راز

ehsankaraj

عضو جدید
دوستان با اشعار میتوانن به بسیاری رازها پی برد نظر شما چیست؟
 

t.askari

عضو جدید
گر چه درزی جامه براندازه می‏دوزد ترا ، تا نپوشی،کی تواند،عیب آن پیراستن؟

تا برازد بر تو، آن دیبای رومی، بایدش‏ یا به چاکی بر فزودن،یا ز چینی کاستن‏ (چامه)نیز،

ای جان جان،اندیشه را پیراهن است‏ و آن(توانستن)-همایون میوه‏ای،از(خواستن) خود،حریف‏آسا،

به هر شعری که پردازی،بتاز گر نه شیوا شد،همان به،کز سرش برخاستن‏

ور پسند آمد،بسی آراستن باید،در او تا نخواهد،بر تو دشمن،لشکری آراستن
 

ehsankaraj

عضو جدید
دل به امید صدایی که مگر بر تو رسد // ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
 

ehsankaraj

عضو جدید
سلام ببخشید میخواهم در صفحه ام مطلب بگذارم اما بلد نیستم اگر امکان دارد راهنمایی کنید ممنون میشوم
 

t.askari

عضو جدید
بیستون کندن فرهاد نه کاریست شگفت

شور شیرین به سر هرکه فتد کوهکن است
 

ehsankaraj

عضو جدید
دل من در سبدی عشق به نیل تو فکند // نگهشدار به موسی شدنش می ارزد
 

t.askari

عضو جدید
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پروردم

ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی بینم
 

ehsankaraj

عضو جدید
مرا مهر سیه چشمان زسر بیرون نخواهد شد// قضای اسمان است این و دیگر گون نخواهد شد
 

-->ali<--

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی / کاش یارب که نیافتد به کسی کار کسی
 

Similar threads

بالا