598 موثر بوده است.
همواره دو مقطع فتح خرمشهر وپذیرش قطعنامه بیش از بقیه تاریخ جنگ در افکار عمومی مورد بحث است. برخی معتقدند این توجه به این دو مقطع بیشتر سیاسی است تا مرور تاریخ جنگ. تحلیل شما چیست؟
رزمندگان از حضرت امام تبعیت می کردند. امام خمینی(ره) فرمودند « جنگ جنگ تا رفع فتنه» یک مقطعی هم این شد که قطعنامه را پذیرفتند، ولی یک وجب از خاک ایران در اختیار دشمن باقی نماند و ما به طور 100 درصد دشمن را بیرون کردیم. بعد از آزاد سازی خرمشهر دشمن از ایران بیرون رانده شده بود و ادامه اش بنا به دلایلی بود که ..........

منظورتان از یک عده در داخل بر موضوع پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر تاکید می کردند، سیاسیون داخلی است ؟
مشخص است.کسانی که وابسته به استکبار بودند.مثل افراد حامی نهضت آزادی، جبهه ملی و ملی مذهبی ها.

سال جاری همایشی در قم با موضوع پذیرش قطعنامه برگزار شد که شما هم یکی از سخنرانان آن بودید. مسئولان برگزار کننده آن همایش معتقدند چهره های که در پذیرش قطعنامه نقش داشتند حاضر به گفت وگو در این خصوص نیستند. آیا جعبه سیاهی درباره پذیرش قطعنامه وجود دارد؟
به هیچ وجه.اینکه در افکارعمومی ابهام وجود دارد به دلیل حرفهای غیر تخصصی افرادی است که واقعیت جنگ را لمس نکردند. و الا کسانی که در جبهه ها حضور داشتند می دانند همه به امام اطمینان داشتند.

ولی امام با رضایت قطعنامه را نپذیرفتند؟
واقعیت این است که وضعیت ما در آن مقطع طوری بود که ما از نظر امکانات و تجهیزات شکننده شده بودیم. متاسفانه آقایون پیش بینی نمی کردند که ذخایر نظامی مثل نور خورشید نیست و یه روزی تموم میشه مجبور میشن ....... قبلش هم چیزی نداشتیم، ولی ازسال 65 به بعد که آمریکایی ها در خلیج فارس حضور پیدا کردند صادرات نفت خام ما کاهش پیدا کرد و به تبع ما عین عراق نبودیم که از سوی کشورهای حمایت شویم.
سال 66 ستاد کل نیروهای مسلح تشکیل شد. نوشدارو پس از مرگ سهراب دولت وقت به ظاهر در این ستاد مسئولیت گرفتند که آقای میر حسین موسوی نخست وزیر به عنوان رئیس ستاد و آقای بهزاد نبوی به عنوان مسئول تدارکات و پشتیبانی ستاد و آقای خاتمی که آن زمان وزیر ارشاد بودند به عنوان مسئول تبلیغات جنگ منصوب شدند. واقعیت این است که آقای هاشمی اواخر جنگ موقعی که دید صحنه هایی در جبهه ها پیش آمده که عراق حالت برتری دارد به آقا محسن گفت:« اگر بخواهید جنگ را با موفقیت تمام کنید به چه میزان اعتبار نیاز دارید؟» ایشان هم نشستند با مشاورینشان مذاکره کردند و نهایتا لیستی را دارند که چیزی حدود «سه میلیارد و چهارصد میلیون دلار» بود. ابتدا آقای هاشمی با آقای خاتمی صحبت کرد. ایشان هم گفت مردم از جنگ خسته شده اند.البته این نظر ایشان بود. بعد آقای هاشمی به آقای موسوی مذاکره کرد و ایشان هم نوشت که «من یک دلار هم ندارم برای جبهه ها بدهم.» در نهایت، آقای هاشمی جلسه ای را با مسئولان کشور ترتیب دادند که خروجی آن نوشتن نامه ای خدمت امام بود.

در کتاب خاطرات آقای هاشمی هست که وقتی ایشان مخالفت امام با پذیرش قطنامه را می بینند به ایشان می گویند:«اگر اجازه بدهید، من اعلام پذیرش می‌کنم که طبعا معتبر است. وقتی کار پیش رفت و عملی شد، شما مرا محاکمه کنید. منتها بگذارید اول کار انجام شود تا مسئولیت آن به گردن من بیفتد و کسانی که ناراضی می‌شوند، مرا مسئول این کار بدانند.» شما فکر می کنید اصرار آقای هاشمی به امام (ره) برای قبول قطعنامه خدمت ایشان به کشور بود یا ...
من نمی توانم در این زمینه اظهار نظر کنم.بنده که در مذاکرات آنها نبودم. این تحلیل را حضرت امام خودشان می دانند، اما خیلی از مسئولین فشار می آورند که جنگ تمام شود. ان سوال شما را باید از امام یا آقای هاشمی یا کسانی که در بطن ماجرا بودند، جویا شد. ما مجری بودیم و در تصمیم گیرهای کلان نبودیم.
رزمندها وقتی فهیمیدند قطعنامه پذیرفته شده، گریه می کردند. در حالی که معمولا کسی برای پایان جنگ نباید گریه کند. احتمال دارد که این مورد به امام تحمیل شده بود.

اینکه گفته می شود از بعد از خرمشهرآمریکایی ها به دنبال مذاکره با ایران بودند درست است؟
نه، اصلا این طور نبوده است.البته چهار ماه بعد از تجاوز عراق هیات های از کنفرانس اسلامی، اتحادیه عرب و جنبش عدم تعهد به کشور می آمدند. چون می دیدند نتوانستند پیشروی کنند و آخرین جایی را هم که بعد از 34 شبانه روز گرفتند، خرمشهر بود؛ وقتی دیدند راه به جایی نمی برند این هیات ها را پیش حضرت امام فرستادند و درخواست آتش بس و به تعبیری صلح را مطرح کردند. خودتان قضاوت کنید
بعد از فتح خرمشهر این ادعا را طرح کردند.چون در چهارعملیات پی در پی آن هم در فاصله 8 ماه شکست خورده بودند و نمی توانستند بپذیرند، ولی برخی در داخل مطرح می کنند« بعد از خرمشهر چرا جنگ را تمام نکردید.»

در میان مسئولان- اعم از سیاسی و یا نظامی- کسی بود که بعد از فتح خرمشهر موافق صلح باشد؟
همیشه یک تعداد خصوصا در دولت وقت بودند که نق نق می کردند که چرا جنگ ادامه پیدا کرده است. البته خیلی علنی نمی گفتند. خصوصا افرادی که خودشان را ملی یا وابسته به نهضت آزادی می دانستند. و در نهایت هم برخی از افراد دولت کمک نمی کردند.

به جز ایشان در دولتمردان کس دیگری بود که موافق صلح باشد؟
نمی دانم،اما دیگران که می خواستند کمک کنند، در عمل کمک نمی کردند. در حرف نمی گفتند کمک نمی کنیم، ولی در عمل کارشکنی ازداخل و خارج بود.

بعد از حوادث بعد از انتخابات 88 ، انتقاد از نخست وزیر وقت درباره کمک نکردن به جبهه ها در فضای سیاسی زیاد شد ولی تا قبل از آن کسی در این باره صحبت نمی کرد. تلقی سیاسی بودن این اظهارات چقدر درست است؟
اگر به نسبت به صدام حساب کنیم که همه چیزش را برای جنگ آورد، آقای موسوی آنچنان کمکی نمی کرد.

اما مدافعان ایشان می گویند ایشان هم کشور را هم اداره می کرد و هم جنگ را.
مگرصدام این کار را انجام نمی داد.اگر ما متجاوز بودیم این رف منطقی بود که ما می خواهیم کشور کشایی کنیم پس مخالف هم داشت،اما اینجا ما دفاع کننده بودیم . موقعی که دفاع کننده هستیم باید همه چیزمان را برای دفاع از کشوربه میدان بیاوریم . خود مردم که این آقایان مدعی هستند می خواستیم به آنها برسیم، خودشان بیشترین کمک را به جنگ کردند. در حالی که دولت وقت باید این کار را انجام می داد. می خواهم بگوییم این طور نیست که ما چون وضعیت سیاسی امروز متفاوت شده است بخواهیم تاریخ را تحریف کنیم.

درباره نقش آقای هاشمی در جنگ تفاسیر متفاوت است . می توان نقش ایشان را نوعی کاتالیزور دانست؟
آقای هاشمی می خواست کمک کند چون ما کمبود های شدیدی داشتیم. ایشان آقای نخست وزیر را دعوت می کرد، ولی کمکی انجام نمی شد.

یعنی صراحتا اعلام می کردند؟
نه، صراحتا نمی گفتند ولی در عمل به گونه ای رفتار می کردند که نتیجه اش همان بود.
شما چه نقشی برای آقای هاشمی در دوران جنگ قائلید. به این دلیل بر این سوال تاکید می کنم که خاطرات ایشان نشان می دهد در همان زمان هم آقای هاشمی یک نقش کلیدی در تصمیم گیری ها داشتند که نقطه اوج آن هم پذیرش قطعنامه بود.
ایشان جانشین فرمانده کل قوا بود و در نقش ایشان شکی نیست، اما چیزی که هست این است که بالاخره آن چیزی که امام می خواستند عمل نمی شد ودر تصمیم گیری ها به آن اندازه توجه نمی شد.
شاید ملاحظات نظامی و واقعیات جنگ بخشی از دلیل تصمیم ها در آن زمان بوده است. همچنان که درباره پذیرش قطعنامه این موضوع مشهود است.
من نمی دانم .باید خودشان توضیح بدهند. من که نمی خواهم خدای ناکرده چیزی را بگویم که خلاف واقع باشد. بالاخره این مطالب را ایشان هم می خواند.
تحلیل شخصی تان را می خواهم بدانم.
حضرت امام یک نقش بسیار اثر گذار داشتند، اما در جزئیات وارد نمی شدند.کسانی که باید هماهنگی می کردند، این مسئولیت را به آقای هاشمی محول کردند.


رهبری انقلاب چه؟ ایشان در آن دوران چه نقشی در جنگ داشتند؟
ایشان تا قبل از زمانی که بحث ریاست جمهوری شان مطرح شد در جبهه بودند و انرژی مضاعف به رزمندگان می دادند.ولی بعد از آنکه امام از حضور ایشان ممانعت کردند حضورشان کم شد. چون حضرت امام حضور ایشان در 5 استان مرزی غرب کشور ممنوع کرده بودند. بعد ها ما این موضوع را به صورت حضوری از ایشان پرسیدیم که شما قرار بود بعد از عملیات کربلای پنج در اسفند 65 به دو کوهه بیائید. چه شد که نیامدید؟ ایشان آنجا فرمودند چون سوال کردید توضیح می دهم. فرمودند:« من آماده حضور در جبهه بود و به آقای هاشمی گفتیم که شما یک یا دو هفته تهران باشید تا بنده بروم و بعدا برگردم. آقای هاشمی به حضرت امام گفته بودند که امام فرموده بودند « مگرنگفتیم آقای خامنه ای نباید به جبهه ها برود.»در عین حال با اینکه خودشان نمی توانستند بیایند فرزندانشان درجبهه ها حضور پیدا می کردند.
کدام فرزندان ایشان؟
هم آسید مصطفی فرزند بزرگ وهم آسید مجتبی فرزند دومشان.هر دو هم از بسیجی های لشکر بودند.البته با فامیلی دیگردر جبهه ها حضور داشتند.به ما هم پیغام داده بودند که این دو نفراسیر نشوند ولی اگر شهید یا جانباز شدند عیبی ندارد.
از سال 66 به بعد ما با انتخابات مجلس سوم مواجه ایم. در این سال گروه زیادی از مجموعه سپاه برای ورود به مجلس کاندیدا می شوند در پی این اتفاق ما درعملیات فاو شکست می خوریم. می شود این تعبیر را به کار برد که اگر سپاهیان وارد سیاست نمی شدند ما در فاو شکست نمی خوردیم.
شما اشتباه می کنید.این موضوع اصلا به سپاه ربطی نداشت. سپاه کاملا در جنگ بود و همه توانش در جبهه های جنوب و غرب و شمال غرب کشور مشغول بود. ضمن اینکه اکثر پرسنل سپاه جوان بودند و هنوز زمان بازنشستگی شان نرسیده بود که بخواهند در انتخابات حضور پیدا کنند و کاندیدا شوند. ولی بچه های بسیج مانند همه مردم وارد بحث های انتخابات شدند. علتش هم این بود که بین روحانیت اختلاف افتاد و از آن مقطع به بعد ما با دو جریان روحانیت مبارز ومجمع روحانیون مواجه شدیم.

یعنی شما می گویید بچه های بسیج در آن سال کاندیدا شدند و این ربطی به سپاه نداشت؟
بله، ما بعد ازآنکه عملیات کربلای ده در حلبچه انجام دادیم ، زمان3 ماه نیروها برای حضور نیروها تمام شد.بسیج یک نیروی داوطلب بود که به خاطرعشق به ولایت به جبهه ها آمده بود.
این دو دستگی بین روحانیت باعث شد که بچه های معتقد خود به خود دو قسمت شوند. حتی این موضوع تاثیر خود را در جبهه ها هم گذاشت. والا شما بدانید که همه هم و غم سپاه دفاع از کشوربود و به پشت جبهه کاری نداشت. این چیزی را که می گویم اثبات 100 درصد هم می کنیم نه اینکه فقط حرفی بزنیم.
علاوه بر این، در آن دوران ما با کمبود نیرو در جبهه ها مواجه بودیم که این خیلی مشهود بود. از آن طرف یک عده از رزمنده ها دانشجو بودند و امتحان داشتند. اضافه برآن ،عید سال 67 هم بچه های رزمنده به خانه نرفته بودند،خود به خود گروهی از آنها به شهرها برگشتند و آنجا موضوع انتخابات مجلس سوم پیش آمد

تاثیر این دسته بندی دو طرفی شدن در جبهه ها چه بود؟
نیروها عملا دو دسته شدند.ولی این به این معنی نبود که بچه ها با هم کار نمی کردند، اما این اختلاف در فضای سیاسی داخلی از نظر فکری در جبهه ها اثر گذاشت. البته همه یک هدف داشتند و آن هم دشمن بود.
اینکه می بینید در اول اردیبهشت 67 فاو سقوط می کند به این دلیل بود که ما نیرو در آن منطقه نداشتیم. البته دلایل دیگری هم داشت. یکی اش این بود که آمریکایی ها یک جبهه وسیع در خلیج فارس در سال 66 و 67 باز کردند و این باعث شد بخشی از نیروهای ما به خلیج فارس اعزام بشوند.اگر ما تا آن زمان دو هزار کیلومتر جبهه داشتیم ان زمان چهار هزار کلیومترشد.عامل دیگر نیروها بود.تهران خیلی کشاورز نداشت، اما در یگانهای دیگرخیلی از نیرو ها کشاورز بودند و آن زمان هم فصل کشاورزی بود.
البته این را هم باید گفت که در آن زمان این دو دستگی روحانیت باعث شد به جای توجه به جبهه ها، ذهن ها به سمت موضوعات داخلی کشیده شود. نگران تصاحب میز و صندلی و پست و مقام بودند و جنگ رو رها کردند
یک مقداریش رو حذف کردم که به درد بحث ما خیلی نمی خورد . قرمز رنگهاش رو هم خودم نظرم رو نوشتم . این گفته های یکی از فرماندهان بود و ناگفته هایی دیگه ای از بعضی فرماندهانی هست که الان ایران نیستند و میتونن بدون محدودیت در مورد جنگ و مسائلش بیان کنن که بعید میدونم مدیرا بذارن بحث ادامه پیدا کنه ولی هرکی خواست بگه تا براش توی پ خ بفرستم .
با سلام
لطف کنید با مدرک صحبت کنید..
این فرماندهان اونور آب نشین اگه غیرت داشتن میموندن و به کشورشون خدمت میکردن ،نه فرار به عقب کنن..
شما هم با مدرک صحبت کنید تا تاپیک ادامه پیدا کنه...
.
.
.
.
البته دوستان اگه نظر خاصی دارن میتونن پیام خصوصی بذارن.
ممنون از همه.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا