گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آره واقعا....پس شما هم مال دوران ما هستی...دوران یخ حوض....ای روزگار..ای داد بی دود
آره والا
.....
 

hamed_majhool

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام حامدی
به خدا من غلط بکنم ازاین کارابکنم
ایناروواسه تو گذاشتم خاطرات سال 42 واست مرور شه

واه من گذاشتی هاااااااا؟؟؟؟؟؟
مگه خودت برادر پدر نیستییییییییی!!!!!!!!!!
اگه گذاشتم دیگه پاتو از خونه بیرون بذاری....دختر رودار میره واسه من اوقات سپری میکنه
 

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
واه من گذاشتی هاااااااا؟؟؟؟؟؟
مگه خودت برادر پدر نیستییییییییی!!!!!!!!!!
اگه گذاشتم دیگه پاتو از خونه بیرون بذاری....دختر رودار میره واسه من اوقات سپری میکنه

خاطرات عخش قدیمیتو مرور کردی؟تو اصن اصن به دختراچیکارداری ها؟
یک خاطرات خوشی نشونت بدم
گل بهش دادی؟
اون ازبهار اون ازاین
.........
ای خدا
من مامانمو میخوام.........................................................................
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin::biggrin:حالا این ویدا رو بگو بچه 2 ساله یه چیزایی میگه مارو خجالت زده میکنه.نمیدونه ما ندیدیم از این چیزا...


دختر چشم ابرو سیاه
چادری داشت، حیائی داشت
خواستگاری اون زمونا
خودش برو بیائی داشت
ریش سفیدی، بزرگتری
اصالتی ، صفائی داشت
چه دوره ای ؟...... چه دوره ای ؟
یاد پدر بزرگ بخیر
میگفت واسه مادر بزرگ...... .
با اونهمه حجب حیا ... با چشم ابروی سیا ....
وقتی که حرفا رو زدیم
یه جلد قرآن کریم
قرار شدش مهر بدیم
حالا کجاس تا ببینه ؟
خواستگاری این تو این زمون
تموم میشه چقد گرون .......
سه چار زبون خارجی ...... لباس لباس مد روز
با فامیلای جور وا جور ...... با سفرای دور وا دور
مهمونیهای شب تا صبح ...... خنده و شور و قیل و قال
یه دونه ویلا تو شمال...... برای چن روزی تو سال
چه دوره ای ؟...... چه دوره ای ؟

تابستونا هر سالمون
لحاف تشک رو پشت بوم ....
بابام یه تخت کهنه داشت
مال زمون اجباریش
وقتی که میخواست بخوابه ....
جیر جیر اون بلند میشد
شبا تو آسمون صاف .......
تو هر ستاره رازی بود
قصه ای بود ، خنده ای بود
سفره ای بود ، نمازی بود
آب یخی بود ، کوزه ای بود
ماه رمضون روزه ای بود
 

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
وایییی دیوانه میکنن آدمو.فکر این چند شب 12 شب به بعد که با شما حرف زدم یکیشون بغلم بوده.وای من که دیگه دیوونه شدم:cry:

خب یکیشونم بده بغل
نی نیا خیلی سرن همش لیزمیخورن
دستاشونم خیلی کوچولویه
 

sssepideh

عضو جدید
واه من گذاشتی هاااااااا؟؟؟؟؟؟
مگه خودت برادر پدر نیستییییییییی!!!!!!!!!!
اگه گذاشتم دیگه پاتو از خونه بیرون بذاری....دختر رودار میره واسه من اوقات سپری میکنه
حامد حالا دختر یه اشتباهی کرده خودش که نرفته اوقات سپری کنه دوستش بوده رفته
 

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin::biggrin::biggrin:حالا این ویدا رو بگو بچه 2 ساله یه چیزایی میگه مارو خجالت زده میکنه.نمیدونه ما ندیدیم از این چیزا...

به خدا منم ندیدم
من الانشم ازاین چیزا واسه خودم ندیدم نخواستم که ببینم
حالا میگم دوسالمه شما چراجدی میگیرین
بابا واسه خودم خانومی هستم کلی باشخصیت ومحترم سنگین رنگین
 

sssepideh

عضو جدید
به خدا منم ندیدم
من الانشم ازاین چیزا واسه خودم ندیدم نخواستم که ببینم
حالا میگم دوسالمه شما چراجدی میگیرین
بابا واسه خودم خانومی هستم کلی باشخصیت ومحترم سنگین رنگین
عزیزمی....بر منکرش لعنت که شما خانومی سنگین رنگین......ما همون ویدا 2 ساله رو دعوا کردیم
 

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
3 مترش زیر زمینه این ادم....اصلا بچه 2 ساله اینقدر رودار اخه!!!!!!

ای خدا ازدست این حامدی کارای خودشو داره به من نسبت میده
ویدا جون بچه داری کار هرکسی نیست....فوت و فن داره ننه جان
ایشالا نصیبت بشه .... از اون خوش مزه هاش.
من بهترین مامان دنیا میشم خودمم میدونم
ویدا جون نی نیا از دور خوبن ما 5 نفریم از پس این دوتا وروجک بر نمیایم
همون دورشو گفتم دیگه وقتی جاش تمیزه وداره میخنده بده بغلم خب
 

sssepideh

عضو جدید

دختر چشم ابرو سیاه
چادری داشت، حیائی داشت
خواستگاری اون زمونا
خودش برو بیائی داشت
ریش سفیدی، بزرگتری
اصالتی ، صفائی داشت
چه دوره ای ؟...... چه دوره ای ؟
یاد پدر بزرگ بخیر
میگفت واسه مادر بزرگ...... .
با اونهمه حجب حیا ... با چشم ابروی سیا ....
وقتی که حرفا رو زدیم
یه جلد قرآن کریم
قرار شدش مهر بدیم
حالا کجاس تا ببینه ؟
خواستگاری این تو این زمون
تموم میشه چقد گرون .......
سه چار زبون خارجی ...... لباس لباس مد روز
با فامیلای جور وا جور ...... با سفرای دور وا دور
مهمونیهای شب تا صبح ...... خنده و شور و قیل و قال
یه دونه ویلا تو شمال...... برای چن روزی تو سال
چه دوره ای ؟...... چه دوره ای ؟

تابستونا هر سالمون
لحاف تشک رو پشت بوم ....
بابام یه تخت کهنه داشت
مال زمون اجباریش
وقتی که میخواست بخوابه ....
جیر جیر اون بلند میشد
شبا تو آسمون صاف .......
تو هر ستاره رازی بود
قصه ای بود ، خنده ای بود
سفره ای بود ، نمازی بود
آب یخی بود ، کوزه ای بود
ماه رمضون روزه ای بود
آره واقعا.....تشکرام تموم شده.قشنگ بود.
 
  • Like
واکنش ها: bera

hamed_majhool

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای خدا ازدست این حامدی کارای خودشو داره به من نسبت میده

من بهترین مامان دنیا میشم خودمم میدونم

همون دورشو گفتم دیگه وقتی جاش تمیزه وداره میخنده بده بغلم خب



از صمیم دل برای اون بچه ای که تو مامانشی دلم کبابه:D
 
  • Like
واکنش ها: bera

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز

مرسی تو هم عخشمی بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
عزیزمی....بر منکرش لعنت که شما خانومی سنگین رنگین......ما همون ویدا 2 ساله رو دعوا کردیم

بابا به عکسا دقت نکردین اینا حرفای یه پسره نه دختر
پسره هم اسمش حامدی بود
 
  • Like
واکنش ها: bera

vida90

عضو جدید
کاربر ممتاز
از صمیم دل برای اون بچه ای که تو مامانشی دلم کبابه:D

اولا برو به عسکا با دقت نگاه کن اون یه پسره داره حرف میزنه ...که من میگم تویی....حامدی در سال 42
بعدشم مگه من چمه همش لباشک میخرم براش خودم تهنایی میخورم چون واسه اون بده ضررداره مگه نمیدونی
 
  • Like
واکنش ها: bera

hamed_majhool

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولا برو به عسکا با دقت نگاه کن اون یه پسره داره حرف میزنه ...که من میگم تویی....حامدی در سال 42
بعدشم مگه من چمه همش لباشک میخرم براش خودم تهنایی میخورم چون واسه اون بده ضررداره مگه نمیدونی

آخی...دلم برای خودتم کبابه عزیزم...ولی اصلا نگران نباشیا قرار نیست که همه عالم آدم سالم باشن بعضی ها هم مثل تو خلن دیگه:D
 

sssepideh

عضو جدید
ای خدا ازدست این حامدی کارای خودشو داره به من نسبت میده

من بهترین مامان دنیا میشم خودمم میدونم

همون دورشو گفتم دیگه وقتی جاش تمیزه وداره میخنده بده بغلم خب
آخی فدات شم تو میگی مامان بشی من از این ور غش کردم از ذوق:Dویدا نی ین های بد اخلاقن نمیخواد بگیریشون.
 
بالا