مشاعرۀ سنّتی

[MOΣIN]

یارب این بچه ترکان چه دلیرند به خون

که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند....

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...............واندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند

 

[میهن مشرقی]

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند...............واندرآن ظلمت شب آب حیاتم دادند

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند........

 

[MOΣIN]

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد//که خاک میکده عشق را زیارت کرد

درد ما را نیست پایان الغیاث...هجر ما رانیست پایان الغیاث

 

[MOΣIN]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل ادم بسرشتندو به پیمانه زدند........

دل مي رود زدستم صاحب دلان ...دردا كه راز پنهان خواهد شد اشكارا

 

[میهن مشرقی]

دل مي رود زدستم صاحب دلان ...دردا كه راز پنهان خواهد شد اشكارا

اسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند...

 

[MOΣIN]

اسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کار به نام من دیوانه زدند...

ده روز مهر گردون افسانه است وافسون ....نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا

 

[میهن مشرقی]

ده روز مهر گردون افسانه است وافسون ....نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا

اتش ان نیست که بر شعله او خندد شمع

اتش انست که در خرمن پروانه زدند...

 

[MOΣIN]

اتش ان نیست که بر شعله او خندد شمع

اتش انست که در خرمن پروانه زدند...

در شگفتم كه در اين مدت ايام فراق...بر گرفتي زحريفان دل ودل مي دادت..

 

[میهن مشرقی]

در شگفتم كه در اين مدت ايام فراق...بر گرفتي زحريفان دل ودل مي دادت..

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است....

 

[MOΣIN]

تا تو نگاه میکنی کار من اه کردن است

ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است....

تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار..........كه توسني چو فلك رام تازيانه توست$

 

[میهن مشرقی]

تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار..........كه توسني چو فلك رام تازيانه توست$

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز

تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود...

 

[MOΣIN]

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز

تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود...

در هجر تو گر چشم مرا اب روان است....گو خون جگر ريز كه معذور نماندست

 

[mahsa66]

ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز

تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود...

سلام
دهد نطفه را صورتی چون پری // که کرده ست بر اب صورتگری

 

[MOΣIN]

سلام
دهد نطفه را صورتی چون پری // که کرده ست بر اب صورتگری

یکی تیغ داند زدن روز کار.........یکی را قلم زن کند روزگار

 

[Maenad]

یکی تیغ داند زدن روز کار.........یکی را قلم زن کند روزگار

رواق منظر من آشیانه ی توست
کرم نما و فروذ آی که خانه خانه ی توست....

 

[پرواز@]

رواق منظر من آشیانه ی توست
کرم نما و فروذ آی که خانه خانه ی توست....

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند

 

[*سهیلا*]

تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند

داده پیغام که یک بوسه ترا بخشم لیک........آنکه قانع بود از بوسه به پیغام کجاست

 

[mani24]

داده پیغام که یک بوسه ترا بخشم لیک........آنکه قانع بود از بوسه به پیغام کجاست

تو آن جايي

و من اين جا

در اين فكر

كه تا چه حد دوستت دارم



در اين فكر

كه تا چه حد برايم با ارزشي

 

[پرواز@]

تو آن جايي

و من اين جا

در اين فكر

كه تا چه حد دوستت دارم



در اين فكر

كه تا چه حد برايم با ارزشي

تابـش جان يافــت دلـم وا شد و بشکافـت دلم
اطـلــس نو بافت دلم دشمن اين ژنده شدم

 

[mani24]

تابـش جان يافــت دلـم وا شد و بشکافـت دلم
اطـلــس نو بافت دلم دشمن اين ژنده شدم

دنیای ما اندازه هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم

 

[*سهیلا*]

تابـش جان يافــت دلـم وا شد و بشکافـت دلم
اطـلــس نو بافت دلم دشمن اين ژنده شدم

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم.....لطفها می کنی ای خاک ردت تاج سرم

 

[mani24]

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم.....لطفها می کنی ای خاک ردت تاج سرم

من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم

 

[fa_arch]

من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم[/QUOTE
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

 

[mani24]

من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم[/QUOTE
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور

ريخت و پر پر شد

گلبرگ هايش را جمع كردم و با همراه عطر يادت

در گوشه از طاقچه اتاقم گذاشتم

تا ترنم آن هميشه اتاقم را خوش بو كند

تا از بوي خوش او قناري ام آواز سر خواند

 

[fa_arch]

ريخت و پر پر شد

گلبرگ هايش را جمع كردم و با همراه عطر يادت

در گوشه از طاقچه اتاقم گذاشتم

تا ترنم آن هميشه اتاقم را خوش بو كند

تا از بوي خوش او قناري ام آواز سر خواند

دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند

 

[mani24]

دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند

دو ستاره از دور كه به تو مي نگرند

و تو در باور آنها زنده مي نشانم اشكي از ديده

دو ستاره پر خون دو ستاره گريان آسمان دلشان تاريك است

و در اين پهنه وسعت يك ستاره هم نروييد دگر

مي فشارم چشمانم را برهم

تا ببينم شايد خواب ديدار تورا خواب سبزي ديدار تورا

و در اوهام تو را مي بينم

اين منم باغچه كوچك تو

 

[fa_arch]

دو ستاره از دور كه به تو مي نگرند

و تو در باور آنها زنده مي نشانم اشكي از ديده

دو ستاره پر خون دو ستاره گريان آسمان دلشان تاريك است

و در اين پهنه وسعت يك ستاره هم نروييد دگر

مي فشارم چشمانم را برهم

تا ببينم شايد خواب ديدار تورا خواب سبزي ديدار تورا

و در اوهام تو را مي بينم

اين منم باغچه كوچك تو

وای از این چشمی که می کاود نهان
روز و شب در چشم من راز مرا
گوش بر در مینهد تا بشنود
شاید آن گمگشته آواز مرا

 

[MOΣIN]

دو ستاره از دور كه به تو مي نگرند

و تو در باور آنها زنده مي نشانم اشكي از ديده

دو ستاره پر خون دو ستاره گريان آسمان دلشان تاريك است

و در اين پهنه وسعت يك ستاره هم نروييد دگر

مي فشارم چشمانم را برهم

تا ببينم شايد خواب ديدار تورا خواب سبزي ديدار تورا

و در اوهام تو را مي بينم

اين منم باغچه كوچك تو

وصل تواجل را ز سرم دور همي داشت---از دولت هجر تو كنون دور نماندست

 

[fa_arch]

وصل تواجل را ز سرم دور همي داشت---از دولت هجر تو كنون دور نماندست

تشنۀ باده را هم بزلالی در یاب
بامیدی که در این ره به خدا میداری

 

[MOΣIN]

یا رب اين اينه حسن چه جوهر دارد....كه در او اه مرا قوت تاثير نبود